اصلاحات چی ها و اصول آزادی
سید جعفر پیشه وری
اصلاحات چىها را در مواقع عادى ممكن نيست از آزادى خواهان حقيقى تميز داد. اما در موقع پيش آمد مسايل جدى و مهم نمىتوانند افكار خود را در پس پردهى اختفا مستور داشته و فوراً خود را معرفى مىكنند. اينها هر چند ادعاى آزادى خواهى مىكنند و سنگ ملت پرستى به سينه مىزنند، ولى حقيقتا اين طور كه وانمود مىكنند، نيستند. اينها ايمان به قوهى قاهرهى ملت و انقلاب ندارند. ظاهراً از اوضاع ناراضى هستند و مىگويند كه بايد وضعيت اصلاح بشود، ليكن اين اصلاح را اولا از صنف حاكمه انتظار دارند؛ ثانيا نصيحت و تشويق را يگانه چارهى دردها تصور مىكنند. به خيال اينها، ممكن است با دست.طبقهى ممتاز براى صنفهاى ديگر كار كرد.
بنابراين هر وقت در ميان ملت، نهضت و جنبش بر عليه مفاسد و خرابىها شروع مىشود، اين آقايان به ميدان افتاده، گاه به نعل و گاه به ميخ مىزنند و نمىگذارند تودهى ملت كاملاً از حقوق خود دفاع كرده، قدمى به طرف ترقى بردارد. اين گونه اشخاص در مسالهى تجدد از خود مرتجعين خطرناك تر مىباشند؛ زيرا اينها با مرتجعين آميزش و دوستى مىكنند، از سفرهى آنها مىخورند و با مساعدت آنها كارهاى مهم براى خود و دوستانشان تهيه مىكنند. اينها ظاهراً مرتجع نيستند، ولى عمليات آنها به نفع مرتجعين ختم مىشود و چون در لباس آزادى خواهى هستند، سبب اغفال آزادى خواهان مىشوند.
اساس مسلك و عقيدهى اينها بر خلاف اصول غارت گرى و مفت خورى نيست. اينها با تنقيد كردن اولياى امور مىخواهند موقعيت اشراف را محكمتر كنند و آقايى آنها را بر سر ملت دوام بدهند. از اين جهت در مسايل جزيى عصبانى مىشوند، نصيحت مىكنند، حتا فحش هم به آنها مىدهند، ولى اين غوغاها نه براى دل سوزى ملت و حفظ آزادى است، بلكه براى حمايت آقايان خودشان است. و اگر انتشارات اينها را در جرايد ملاحظه كنيد، ملتفت مىشويد كه از يك طرف به مرتجعين نصيحت مىكنند و از طرف ديگر به آزادى خواهان بد مىگويند و مردم را از وخامت آزادى و تجدد مىترسانند و مثلا مىنويسند:
«ما نبايد براى آزادى يا تغيير اوضاع كوشش بكنيم؛ زيرا يك دفعه مشروطه گرفتيم بى نتيجه ماند. ملت مستعد نيست. معارف نداريم. حزب سياسى موجود نيست. در انتخابات ما را گول مىزنند و باز هم اشراف انتخاب خواهند شد.»
اگر كسى از اين مايوسها بپرسد، كه علت عقيم ماندن اصول آزادى چيست؟ قطعا جواب خواهند داد كه: ملت لايق نبوده، يا اين كه ميرابو و روبسپير نداريم.
منبع: روزنامهى «حقيقت»، شمارهى هشتاد و سه، چهارم خرداد ۱۳۰۱