header photo

نگاهی گذرا به گسترش و رواج زبان فارسی دری و ترکی آذری در ایران

آذربایجان در گذرگاه تاریخ

نگاهی گذرا به گسترش و رواج زبان فارسی دری و ترکی آذری در ایران

  دکتر م. ع. فرزانه

بخش نخست

موضوع رواج و گسترش زبانی که از آن به زبان دری، پارسی دری و پارسی نو نام برده می شود و زبانی در همین راستا بنام زبان ترکی آذری و آذربایجانی اساسا در زبان عامه تورکو یا ترکی شهرت یافته و زبان امروزه ترک تباران ایرانی را شامل می گردد، به دلیل حاکمیت تک بعدی و جابرانه رژیم پهلوی، در مسئله زبان و توسل این رژیم به شیوه سیاست استلاگرانه آسمیلاسیون، در تمام این دوران پر اختناق و ناهنجار، نه تنها مجالی برای بررسی و کاوش مسئله گسترش و رواج این دو زبان به عنوان یک مقوله اتنیک بجای نگذاشته، حتی امکان ورود دیالوگ و گفت و شنود در این مقوله را مخدوش و ممنوع ساخته است.

از این دو زبان، که قرن های متمادی هر کدام با فرایند و کاربرد خود در گستره ایران زمین عامل حشر و نشر و بیانگر و ترجمان احساس ها، اندیشه ها، آرزوها و حسرتهای میلیونها و میلیونها مردم ساده دل و انبوه بی شماری از شاعران و نویسندگان و سخن پردازان و صاحب قلم بوده اند، این یکی، یعنی پارسی دری یا پارسی نو، با دریافت روادید یگانه زبان رسمی و مجاز در ایران بر اریکه اقتدار نشسته و آن دیگری، یعنی ترکی آذری، وسیله قلم بدستان «پرورش افکار و ناسیونالیستهای فاشیست ماب و پردازندگان وحدت ملی تنها در سایه وحدت زبانی»  مردود و تحمیلی و مخل شناسانده شده است. و این فاجعه بطور عمده؛ در دوره سلطنت رژیم پهلوی رخ داده است. البته این دو زبان که امروزه در پهن دشت ایران با همه حمایتها که از زبان فارسی دری به کار رفته و با همه تحقیرها و تهدیده و تنگناها که نصیب زبان ترکی آذری گشته، شمار تکلم کنندگان همسانی دارند و حتی به موجب ارقام و آمار رسمی شمار ترکی تباران بر دری گویان فزونی داشته و روزبروز فزونتر می شود. ضمن اینکه هر یک از این دوزبان در گروه بندی اتنیک و ساختاری، در ردبندیهای متفاوت و نا همگون جای می گیرند. در یک مقطع تاریخی که از قرن سوم تا پنج و ششم هجری را در بر می گیرد هر دو شرایط و پروسس تحول تاریخی و مدنی خود را در ماوراالنهر آنروز، گذرانده و هر کدام در جای جای ایران، زبان گفتار و نگارش اجتماعات پارسی گوی و ترکی گوی گردیده اند.سرزمین ماوراالنهر آنروز، به اقتضای شرایط ژئوپلتیکی و سوق الجیشی و تمرکز علوم و اندیشه و برخورد تمدنهای شرق و غرب، در شرایط بسیار مساعد و استثنایی  قرار داشت و آبستن دانش و جهان نگریهایی بود که بعدا بوسیله دانشمندان بزرگی جون البیرونی، الخوارزمی و بوعلی سینا و دیگران به گنجینه به دانش و فرهنگ جهانی افزوده می شد. در این روزگاران یعنی در دوران دو قرن سکوت مسلما انبوهی از آثار نوشتاری، اعم از متون دینی و تاریخی به آتش کشیده شده بود و متولیان آنها، یعنی طبقه ممتاز روحانیون و دبیران در رفته بودند. لکن صنعتگران و کشاورزان بی نصیب از نعمت خواندن و نوشتن بودند و در لهجه های گفتار گپ می زدند و حتی ترانه وسرود، می سرودند.

این پیشرفت و هماوایی، در شرایط تاریخی و مدنی آن روز، تاثیرخود را در لهجه های دری آن منطقه و بخصوص مناطق سغد و خوارزم امکان لهجه های این نواحی را به سطح زبان نگارش و شعر و ادب فراهم آورد.

زبان دری فارسی نخستین تظاهر خود را در اشعار شاعرانی که در تاریخ ادب فارسی دری به پیشگامان شعر فارسی شهرت یافته اند که اکثر قریب به اتفاق آنان مانند رودکی سمرقندی، شهید بلخی، ابوشکور بلخی، حنظله بادغیسی، کسایی مروزی، منجیک ترمذی، ابو شعیب مروی، مسعود مروزی، ابواسحاق جویباری و دیگران همگی از ماورا النهر بودند. در این مرحله که لهجه های سغد و خوارزم بستر زایش زبان فارسی دری می گردند، در منابع گوناگون اشاره ها رفته است و ما اینجا تنها با آوردن اشاره هایی از مقدمه فرهنگ فارسی دکتر محمد معین بسنده می کنیم.

«سغدی ـ این زبان در کشور سغد ـ که سمرقند و بخارا از مراکز آن بودند، رایج بوده است. زبان سغدی در برابر زبان فارسی و ترکی بتدریج از میان رفت. ظاهرا این زبان تا قرن ششم هجری نیز باقی بوده است». (فرهنگ معین، جلد اول،مقدمه صحفه 15)

«خوارزمی، زبان خوارزمی معمول خوارزم قدیم و واحه های مسیر سفلای رود سیحون بوده و ظاهرا تا حدود قرن ششم هجری رواج داشته است و پس از آن، جای خود را به زبان فارسی و زبان ترکی سپرده». (فرهنگ فارسی معین ـ همانجا».

در همین دوران، مهاجرت قبایل ترک تبار، از آسیای مرکزی غرب فزونی می یابد. اویماق ها (طوایف، دودمان، عشیره های ترک زبان با اوبه ها و خیمه های بی شمار، بدلیل ازدیاد جمعیت در سرزمین بومی و فشاری که از سوی قبایل مغول به آنها وارد می شد، آنها را  به سوی غرب می راند و ماورا النهر به جولانگاه زنان و مردان تیره های مختلف ترک مبدل می گردد. این قبایل در جریان این کوچ ها و اسکان ها به هدایت یکی از خان های بزرگ (خان خانان) نه به قهر شمشیر، بلکه داوطلبانه اسلام را پذیرفته اند منتها اسلام مورد پذیرش آنها نه شامل مساول پیچیده فقهی و نه حتی انجام واجبات روزمره است. اینان از اسلام به موارد ملموسی عمل می کنند که برای پیشبرد آن لازم دارند. آنها وقتی با دشمن روبرو می گردند (که غالبان کافرین بد آئین هستند، از آب پاک وضو می گیرند و بی پروا به دشمن می تازند. وقتی پیروزی حاصل شود، مجلس جشن و سرور ترتیب می دهند، خنیاگران می نوازند و دختران سیه چشم می چرخند و شور به پا می کنند.)

در جنب ارتقا زبان پارسی دری به مرحله یک زبان ادبی و نگارشی و آغاز کار شاهنامه پردازی اینان نیز داستناهای حماسی و پهلوانی خود را به همراه دارند؛ با ادبیات شفاهی گسترده و کتاب هایی از نوع «قوتادقوبیلیک» (دانش مقدس) و »عنبه الحقایق» (دو کتاب در مراحل اخلاق و سجایا).

بعلاوه از دیرباز یک آرزوی بلند پروازانه تشکیل امپراتوری ترک اسلامی و گسترش آن تا آنجا که جرقه نعل اسب و جلای شمشیر جنگاوران ترک بدرخشند، در دل آنان جا انداخته بود. مقدمات این مهم در دربارهای آن روز فراهم بود و زیبارویان بی بدیلی و فرمانروایان بی باک  که سالها پیش و در طول زمان بوسیله سپاهان مغولی ربوده شده و بوسیله سوداگران در دربارها و خانواده اشرافی به خدمت گمارده شده بودند، آن برازندگی را داشتند که به تشکیل چنین حکومتهای مقتدری اقدام کنند. انوشتکین غرجه موسس سلسله حوارزمشاهیان، آلبتکین و سبکتکین سرسلسله غزنویان، سلجوق ابن دقاق و طغرل بانی سلسله سلجوقیان و فرمانروایانی چون ملکشاه سلجوقی که محدوده ایران را از انطاکیه شام تا رود سند گسترش داد و همچنین دودمانهای بعدی که هزار سال بر ایران زمین حکومت راندند.

  • زبان فارسی دری در قرن سوم هجری تحت چتر حمایت سامانیان به گسترش و غنای خود ادامه داد و تنها در قرن چهارم و پنجم است که به خراسان امروزی رسوخ می کند و یکی از مظاهر چشمگیر این رسوخ، فرمانروایی سلاطین غزنویو بخصوص سلطان محمود است که خود بزرگترین مروج و مشوق شعر فارسی دری است. دربار محمود ملجا و ماوای سخن پردازان و قصیده سرایانی چون عنصری، عسجدی،فرخی، منوچهری و بسیاری سخنسرایان دیگر است که از صله های بی دریغ این فرمانروای اهل بزم و رزم برخوردارند. از نقره دیگدان می زنند و آلات خان و زر می سازند.

شعر و نثر سلیس فارسی دری در رسوخ به سرزمین خراسان و هرات امروزی، سلسله داستان های اساطیری و باستانی ایران را به همراه می آورد و این داستان ها خمیرمایه پردازان شاهنامه هایی می گردد که با شاهنامه ابو موید بلخی آغاز و به کار عظیم سرودن شاهنامه بوسیله سخن پرداز طوس منجر می شود. با انقراض سلسله غزنوی و به قدرت رسیدن فرمانروایان دیگر ترک تبار، یعنی سلجوقیان، حمایت و هواداری از زبان فارسی دری را به عهده می گیرند و آن را در بهترین شکل ممکن پیش می برند. این تصادفی نیست که انبوهی از آثار کلاسیک نظم و نثر فارسی دری به نام فرمانروایان ترک تبار توشیح شده است.

این مسئله، که فرمانروایان ترک چرا و با چه انگیزه ای مشوق زبان ادبی فارسی دری بوده اند، بخودی خود مسئله بحث انگیز است. ولی ترک ها نه به قصد ایجاد زبان سرتاسری، بلکه به قصد ایجاد یک امپراتوری سراسری با محتوی و مضمون یک امپراتوری عظیم ترک اسلامی را داشتند و سلاجقه با کفایت و قدرت تمام از عهده این کار بر آمده بودند. آنها زبان و هنر هر دستاورد بدیعی مادی و معنوی را در راه اشاعه اسلام می خواستند و این خواست حتی بعد از رسیدن خلفای آل عثمان به فرمانروایی همچنان ادامه داشت. ...

در راستای فرمانروایی سلجوقیان، کوچ قبایل ترک تبار به ایران و گسترش  آنها در نواحی مختلف که از دورانهای خیلی پیش آغاز شده بود، با گروههای انبوه با خدم و حشم و مواشی انجام می شود. اینان «این مردان و زنان دلیر» به همراه چادرهای الوان، گله های احشام، اسبان تیزپای، ساز و برگ رزمی، آدات و رسوم و معتقدات، سجایای قومی و اساطیری و افسانه های خود را نیز به همراه دارند. اینان بعد از استیلای سکونت درسرزمین های جدید، به فراخور تاثیر شرایط ویژه ای که در آن قرار گرفته اند، دگرگونیها و تبادلاتی را در زندگی اجتماعی و اقتصادی و عقیدتی و بالطبع در آداب و رسوم، در باورها و روابط خود می پذیرند.

داستان دده قورقود، حماسه ها و ماجرای شکوهمندی است که این اقوام در شرایطو عوامل تاریخی و اقلیمی جدید در شرایط آذربایجان و دیگر مناطق ترک نشین ایران آفریده اند و از این رهگذر این دست آوردهای بدیع و زیبا با تاریخ و زبان و تاریخ و فولکلور آذربایجان پیوند خورده است. این پیوستگی و آمیختگی تا آنجا پیش رفته که این داستانها از نظر آرایش و اسلوب و زبان و رخدادها و روابط، از داستانها و اغورنامه های اقوان آسیایی مرکزی بکلی متمایز گشته و آنچنان خصلت و بافت ملی و بومی به خود پذیرفته که در ادوار بعدی و پایپای سیر و تحولات فولکلور آذربایجان، سرمنشا و سنگ بنای داستانهای ملی و حماسی و غنایی این دیار گشته است. بطوریکه با یک برسی و سنجش اجمالی، همانندیها و همگونیهای بسیاری را مابین شیوه غالبندی، اسلوب سیماها و دیدگاههای داستانی دده قورقود با داستانهای رزمی و غنایی فولکلوریک مردم آذربایجان که متعلق به ادوارمتفاوت بعدی هستند، می توان پیدا کرد.(دده قورقود کتابی ـ کتاب دده قورقود، م.ع. فرزانه 1358 تهران، مقدمه، صفحه  4 ب و 5 الف)

ادامه دارد

Go Back

Comment