header photo

گوشه هایی از تاریخ معاصر ایران

گوشه هایی از تاریخ معاصر ایران

رسول مهربان

جنبش دموکراتیک آذربایجان و دولت انقلابی پیشه وری/ بخش چهارم

تحكيم جنبش دموكراتيك آذربايجان از طريق تقسيم اراضي بين كشاورزان بي زمـين و انجـام يـك سـري اقـدامات عمراني و تغييرات بنيادي و عميق در روابط كارگر و كارفرما، وحشتي در دل طبقات ممتـاز و ثروتمنـد و اعيـان و اشراف و زمينداران بزرگ برپا كرد، و موضوع زبان فارسي و تركي حرف زدن و تركي نوشـتن خلـق آذربايجـان را بهانه اي براي برپايي يك سـري تبليغـات نـارواي تجزيـه طلبـي و بيگانـه پرسـتي عليـه خلـق آذربايجـان و جنـبش دموكراتيك 21 آذر قرار دادند، و اين فكر را در اذهان ساده و خام بسياري از مردم القا كردند كه آذربايجان در خطر تجزيه است و وطن در خطر است. اين كار در تاريخ سياسي ايران سابقه داشت، زيرا از راه القا چنين شبهاتي است كه بازتاب و عكس العمل طبقاتي هيئت حاكمه در برابر جنبشهاي دهقاني و دموكراتيـك زمينـه را بـراي حملـه و سركوب خونين مهيا و آماده ميسازد. مشيرالدوله و مخبرالسلطنه هدايت و سردار سپه در مقابـل نهضـت گـيلان و جنبش شيخ محمد خياباني، جبهه ي مقاومتي ايجـاد كردنـد كـه از پشـتيباني گـروه كثيـري از اشـراف، زمينـداران، روحانيون و كسبه و اصناف مرفه و بازاريان تهران برخوردار شد و آنان همه اين قيام هاي مردمي را تجاسر و بلوا و شورش و ياغي گري و راهزني خواندند، و پس از تهيه مقدمات و زمينه چيني هاي مناسب توانستند بـه قلـع و قمـع آن نهضت ها نايل شوند. و اين عجب كه مخبرالسلطنه هدايت قاتل شيخ محمد خياباني براي آن كشته ي راه حـق و آزادي، مجلس فاتحه گذاشت و به روحش رحمت فرسـتاد، امـا از درگـاه الهـي طلـب بخشـش و رحمـت بـراي گناهانشان كرد!! و اكنون همان ترفندها و دسيسه ها و تعزيه گرداني ها دربـاره ي جنـبش 21 آذر آذربايجـان بـه كـار گرفته ميشد و تجربه هاي كهنه و گاه كارآمد ارتجاع عليه جنـبش آزادي آذربايجـان در دسـترس هيئـت حاكمـه ي تهران قرارميگرفت. تاريخ آزادي ايران از اين گونه مقابله و دسيسه هاي كثيف هيئت حاكمه يادگارهاي آموزنـده اي دارد. جناب مخبرالسلطنه هدايت (حاجي مهديقلي هدايت) قاتل شيخ محمدخياباني دروغپرداز بزرگ كه هم سواد قديمي داشت و هم تحصيلات فرنگي، درباره ي جنـبش شـيخ محمـد خيابـاني محيلانـه و در عـين حـال كاذبانـه مينويسد: «سر آفتاب، ظفرالدوله خبر دادند كه مركز نظميه و عالي قاپو و مركز تلفن به تصرف ما است. درشكه قزاق باشـي را حاضركردند با دوازده سوار نيزه به دست از طرف ارمنستان به عالي قاپو حركت شد، كسبه در راه از خانه ها بيـرون مـيآمدنـد ماشااالله و «ساق اولسون» ميگفتند. ظهر راپرت واقعه رسيد، معلوم شد دختربچه اي به پست سه نفر قزاق مـيگويـد خيابـاني در زيرزمين فلان خانه است. قزاقها كسب تكليف نكرده وارد خانه ميشوند، بين حياط و زيرزمين چند تير ردوبدل ميشود تيـري به دست يك نفر قزاق ميخورد تيري هم به پاي خياباني و تيري هم به سرش...اگر تجزيـه مملكـت آزاديخـواهي اسـت بنـده آزاديخواه نيستم. من اسم مملكت را برگرداندن، قشون ملي ساختن، حكومت نخواسـتن، جلـو تلگـراف و پسـت را گـرفتن و عراقي را از كارها دوركردن در موقع آرامش مملكت ياغيگري ميدانم. وظيفه ي وطنخواهي و حفظ استقلال مملكت بـه مـن اجازه نميداد كه آذربايجان را تسليم افكار بي بنيان چند نفر خودخواه بكنم.هر موقع گفتند مرامي داريم آسـماني و نگفتـي جـز تجزيه مملكت چه ميتوانست باشد. منزل خياباني را دادم تعمير كردند، و اثاثه براي اولادش تدارك كردم، حقوق براي اولادش خواستم، در تشريفات هفته و سال او مساعدت كردم، در سال او تمام اجزا ادارات حاضر شدند. در تهران سيد كمره اي براي او ختم گذارد. نوشته بودم پنهان نشود، شد. در نتيجه آن سوءقضا اتفاق افتاد و بنابر نوشته ي خودش از صد نود ونُه احتمـال اسـت  كه انتحار كرده بود. خداوندش رحمت كناد» 1

. عبداالله مستوفي همين ماوقع را، با وقاحت و بدون فاتحه والحمد در مذمت خياباني قلم فرسوده ميكند و به وقـايع جنبش 21 آذر ميرسد و مينويسـد: «مخبرالسلطنه مجبوراً به نظاميه (محل پادگان قوه ي نظامي در باغ شمال) رفت. قيامي ها اين كار را مقدمه ي فرار والي دانستند و بر رعونت تركي خود افزودند، ولي مخبرالسلطنه هدايت به قزاقان نظاميه امر داد به شهر رفته به مركز قيام يعني دارالاياله حمله و آنها را متفرق كنند. بعد از بيست و پنج سال كه از اين تاريخ ميگذرد و به خصـوص بعد از وقايع اخير آذربايجان كه معلوم نيست نتيجه ي آن چه ميشود و دست تقدير تا چه وقت برادران آذربايجاني مـا را مثـل غلامان صد سال پيش اسير سر پنجه ي بالشويزم و محروميت از آزادي شخصي خواسته باشد». 2

اين بار ارتجاع به شكلي ديگر شباهت آفريد و با همراهي روزنامه هاي جيره خوار امپرياليسم و رجاله هـاي سياسـي تهران، دربار شاه توانست بخشي از بورژوازي ملي را از طريق تحريك احساسات وطن پرستي و استقلال طلبانـه بـه مخالفت با جنبش آذربايجان بكشاند. ارتجاع كه از مقابله جويي اوباشانه با نهضت آذربايجان نتوانست كاري از پيش ببرد، ضمن تدارك زمينه هاي قهرآميز و مسلحانه عليه جنبش، با نقاب وطن پرستي و داعيه حفظ استقلال و تماميـت ارضي كشور به صحنه آمد، در حقيقت هدف هاي دولت صدرالاشراف را كابينه ي حكيم الملك با بدلسازي ادامـه داد و اين بار موضوع آذربايجان كه يك حركت و جنبش توده اي و داخلي كشور بود، بـه نـام دسيسـه و توطئـه چينـي دولت شوروي براي تجزيه ي آذربايجان به سازمان ملل متحد و شوراي امنيت كشانده شد و هدف اين بود كه زيـر  لواي سازمان ملل متحد و شوراي امنيت مجـوز حملـه ي مسـلحانه مسـتقيم بـه خـاك اتحـاد شـوروي بـراي دول امپرياليستي آمريكا و انگليس فراهم شود. زيرا امپرياليسم و ارتجاع بزرگترين خطر را از وجـود قـواي شـوروي در ايران احساس ميكردند و از نظر آنها جنبش دموكراتيك آذربايجان مي توانست به همه ي ايالات ايران گسترش يابد و اساس رابطه استعماري ايران را سرنگون سازد. از آنجا كه جنبش دموكراتيك آذربايجان مورد حمايـت نيروهـاي انقلابي جهان و اتحاد شوروي بود، سركوبي آن براي هيئت حاكمه ي ايران به آسـاني امكـان پـذير نشـد و كابينـه ي حكيمي درصدد دخالت دادن مستقيم دولت هاي انگليس و آمريكا عليه نهضت دموكراتيـك آذربايجـان و كردسـتان برآمد. از طرفي براي مخدوش كردن چهره و جاذبه ي انقلابي جنبش آذربايجان، شورش هايي با دخالـت و هـدايت مستقيم سرلشگر ارفع رئيس ستاد ارتش در ايلات و عشاير جنوب و فارس ايجاد شد و همه ي اين شـورش هـا بـه تقليد ناشيانه از جنبش دموكراتيك آذربايجان و كردستان، تحت لواي خودمختاري جنوب و فارس خودنمايي كـرد. محصول و نتيجه ي كار اين شورش ها كه عمدتاً به رهبري خسروخان قشقايي و ابوالقاسم خان بختيـاري و اعـراب بدوي قبيله هاي كعب و بني خضر و بني خفاجه و شيوخ عرب خوزستان قرارداشت، چپاول و غارت وسـيع قـراء و قصبات فارس و اصفهان و آبادان و خرمشهر بود. در اولين روزهاي شورش خسروخان قشقايي 6 هزار تُن سـهميه شكر ايالات جنوبي ايران را غارت انقلابي! كرد. اين حوادث بهانه كافي به دست ارتجـاع داد تـا زيـر داعيـه حفـظ استقلال و تماميت ارضي و جلوگيري از خطر تجزيه كشور، دخالت دولتهاي انگلستان و امريكـا را در حـل قضـيه آذربايجان خواستار شود. دعوت آشكار ارتجاع به دخالت در امور داخلي كشور و مقابله جويي با نهضت آذربايجان زير دسيسه هاي گوناگون انجام گرفت، كه ارائه طرح كميسيون سه جانبـه يكـي از آنهاسـت و دولت هاي انگلـيس و آمريكا طرحي را به دولت حكيم الملك تسليم كردند كه به اسـتناد آن مجـوزي بـراي دخالـت مسـتقيم در نهضـت آذربايجان به دست آورند، اين طرح توسط سر ريدر بولارد سفير انگليس در ايـران بـه طـور سـري و محرمانـه بـه حكيم الملك و نجم الملك وزير خارجه تسليم شد و مذاكرات در باره ي آن به طـور سـري ادامـه يافـت و حكيمـي نخست وزير ايران به شرط شركت دو نماينده از ايران در كميسيون، بـا اسـاس طـرح موافقـت كـرده بـود، امـا ايـن اقدامات پنهاني بالاخره آفتابي شد. و روزنامه هاي مترقي درباره ي مضرات و زيـانهـاي آن بـه بحـث پرداختنـد. و متقابلاً روزنامه هاي ارتجاعي بـه دفـاع و مدافعـه از آن برخاسـتند. در تـاريخ دي مـاه 1324 بـراي اعـلام خطـر و جلوگيري از بندوبست هاي پنهاني دولت حكيمي با امپرياليسم، اعلاميه زير توسط تني چند از نمايندگان فراكسـيون حزب توده ايران و دكتر مصدق و يارانش خطاب به حكيمي منتشر شد:

جناب آقاي حكيمي نخستوزير - 16 ديماه 1324 عطف به شايعات منتشره در اين چند روزه اخير، بدين وسيله امضاكنندگان زير صريحاً اعلام ميداريم كه دولت حق هيچگونـه تصميمي كه جزئاً يا كلاً، مستقيماً يا غيرمستقيم دخالت يك يا چند دولت خارجي را در امور داخلي ايران تصـريحاً يـا تلويحـاً ايجاب نمايد، ندارد و هرگونه موافقتي در اين امور بدون تصويب مجلس شوراي ملي خـالي از اعتبـار و خـارج از وظـايف و اختيارات دولت است

: امضاءكنندگان : تيموري - دكتر فلسفي - صادقي - فرمان فرماييان - ذكايي - مهندس فريـور - رحيميـان - صـدر قاضـيحبيباالله دري - فرمند - شهاب فردوس - تيمورتاش - پروين گنابادي - فداكار - گرگاني - دكتر محمد مصدق. 3

 روزنامه ي مردم كه به جاي رهبر ارگان كميته مركزي حزب تودة ايران منتشر ميشد، در شماره ي 18 دي ماه 1324 خود در اين باره چنين نوشت: «با كمال صراحت اعلام ميداريم كه موافقت با چنين كميسيوني ملت ايـران را بـه درجـه ي يـك ملت مستعمره يا تحت قيموميت تنزل خواهد داد. براي ما سرشكستگي اي بار خواهدآورد كه تا ابـد مايـه ي عـذاب مـا و فرزندان ما خواهد بود. ما به صداي رسا فرياد ميكنيم كه ملت ايران به هيج دولت خارجي اجازه نخواهد داد براي او قيموميت  داشته و تعيين تكليف كند».4

. امپرياليسم و ارتجاع داخلي براي آماده كردن افكار عمومي، وانمود كردند كه اين طرح مورد قبـول و تاييـد دولـت شوروي نيز قرار گرفته است و چون پس از مراجعت بوين وزير خارجه انگليس از سفر مسكو، طرح كميسيون سـه جانبه به دولت ايران تسليم شده بود، اين شبهه توسط عوامل ارتجاع و روزنامه نگاران وابسته و مزدور در ذهن ها القا شد كه دولت شوروي نيز خواهان منطقه ي نفوذ است و همدست دولتهاي آمريكا و انگليس شده است. يـك بـار ديگر توسط عوامل ارتجاع و همراهي گروهي از ناسيوناليست ها و ملي گرايان شوروي ستيز تبليغات ضـد شـوروي گسترش يافت. حتي پس از آنكه حقيقت ماجرا روشن شد، در سالهاي بعد از 28 مـرداد بـاز هـم در حـوزه هـاي حزب ايران و جبهه ملي مسئله كميسيون سه جانبه را يكي از دلايل اتحاد و سازش ابر قـدرتها عليـه ايـران مطـرح ميكردند و نطق حكيم الملك را در مجلس 14 كه مدعي شد، «در اين ضمن دولتين آمريكا و انگليس شفاهاً اطلاع دادنـد كه هر سه دولت در مسكو مذاكره نمودند كه هر گاه دولت ايران هم رضايت داشته باشد كميسيوني از طرف آنها به ايران بيايد» ، دليل دخالت و رضايت شوروي ميدانستند، در حالي كه اين ادعاي حكيمي از ريشه دروغ بود و دولـت شـوروي علاوه بر آنكه با طرح كميسيون سه جانبه موافقت نداشت، بلكه صريحاً و رسماً آن را رد كرده بود و اظهارات دكتـر مصدق خود گواه اين حقيقت است كه در مجلس شوراي ملي اظهار داشت: «اظهار نخست وزير(حكيمي) اين بـود كـه دولت شوروي به بهانه ي بعضي چيزها با ما داخل مذاكره نميشود و من آن را قبول ننمودم، زيرا دولت شوروي ميخواهـد در اين مملكت دولت ديگري بر او ترجيح داده نشود و اين همان موازنه ي سياسي است كه يك قرن وزرا با ايمان ما بـه آن عمـل كرده اند. دولت شوروي ميخواهد كه با ما روابط مستقيم داشته باشد، نه اينكه دولت ديگري خود را قيم ما معرفي كند، و دولت شوروي مجبور شود كه با قيم ما مذاكره نمايد. اگر نظريه دولت شوروي به حال ما مفيد است چـرا بـا دولـت اتحـاد جمـاهير شوروي داخل مذاكره نشده و باب مذاكره را با دولت انگليس و آمريكا مفتوح نموده اند و اگر نيست دولت حاضر شود و دلايل خود را در مجلس اظهار نمايد. از اينكه دولت اتحاد جماهير شوروي با اين پيشنهاد موافقت ننموده است ملت ايران سپاسـگزاراست».5

  هدف دولت حكيمي اين بود كه به بهانه ي وقايع آذربايجان دست دول امپرياليستي آمريكا و انگليس را در ايران باز و آزاد بگذارد. از مطالعه ي روزنامه هاي آن زمان ميتوان شدت بحث و انتقاد و اعتـراض و طوفـاني كـه عليـه ايـن تصميم خيانت آميز حكيمي برپا شده بود، درك كرد. حتي روزنامه هايي مانند داد به قلم عميدي نوري و داريا به قلم دكتر ارسنجاني، عليه اين طرح موضع گرفته و دولت حكيمي را به سازش و دسيسـه كـاري عليـه دوسـتي ايـران و شوروي و خدمت به آمريكا و انگليس متهم كردند. روزنامه ي داد نوشـت: «ديروز خبـر رسـيد كـه آقـاي حكيمـي در جلسات هيئت وزرا در روزهاي جمعه و شنبه نسبت به پيشنهاد دولتين آمريكا و انگليس راجع به تشكيل كميسيون سه جانبه در ايران موافقت كرده است، ما نسبت به صحت اين خبر ترديد پيدا كرديم زيرا تصور نمي نموديم حكيمي پس از هفتاد سـال عمـر در چنين روزگاري مداخله بيگانگان را در امور داخلي ايران رسماً تصويب و تصديق نموده باشد، ولي پس از تحقيقاتي كـه در اين خصوص نموده ايم با كمال تأسف اشتباهات عجيبي از اين مرد محترم ديديم... اولاً همان طوري كه دكتر مصدق بـه وزيـر امور خارجه با هوش!! دولت اعتراض نموده، با آنكه اساس اين فكر را براي حل مشكل فعلي ايران و شوروي مـيداننـد، و بـا آنكه يكي از اركان اين كميسيون سه جانبه را دولت شوروي به حساب مي آوردند، معهذا جريان مذاكره دولت و تماس او فقـط با نمايندگان سياسي انگليس و آمريكا بوده و به هيچوجه با نماينده ي سياسي شوروي در اين خصوص مذاكره به عمـل نيامـده است».6

روزنامه ي رهبر ارگان حزب تودة ايران در شماره 652 سه شنبه 20 آذرماه 1324 تحت عنوان «ملـت ايـران قـيم لازم ندارد ». نوشـت: «آقاي حكيمي بايد بدانند هيچ دولت مستقلي در دنياي امروز اگر واقعاً به استقلال خود علاقمند باشد مسـايل داخلي را با زور سر نيزه نميتواند حل كند مگر اينكه چنين دولتي تحت تأثير سياست هاي مسـتعمره جـو قرارگيـرد و بـه اتكـا بيگانگان بخواهد، نهضت هاي داخلي خود را با ايجاد جنگ داخلي فرونشاند. هم چنان كـه فرانكـو بـا كمـك ايتاليـا و آلمـان توانست اصول ديكتاتوري را در آن كشور مستقر سازد، و مدت دو سال اسپانيا را در عرصه ي جنگهاي خونين قراردهـد...اگـر آقاي حكيمي تحت تأثير ثقه الاسلامي ها و فرخ ها و ساير عمال سيد (سيد ضياء) واقع نمي شدند و پيش از اين مرحلـه بـن بسـت فعلي، با بعضي رجالي كه اخيراً وارد مشورت شده اند آن موقع مشاوره مي كردند و خونسردي را از دست نمي دادند به سرنوشت مبهم و نامعلوم امروز گرفتار نمي شدند...دولت شوروي صريحاً در راديوها و مطبوعات خود تذكر داده كه هيچگونه نظر ارضـي نسبت به ايران ندارد، اما چون دو بار يكي پس از جنگ بين المللي اول توسط انگليسي ها و بار دوم در آغـاز همـين جنـگ بـه وسيله ي آلمانها، تكيه گاه و مركز حمله به شوروي واقع شده است نمي تواند نسبت به طرز حكومت آن بي نظر باشد. آيـا آقـاي حكيمي تصديق نميكند كه دولت شوروي كه در سياست خود هميشه نظر واقع بين دارد، فريب نطق هاي دروغي را نمي خورد و كاملاً آگاه است كه دارودسته ي سيد ضيا مدت هاست يك بلوك ضد شوروي فعال در ايران تشكيل داده اند و مي خواهند آن را بـا بلوك اتحاديه ي عرب از راه توسعه ي پيمان سعدآباد پيوند دهند و مخصوصاً با چشم كزدن هاي سيد و پالچين نويسـنده ي ضـد شوروي ترك و رازونيازهاي آنها با يكديگر و تقويت تمام دولت هاي بعد از شهريور از سيد و بلكه آلت دسـت او واقـع شـدن نميتوان دولت شوروي را به اوضاع ايران خوشبين كرد... آقاي حكيمي پاسخ دهيد آيا سفراي ايران به دستور شـما در لنـدن و واشنگتن با آن لحن مغرضانه و يك طرفانه جاروجنجال راه انداختند. رضا شهشهاني همان جواني كه براي تكميل اختراع خـود به آمريكا اعزام شده با نهايت صراحت تمام گفته هاي آقاي علاء سفير ايران را تكذيب كرده و گفته اسـت (نهضـت آذربايجـان يك نهضت كاملاً دموكراتيك است و اظهارات آقاي علاء از حلقوم سيد ضياءالدين در دنيا منتشر شده است.) و به طـوري كـه واشنگتن اطلاع مي دهد سفير ايران يادداشتي به دولت آمريكا داده و تقاضا كرده است كه دولـت آمريكـا مسـئله ي ايـران را در كنفرانس مسكو مطرح نمايد آيا اين يادداشت سفير ايران با اطلاع شما بوده است و آيا روش دولت شما همين است كه هم چنان به اين موضوع جنبه ي بين الملل بدهيد. آيا شما ملت ايران را قابل رشد نمي دانيد...و براي ملت ايران قيم مي تراشيد». اما روزنامه هاي طرفدار سيد ضياالدين طباطبايي ماننـد وظيفـه بـه قلـم سـيد محمـدباقر حجـازي مشـاور حقـوقي سيدضياالدين طباطبايي و جيره خوار معروف لندني اعلام كردند: «به مصداق اينكه هر غريقي بـه تختـه پـاره اي متوسـل مي شود، دست خود را به شرافت امضاي روزولت مرحوم و چرچيل دراز كرديم. نمايندگان آمريكا و انگلـيس هـم در شـوراي مسكو از بيچارگي ايران بحث كردند، و بالاخره قرار شد كميسيون سه نفري رهسپار ايران گردد. آقاي دكتر مصدق ممكن است از انگلستان ظنين باشند ولي نگراني ايشان از شركت آمريكا درسرنوشت ايران براي چيست؟ بنابراين به چه دليـل ازروي كـدام عقل مطابق كدام منطق دكتر مصدق مي فرمايند (صلاح نيست كه دولت انگليس و آمريكا با ما داخل مذاكره شوند.) آقاي دكتـر مصدق، ما ضعيف هستيم - ايران ناتوان است - و ما معتقديم به واسطه ي ناتواني ايران و به دليل وضـعيات كنـوني مـذاكرات مستقيم ما با مأمورين شوروي غير از تسليم راهي را نشان نمي دهد، بنابراين اگر امروز از انگلستان و آمريكا دور شويم و فردا در مذاكرات خود با شوروي موفق به تأمين حاكميت ملي، استقلال سياسي ايران نگشتيم در آن وقت تكليف ما چيست؟» 7

» تلاش حكيمي براي زمينه سازي و تمجيد قانوني دخالت دولتهاي آمريكا و انگليس در امور داخلي ايران و مقابلـه استعماري با انقلاب و جنبش دموكراتيك آذربايجان به همت تلاش سياسي گسترده ي حـزب تـودة ايـران و دكتـر مصدق و روشنفكران واقعبين، با شكست روبرو شد. سـه نفـر از وزراي كابينـه، اللهيـار صـالح وزيـر دادگسـتري، محمود نريمان وزير پست و تلگراف و تلفن و سرلشگر فيـروز وزيـر راه بـا اقـدامات سياسـي نجـم الملـك وزيـر امورخارجه به شدت مخالفت كردند، و به عنوان اعتراض به موافقت حكيمي و اكثريت كابينه با طرح كميسيون سه جانبه از عضويت در كابينه استعفا كردند. به هر صورت مذاكرات پنهاني و سري و سريع حكيم الملـك بـا سـفراي انگليس و آمريكا آفتابي و علني شد و دولتهاي استعماري نتوانستند اين بار رسـماً در امـورداخلي ايـران دخالـت كنند و به هدايت پنهاني و ديپلماتيك از هيئت حاكمه ي ايران قانع شدند. بنابر اين احاله اختلاف موهوم و ساختگي ايران و شوروي و رابطه ي آن با حوادث آذربايجان به سازمان ملل متحد و شوراي امنيت در دسـتور كـار حكيمـي قرارگرفت و آقاي حكيمي در مجلس اظهارداشت: «به رياست هيئت نمايندگي ايران در مجمع ملل متفق دستور داديم كـه موضوع ايران را در مجمع ملل متفق طرح و مطابق اساسنامه سازمان ملل متفق درخواستي كـه لازم اسـت بـه شـوراي امنيـت بدهد».8

تمام كوشش دولت حكيمي با راهنمايي و هاي دولتهاي امپرياليستي آمريكا و انگليس بر اين  مساعدت بدهد». محور بود كه با طرح شكايت ايران از دولت شوروي در مورد تخليه ي قواي شوروي و انتساب و وابستگي انقلاب دموكراتيك آذربايجان به شوروي، مجوزي براي حضور و در نهايت قشون كشي نيروهـاي امپرياليسـتي زيـر پـرچم سازمان ملل متحد عليه اتحاد جماهيرشوروي به دست آيد و همان برنامه اي كه سالها بعد در مورد انقلاب خلق كره انجام شد، به طور پيش رس در ايران اجرا شود. علاوه بر آن با ايجاد دولتهاي خودمختاري محلي به رهبري سران ايلات و عشاير خوزستان و اصفهان و كرمان مواضع مستحكمي براي حمله بـه شـوروي و انقـلاب آذربايجـان بـه وجود آيد و تمام حمايت و جانبداري سرلشگر ارفع رئيس سـتاد ارتـش و دولـت حكيمـي و نماينـدگان سياسـي آمريكا و انگليس از ناصرخان قشقايي و خسروخان قشقايي و قوام الملك شيرازي و آيتاالله سيد نورالدين شـيرازي و ابوالقاسم خان بختياري و اتحاديه ي عشاير خوزستان و خان هاي بلوچ و سيستان براي اجرا و انجام چنين مقاصد شوم و ضدخلقي بوده است. والا خسروخان و ناصرخان قشقايي و شيوخ چپاولگر اعراب بدوي هيچوقت قـادر بـه اداره ي يك شهرك هم نبوده اند، چه رسد به ايجاد حكومت انقلابي و خودمختار در شيراز، اصفهان و آبادان. دولت حكيمي در اين زمان يك سياست كور و خشن ضد شوروي و ضدخلقي را در لفافه وطن پرستي و مبارزه بـا اشغال خاك ايران و حفظ تماميت ارضي و «اتصال آذربايجان عزيز به ايران» دنبال ميكرد. امـا اتحـاد عمـل نيروهـاي مترقي سياسي و واقعبين ايران عليه دولت حكيمي موجب سقوط كابينه شد و طرح كميسيون سه جانبه از دستور و برنامه ي عمل دولت هاي امپرياليستي خارج گرديد

. اما هدف نهايي امپرياليسم مبني بر خفه كردن انقـلاب و جنـبش 21 آذر آذربايجـان بـه قـوت خـود بـاقي بـود، و خانهاي جنوب و شيوخ اعراب بدوي به سازمانده ي و اتحاد بين خود براي به دست آوردن خودمختاري كذايي و پوشالي به قصد مقابله با نهضت آذربايجان ادامه ميدادند و هـر روز منـاطق نفـت خيـز و كـارگري جنـوب شـاهد شورش و بلوا و حمله و هجوم به سنديكاها و شوراهاي كـارگري و كلـوپ هـاي حـزب تـودة ايـران بـود. همـين حملات وحشيانه و مسلحانه عليه مراكز كارگري و سنديكاها و شوراي متحده كـارگران اصـفهان و شـعب حـزب تودة ايران در فارس و اصفهان تكرار ميشد و ستاد ارتش ايران به رياست سرلشگر ارفع و همكاري مستقيم و همه جانبه ي سرلشگر زاهدي فرمانده لشگر جنوب (كودتاچي 28 مرداد) عشاير و ايلات و خانهاي جنـوب و اصـفهان را عليه نيروهاي كارگري و مترقي بسيج ميكرد، و همه ي اين توطئه ها و دسيسه هاي ضـدكارگري و ضدانسـاني را روزنامه ها و نشريات حزب تودة ايران به طور وسيع افشا ميكردند. و از طريق ايجـاد يـك جبهـه ي متحـد و يـك پارچه با شخصيت ها و نيروهاي مترقي به نام «جبهه ي آزادي» به مقابله با ارتجاع، قيام شـد و ايـن يگانـه راه ممكـن بود، و حزب ايران كه هسته هاي سالم ملي و واقعبين آن تسلط غالب بر امور حزبي داشتند، در اين زمينه همكـاري جالبي با حزب تودة ايران به عمل مي آوردنـد و صـفحات روزنامـه ي جبهـه ي سـالهـاي 1324 و 25 مشـحون و نمايانگر چنين همكاري مطبوعاتي و سياسي است. طرح كميسيون سه جانبه كـه آن همـه مـورد حمايـت دربـار و دولت و عوامل ارتجاع قرارگرفت، فقط با چنين اتحاد بين ظيري ملغي شد و به فراموشـي گراييـد. امـا توطئـه هـاي امپرياليستي براي ايزوله كردن جنبش آذربايجان و درنهايت اضمحلال و سركوب آن ادامه يافت. متن كامل طرح كميسيون سه جانبه، هيچگاه به طور رسمي منتشـر نشـد. قباحـت طـرح آن چنـان بـود كـه دولـت حكيمي از ترس نيروهاي مترقي نمي توانست مواد آن را منتشر كند، حتي اقرار نخسـت وزيـر و وزيـر امورخارجـه كابينه ي حكيمي به اينكه چنين طرح زيانبار و استقلال شكنانه اي از طرف دولتهاي امپرياليستي آمريكا و انگليس به دولت تسليم شده است، فقط در زير فشار و افشاگري حزب تودة ايران و دكتر محمد مصدق صورت گرفـت. بـا اين همه از آنجا كه استعمار و امپرياليسم يك سيستم سياسي ظالم و ستمگر و در عين حال پر مكر و حيله اي را بر ايران مسلط كرده بود، با برنامه ريزي ماهرانه اي توانست خيانـت هـا و جنايـت هـاي خـود را بـه نسـيان و فراموشـي بكشاند، تا با گذشت زمان به هيئت و صورت خـادم و خدمتگزار و وطنپرست جلوه گر شود. بـه طـوري كه نجم الملك نوكر حلقه به گوش استعمار و گرداننده ي طرح كميسيون سه جانبه، توانست در مجلس سنا از بـيخ و بن منكر قضيه شود و اظهار كند كه: «يك روز بين ساعت يك و دو بعد از ظهر منزل بودم سفير انگليس تلفن كرد به منزل بنده كه من الان وارد شدم، الان مي خواهم بيام منزل شما. گفتم الان گرفتاري دارم ساعت* 2 ميروم وزارت امورخارجه سـاعت 2  مي توانيد آنجا بياييد. گفتند خوب من هم گرفتاري دارم و نميتوانم* ساعت 2 بعدازظهر داشتم ميرفتم بـه وزرات خارجـه آقاي رئيس الوزرا آقاي حكيمي بودند ايشان به من تلفن كردند كه من خواهش ميكنم يك دقيقه بياييد اينجا. بنـده رفـتم منـزل ايشان. ديدم سفير انگليس آنجاست البته بعد از تعارف و مقدمات گفت كه من الان از راه رسيده ام كار فوري داشـتم خواسـتم بيايم پيش شما، شما نپذيرفتيد آمدم پيش آقاي رئيس الوزرا و مطلبم اين است. يك ورقه اي داد به من يادداشت نبوده، يادداشـت يا مراسله نمره دارد. تاريخ دارد. هيچكدام اينها نبود. يك ورقه اي داد، گفتم اين چيست؟ گفت كه اين را در كنفرانس مسكو بعد از مذاكراتي كه راجع به تخليه ي ايران شده است كه بايد تخليه شود آنها هم قبول كردند. بنده به ورقه نگاه كردم، گفتم مخـالفم. سفير انگليس گفت، به اين زودي اظهار مخالفت مي كنيد؟ بنده گفتم به كلي مخالف هستم. گفتند مطالعه كنيد. گفتم بنده به كلي مخالفم، ولي البته آقا، كارهاي سياسي و ديپلماسي اينطور نميشود كه آدم كار را قطع بكند، اگر قطـع بكنـد، پـيش نمـيرود. بايستي تأمل كرد، تحمل كرد و يك راه هاي ديگري پيش بيني كرد. سفير انگليس گفت: «خوب حالا كه به ايـن زودي مخالفـت كرديد پس بنشينيم با هم مذاكره كنيم».9

و اين ديپلمات كهنه كار و رجل استخوان دار سياسي يك سـاعت تمـام بـه سـناتورهاي همپـالكي خـود در جلسـه چهارشنبه 28 تير ماه 1329 مجلس سنا توضيح ميداد كه چگونه مخالفت كردم با نظر سفير انگليس. اما با اين همه در اصل مطلب مذاكره كردم و آخر سر گفت: «بنده با سمتي كه داشتم با سمت وزارت خارجـه از روز اول بـا استحضـار رئيس الوزرا و اعليحضرت همايوني، مخالف آن پيشنهاد بودم و دولت هيچوقت آن پيشنهاد را قبول نكرده بود و بلافاصله پيشنهاد را رد كرد». 10، يك آدم حسابي به نام سناتور در آن جلسه وجود نداشت كه به اين جانور ؛ سياسي بگويد آقا شما كه فوري و كلي و سريع مخالف بوديد، پس چرا باز هم در آن باره با سفير انگليس و فقط با سفير انگليس مـذاكره و تبادل نظر كرديد

. همه ي اسناد و مدارك موجود حكايت دارد، كه اگر افشـاگري هاي حـزب تـودة ايـران و پافشـاري دكتـر مصـدق و حمايت نيروهاي ملي و انقلابي نبود، حكيم الملك قرارداد 1919 وثوق الدوله را در زيـر طـرح كميسـيون سـه جانبـه درسال 1324 زنده و اجرا ميكرد. حضور و همبستگي نيروهاي سياسي ميهن پرست و انقلابـي مـانع تسـلط علنـي امپرياليسم بر ايران شد و يك بار ديگر هيئت حاكمه ي ايران و طراحان استعماري وزرات امورخارجه و كشـورهاي امپرياليستي و سيا و انتليجت سرويس به اين واقعيت و حقيقت پي بردند كه تا وقتي حزب تودة ايران همراه نيروها و شخصيت هاي ميهني مشتركاً عليه امپرياليسم مبارزه مي كنند، و در مخالفت با امپرياليسم مشـي و موضـع واحـدي دارند، به زنجير كشيدن خلق ايران و غارت منابع و دسترنج زحمتشكان ميسر نيست، و در نتيجه به همان برنامـه ي مدارا و عقب نشيني موقت و بدل سازي و فريبكاري متوسل شدند تا سياست «تفرقه بينداز،جدا كن، ضربه بـزن» را در فرصت هاي مناسب اجرا كنند. و متأسفانه توانستند با استفاده از برتري نيروهاي ارتجاع در ايران و زمينه ي مناسـبي كه فرهنگ عقب مانده ي سياسي و تسلط اميال شوونيستي و خرافه هاي مـذهبي مهيـا كـرده بـود، بـا ايجـاد تفرقـه و تشتت، صفوف آزاديخواهان و جبهـه ي متحـد آزادي را درهـم بشـكنند و تصـورات خـام سياسـي و پندارگرايانـه شخصيت هاي ملي از مفاهيم آزادي و استقلال و نداشتن شناخت علمي از امپرياليسـم و اسـتعمار جهـاني زمينـه ي مناسبي براي لغزيدن و اتحاد ناخواسته اين شخصيت ها را با ارتجاع فراهم كرد كه موجب سهولت اجراي نقشه هاي بغرنج و پيچيده كارشناسان استعماري گرديد و اين همدستي ها و لغزش هاي مكرر مصدق صف متحد آزاديخواهان را بارها متزلزل كرد. اما در آن روزها هنوز وجود نهضت ريشه دار و عميـق و تـوده اي و منسـجم فرقـه دمـوكرات آذربايجان و كردستان مانع چنين نقشه هايي بود. بنـابراين، همـه ي برنامـه هـا حـول محـور منـزوي كـردن جنـبش دموكراتيك آذربايجان برنامه ريزي و پيگيري ميشد. كه به آن خواهيم رسيد.

1-خاطرات و خطرات، به قلم حاج مخبرالسلطنه هدايت نخست وزير و صدراعظم معروف ايران، ص ص 319 و 320

2 شرح زندگي من، عبداالله مستوفي، جلد سوم، ص 128

3- سياست موازنه ي منفي، جلد دوم، صفحه 220

4مجله ي دنيا، دوره ي دوم، سال ششم، شماره ي 4ف زمستان 1344 ، نقل از مقاله ي دكتر رادمنش

5  -سياست موازنه ي منفي جلد دوم، ص 225 ،از نطق دكترمصدق در مخالفت با كميسيون سه جانبه. بنا به اهميتي كه اين نطق داشت روزنامه مردم ارگان حزب تودة ايران در شماره ي 15 مورخ پنج شنبه 20 دي ماه 24 متن كامل آن را منتشر كرد.

6روزنامه ي داد، هفدهم دي ماه 1324 ،شماره ي 30

7- روزنامه ي وظيفه، شماره ي 130 ،21 دي ماه 1324

8 -كيهان بيست و ششم دي ماه 1324

*همه ي اين مقدمه چيني ها و چاچول بازيها براي آن است كه به سناتورها بگويد در مقابل سفير انگليس چقدر محكم و قرص بوده است. درحالي كه وزرايي مثل نجم الملك توسط غلام سفارت احضار مي شدند،و حضرات با سر به سفارت فخيمه انگليسي ميدويدند. 121 –

9- نقل به اختصار ازص 226 تا 228 جلد دوم كتاب سياست موازنه ي منفي.

10- همانجا

Go Back

Comment