از رنج و رزم زنان
به مناسب 8 مارس روز همبستگی جهانی زن
نقش سوسیال دمکراسی در جنبش های برابری خواهانه زنان ایران
انقلاب مشروطیت ایران (1905 ـ 1911/ 1284 ـ 1288 (، مهمترین رویداد سالهای پایانی سده سیزدهم شمسی/ سالهای آغازین سده بیستم میلادی ایران است که نظام سیاسی دیرپای استبدادی ارباب رعیتی را به چالش کشید و زمینه را برای تحولات مهم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فراهم ساخت. در فاصله بر خاک افتادن استبداد مبتنی بر نظام ارباب رعیتی سلسله قاجار و پیروزی انقلاب مشروطیت) 1285 - 1288 ( تا سربرآوردن دیکتاتوری رضا شاه پهلوی و حاکمیت بورژوازی وابسته و بزرگ مالکان ) 1304 (و حتی تا چند سال بعد، دوران تعلیقی به وجود آمد که در نتیجه آن جنبش های اجتماعی امکان پیدا کردند تا خواسته های فروخفته توده های زحمتکش اما محروم ایران را بیان و دنبال کنند.
استبداد و تحریف تاریخ
با این وجود حتی در این دوران تعلیق، سایه شوم دیکتاتوری از یک طرف، و هراس از بخشی از توده های ستمدیده که به خاطر فقر و نادانی به پیاده نظام نیروهای ارتجاعی تبدیل شده اند از طرف دیگر، موجب می شود که نیروهای پیشرو تمام حقیقت را نگویند یا بخشی از آن را بر زبان یا قلم جاری کنند و دردناک آنکه این نگفتن ها یا نیمه گفتن ها که در زمان خود قابل درک اند و ابهامی ایجاد نمی کنند، پس از گذر زمان، خود به تاریخ بدل می شوند، تاریخی که تمام حقیقت را ثبت نکرده یا تنها بخشی از آن را به نوشتار تبدیل کرده است.
نمونه آن نقش ارامنه، در سوسیال دمکراسی ایران در انقلاب مشروطیت است. گرچه آنها در بخشی از رهبری سازما ن های سوسیال دمکرات ایران نقش تعیین کننده داشتند؛ اما چون سازما نهای سیاسی م یترسیدند که با آوردن نام آنان در میان رهبران سازمان، تشکیلات را در معرض تکفیر قرار دهند؛ نام آنان را حتی با میل مبارزان ارمنی از فهرست رهبران حذف می کردند و این حذ ف ها بعدها به تاریخ تبدیل شدند. )شاکری، خسرو. چلنگریان، آرشاویر. درویش، تیگران. 1388 . نقش ارامنه در سوسیال دمکراسی ایران 1911 - 1905 . تهران. نشر شیرازه( نمونه دیگر که ابعادی بسیار گسترده تر دارد، نقش سوسیال دمکرات ها، سوسیالیست ها و کمونیست ها در جنبش های اجتماعی است. این مبارزان که سازمان های سیاسی شان همواره در معرض تاخت و تاز بی رحمانه قرار داشته اند، برای پیشبرد آرمان های اجتماعی خود بناچار بدون نام و نشان در سازمان های اجتماعی علنی یا نیمه علنی با هدایت مستقیم سازمان های سیاسی خود یا از سر احساس وظیفه اجتماعی به فعالیت پرداخته اند و با تمام توان تلاش کرده اند که رد و نشان خود را گم کنند. پس از گذر زمان آن نشانه ها محو شده اند و تنها اسناد است که سخن می گویند و تاریخ بنای خود را بر آنها می گذارد.
سوسیال دمکراسی و جنبش زنان
سوسیال دمکرات ها، سوسیالیست ها و کمونیست ها نقش ویژه ای در روشنگری زنان ایران برای کسب حقوق خود ایفا کرده اند که گاه به کلی محو شده و گاه با سختی باید آن ردها را یافت و ثبت کرد. این مقاله می کوشد از این نقش ها در دو جنبش بزرگ زنان ایران در آغاز سده چهاردهم شمسی اندکی رازگشایی کند و سیمای درخشان آنها را به مردم و زنان ایران بازشناساند: یکی جمعیت پیک سعادت نسوان که تحت تأثیر و هدایت حزب عدالت ایران و سپس حزب کمونیست ایران قرار داشت و دیگری جمعیت نسوان وطنخواه ایران که تحت تاثیر حزب سوسیالیست ایران فعالیت می کرد، و شاخه رادیکالتر آن جمعیت بیداری نسوان که تحت تاثیر و هدایت حزب کمونیست ایران قرار داشت.
گرچه در دوره جنبش مشروطه، انجمن های سری و نیمه سری زنان به وجود آمدند که عمده وظیفه خود را دفاع از انقلاب مشروطیت و مبارزه با مخالفان نهضت مشروطه می دانستند و در این راه فداکاری ها و جانبازی های بسیار کردند )از جمله در جنبش اعتراض به قرارداد رژی، در جریان بست نشینی های انقلاب مشروطه، جنگهای دوره استبداد صغیر و مخالفت با اولتیماتوم دولت روسیه به دولت ایران در 8 آذر 1290 ( ؛ اما تنها پس از پیروزی انقلاب مشروطیت، و در جنبش های نوین متعاقب آن بود که تشکل های زنان نه تنها از انقلاب و دستاوردهای آن دفاع کردند، بلکه بتدریج حقوق زنان را نیز بر خواسته های خویش افزودند. زنان طبقات زحمتکش، که عملاً از هر حقوق اجتماعی محروم و در شرایط طاقت فرسایی به سر می بردند، فاقد قدرت اقتصادی و محروم از آموزش، بهداشت و فرهنگ اولیه بودند. این وضعیت خردکننده را مردسالاری کشنده فئودالی، بازهم دردنا کتر می کرد. زنان طبقات متوسط و بالای جامعه، گرچه از زندگی مرفهی برخوردار بودند، اما در زیر سلطه نظام مردسالار نمی توانستند توانایی ها و قابلیت های خود را بارور کنند.
بنیانگذاران جنبش های رادیکال زنان ایران در درجه اول به زنان این طبقات تعلق داشتند که در نتیجه کسب آگاهی های نوین، دریافته بودند که برای نجات از شرایط دشوار خود باید با زنان طبقات زحمتکش متحد شوند و به آنان کمک کنند تا با کسب آگاهی، شرایط کلی زنان بهبود یابد.
حضور جنبش های مترقی اجتماعی و سوسیالیستی از جمله فرقه عدالت )حزب سوسیال دمکرات عدالت- 1296 شمسی( به رهبری اسدالله غفارزاده، فرقه کمونیست ایران )حزب کمونیست ایران- 1299 شمسی( به رهبری حیدرخان عمواوغلی و فرقه اجتماعیون ایران )حزب سوسیالیست ایران- 1300 شمسی( به رهبری سلیمان میرزا اسکندری و سربرآوردن جنبش های پیشرویی چون نهضت جنگل و تشکیل حکومت شورایی ایران) 15 خرداد (به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی در گیلان، قیام محمد تقی خان پسیان )خرداد 1300 (در خراسان، قیام شیخ محمد خیابانی )فروردین 1299 (و سپس قیام ابوالقاسم لاهوتی) 1300( در آذربایجان ... و سرانجام پیروزی و تحکیم انقلاب کبیر اکتبر روسیه) 1300/ 1921 ( زمینه مساعدی را برای مبارزات و موفقیت های جنبش های زنان ایران فراهم آوردند.
جمعیت پیک سعادت نسوان
نخستین جنبش نوین زنان ایران، تشکیل جمعیت پیک سعادت نسوان بود که در سال1300 در شهر رشت به وجود آمد. پس از تشکیل نخستین حزب کارگری ایران، حزب سوسیال دمکرات عدالت، در اردیبهشت 1296 /ماه مه 1917، جمعیت فرهنگ رشت به رهبری حسین جودت که از فعالان حزب عدالت و بعدها حزب کمونیست ایران بود، در تیرماه سال 1296 / 1917 در شهر رشت شکل گرفت.
1ـ جمعیت فرهنگ از سال 1298 / 1919 دست به انتشار مجله فرهنگ زد. چند سال بعد )اول تیرماه 1299 ( در کنگره حزب عدالت در بندر انزلی، این حزب به حزب کمونیست ایران تغییر نام داد. جمعیت پیک سعادت نسوان در چهارچوب فعالیت های مردمی حزب، و به عنوان زیر مجموعه انجمن فرهنگ رشت فعالیت خود را آغاز کرد. بنیا نگذاران جمعیت پیک سعادت نسوان، روشنک نوعدوست ) 1277 رشت- 1336تهران(، جمیله صدیقی، سکینه شبرنگ و اورانوس پاریاب بودند. روشنک نوعدوست پیش از تشکیل جمعیت، در سال 1296 مدرسه دخترانه چهار کلاس های را به نام سعادت نسوان بنیان گذاشته بود که مدیریت آن را سرور )مهکامه( محصص )مادر کاریکاتوریست برجسته اردشیر محصص( به عهده داشت. اعضای انجمن تأسیس مدرسه دخترانه )شش کلاسه در سال1302 (، کتابخانه، کلا س های صنایع دستی، تئاتر و سخنرانی برای زنان را آغاز کردند. این جمعیت نشریه ای به نام پیک سعادت نسوان )نخستین شماره به تاریخ 15 مهرماه (منتشر می کرد که صاحب امتیاز و سردبیر آن روشنک نوعدوست بود. همکاران دیگر مجله عبارت بودند از: فخرعظمی ارغون )مادر شاعر نامدار سیمین بهبهانی(، اشرف قائم مقامی، سرور )مهکامه( محصص، جمیله صدیقی و شوکت روستا )صدیقی و روستا در دوره رضاشاه به چهار سال زندان محکوم شدند(. مجله پیک سعادت نسوان چهارمین نشریه زنان بود که در خارج از تهران منتشر می شد. سه نشریه دیگر عبارت بودند از؛ «زبان زنان» در اصفهان) 1298) «جهان زنان» درمشهد) 1299 (و «نسوان شرق» در انزلی) 1305 (گرچه اصل یترین نویسندگان مجله پیک محترم اسکندری سعادت نسوان را زنان تشکیل می دادند، اما چند مرد از جمله سعید نفیسی، کریم کشاورز )با نام مستعار فاطمه( و م. جودی )میرزا محمد خان( رئیس اداره پست لنگرود، نیز با آن همکاری می کردند. این مجله در مرداد 1307، پس از آنکه ناظر شرعیات وزارت معارف دولت رضا شاه، مدیر آن، روشنک نوعدوست، را احضار کرد؛ پس از انتشار 6 شماره توقیف شد. این انجمن برای نخستین بار 8 مارس/ 17 اسفند روز جهانی زن را در ایران جشن گرفت. )خسرو پناه 1397، 113 - 115 (
جمعیت نسوان وطن خواه ایران) 1301 - 1305 (
2ـ جمعیت نسوان وطن خواه ایران در سال 1301 در تهران شکل گرفت. مستوره افشار، یکی از اعضای اولیه این جمعیت، در این باره می نویسد: «در اوایل بهمن ماه 1301 شمسی به شیوه مرسوم برگزاری جلسه های امتحان مدارس دخترانه، محترم اسکندری مدیر مدرسه دخترانه شماره 35 دولتی، جمعی از بانوان منورالفکر تهران را برای نظارت بر امتحان دانش آموزان آن مدرسه دعوت کرد. آنان روز دهم بهمن در مدرسه حاضر شدند و پس از خاتمه امتحان دانش آموزان به سخنرانی محترم اسکندری گوش دادند. اسکندری که هیجان زده بود، از ترقیات محیرالعقول اروپا گفت و با چشم های گریان ترقیات نسوان ملل فاضله و حیه دنیا را با نسوان ایران مقایسه کرد... او بانوان منورالفکر را به ترویج معارف و تشویق به پوشیدن پارچه های وطنی، ترغیب کرد. زنان و دختران حاضر در جلسه از سخنان اسکندری استقبال کردند و در همان جلسه دست اتفاق و اتحاد به محترم اسکندری داده،عهد و پیمان نمودند که برای پیشرفت مقاصد مقدسه ایشان از هیچ گونه فداکاری خودداری ننمایند. )خسروپناه ۱۳۹۷ ، ص 11 ( پیامد این نشست تشکیل جمعیت نسوان وطن خواه ایران در سال 1301 بود. در جلسه هیئت مؤسس این جمعیت، ده نفر به عنوان اعضای هیئت مدیره انتخاب شدند. اعضای مسؤول هیئت مدیره عبارت بودند از: محترم اسکندری )رئیس(، ملوک اسکندری )نایب رئیس(، نورالهدی منگنه )منشی اول(، عصمت الملوک شریفی )منشی دوم(، عباسه پایور و ملکه ابوالفتح زاده )بازرس(.
محترم اسکندری بنیا نگذار جمعیت، متولد دوم شهریور 1274 / 1895 و در سال تأسیس27 ساله بود. او فرزند محمدعلی میرزا اسکندری)شاهزاده علیخان(، از مشروطه خواهان و مؤسسان انجمن آدمیت و از خانواده روشنفکر اسکندری بود. ۳ محترم برای آموزش زبان فرانسه به مکتب میرزا محمدعلی خان محقق رفت. آنها پس از مدتی ازدواج کردند. در نخستین شماره مجله جمعیت نسوان وطن خواه ایران مقاله ای نوشته شده است به نام اجتناب از امراض مسریه، راه علاج و لزوم استعلاج آن که نویسنده آن محترم اسکندری محققی است. )آبراهامیان 1389 ، 127 (
پرفسور یرواند آبراهامیان می گوید که جمعیت نسوان وطن خواه ایران تحت تأثیر حزب سوسیالیست ایران به وجود آمد: «فعالیت های این حزب )سوسیالیست ایران( در تهران متمرکز بود. در این شهر، حزب نه تنها چهار روزنامه از جمله روزنامه معروف طوفان ]به سردبیری محمد فرخی یزدی[ را منتشر می کرد، بلکه جامعه مستاجران، اتحادیه کارکنان وزارت پست و تلگراف و جامعه زنان وطن پرست )ترجمه تحت اللفظی جمعیت نسوان وطن خواه ایران( را نیز تشکیل داد. » )همان 159 (خسرو پناه هم به طور تلویحی این نکته را تایید می کند: «از آنجا که تا کنون متن کامل برنامه جمعیت نسوان وطن خواه ایران به دست نیامده است، معلوم نیست لزوم تجزیه خون و اعمال سایر معاینات طبی قبل از تحقق ازدواج، تعیین سن ازدواج، جلوگیری از تعدد ازدواج و محفوظ ماندن حقوق زنان و اطفال آنها در موقع طلاق، در برنامه سال 1302 شمسی جمعیت بوده یا در سا لهای بعد به تدریج به آن افزوده شده است. به احتمال زیاد، این درخواست ها از ابتدا در برنامه بوده است. زیرا قبل از تشکیل جمعیت نسوان وطن خواه ایران، این مطالبات در برنامه سال 1300 شمسی فرقه اجتماعیون ایران )سوسیالیست( مطرح شده بود و مطمئناً محترم اسکندری از آن اطلاع داشت؛ زیرا سلیمان میرزا اسکندری- بنیانگذار و رهبر فرقه سوسیالیست - پسرعموی محترم اسکندری بود و با توجه به پیشینه فعالیت سلیمان میرزا و شأن و اعتبار وی در صحنه سیاسی کشور و به طریق اولی در خانواده اسکندری، بعید به نظر می رسد چند نفر از زنان این خانواده )محترم، ملوک، صفیه و مهرانگیز( از بنیانگذاران و اعضای هیئت مدیره جمعیت نسوان وطن خواه ایران باشند و برای تشکیل جمعیت و تدوین برنامه و اساسنامه آن با سلیمان میرزا مشورت نکنند و پیشنهادها و توصیه های او را نپذیرند. حتی احتمال دارد مطالبات دیگری مانند آزادی نسوان، تساوی حقوق افراد ایرانی اناثاً و ذکوراً بدون فرق نژاد، دین و ملیت در پیشگاه قانون، و حق رأی زنان که در برنامه فرقه سوسیالیست مطرح شده بود، در برنامه جمعیت نسوان وطن خواه ایران هم منعکس شده باشد. » )خسروپناه 1397 ، 15 (
گرایش به سوسیالیسم که حداقل در بخشی از رهبری جمعیت کاملاً جدی بود باعث می شد که آنها خواستار نزدیکی به زنان فرودست جامعه باشند. این گرایش، در جنبش های زنان نه بی سابقه ولی بسیار کم سابقه بود. زیرا سازما نهای زنان در عصر مشروطه، با آنکه مخاطب خود را همه زنان و دختران جامعه اعلام می کردند، اما در عمل فعالیت های آنها به زنان طبقات مرفه اشراف شهری محدود می شد. به همین دلیل بود که سید جعفر پیشه وری از سوسیال دمکرات های پرسابقه و از رهبران حزب کمونیست ایران در اسفند ماه 1302 در مقاله ای به نام «نهضت زنان ایران» تشکل های زنان ایران را نقد کرده و می نویسد: «در حال حاضر ماهیت نهضت زنان ایران بورژوایی است. اگر هم سمت و سوی انقلابی در این نهضت دیده می شود جز کنار گذاشتن چادر، آزادی رفت و آمد به خیابان و به سالن های تئاتر و دستیابی به حقوق سیاسی نیست. این افراد مطلقاً به وجود زنان کارگر و زحمتکش باور ندارند. حال آنکه بدون احتساب زنان زحمتکش روستایی، یک چهارم جمعیت زنان ایران را زنان کارگر تشکیل می دهند. با این حال، هنوز نه قانونی به نفع آنان وضع شده و نه تشکیلاتی برای دفاع از منافع این جمعیت عظیم به وجود آمده است. » )خسرو پناه 1397 ، 13 (
برای درک نقش سوسیالیست ها و کمونیست ها در مبارزه جمعیت نسوان وطن خواه ایران باید به کوتاهی از حزب سوسیالیست ایران و رابطه آن با حزب کمونیست ایران سخن بگوییم. حزب سوسیالیست ایران در سال 1300 / 1921 فعالیت خود را آغاز کرد. این حزب نماینده گرایش بورژوا دمکراتیک فرقه دمکرات بود که در مجلس دوم فعالیت خود را آغاز کرده بود. دبیر اول حزب اجتماعیون، شخصیت سرشناس جنبش ملی دمکراتیک ایران، سلیمان میرزا اسکندری، بود. از دیگر رهبران حزب می توان از محمدرضا مساوات و قاسم خان صور، مدیر روزنامه رادیکال صوراسرافیل، و برادرزاده صور اسرافیل معروف نام برد که در سال 1906 / 1285 به قتل رسید. حزب سوسیالیست تنها در تهران حدود 2500 عضو داشت که بیشتر آنها افراد تحصیل کرده بودند. در برنامه حزب سوسیالیست استقرار نهایی جامعه برابر، ملی کردن ابزارهای تولید از جمله زمین های کشاورزی، انجام طرح های آبرسانی برای کمک به کشاورزان، تقویت حکومت مرکزی و تشکیل انجمن های ایالتی، عدل برابر برای همه شهروندان بدون توجه به نژاد و ملیت، آزادی بیان، اندیشه، مطبوعات و اجتماع و حق تشکیل اتحادیه ها و اعتصاب۴، انتخاباتِ آزاد، عمومی، برابر، با رأی مخفی
و مستقیم، آموزش اجباری برای همه کودکان در سنین ابتدایی، استفاده از زبان مادری در این مدارس، آموزش زنان، پرداخت حقوق برای روزهای تعطیل جمعه و اجرای طرح های دولتی برای بیکاری در روستاها و شهرها خواسته شده بود. )آبراهامیان 1389 ، 160 (در حوزه زنان هم حزب خواستار وضع قوانین حمایتی زنان، برگزاری کلا س های سوادآموزی، انتشار مجله و اجرای نمایشنامه برای ارتقای سطح آگاهی عمومی بود. )خسرو پناه 1397(
حزب کمونیست با سوسیالیست ها همکاری نزدیکی داشت. در واقع همکاری آن دو بسیار نزدیک بود و بیشتر اعضای حزب سوسیالیست، عضو حزب کمونیست هم بودند به طوری که وابسته نظامی انگلستان همواره این دو سازمان را با یکدیگر اشتباه می گرفت. )خسرو پناه 1397 ، 160(
برنامه جمعیت نسوان وطن خواه ایران چند ماه پس از تشکیل جمعیت، در چهار فصل و 34 ماده تدوین شد. هدف ها و مطالبات این برنامه را می توان به دو بخش تقسیم کرد؛ درخواست های عمومی، که شامل حال زنان همه اقشار و طبقات جامعه می شد مانند ترویج معارف، تهذیب اخلاق و حفظ حقوق نسوان، تزریق احساسات ملی و وطنی به جامعه ایران، مبارزه با جهالت کلیه نسوان، ازدیاد مدارس دخترانه، تشویق منسوجات وطنی و ترک اشیا تجملی از برای زنان، انتشار مجله و روزنامه و... بخش دیگر این برنامه، به زنان اقشار محروم اختصاص داشت و هدف هایی را مانند تأسیس دارالصنایع، باغچه کودکان برای نسوان بی بضاعت، شیرخوارگاه و یتیم خانه مطرح می کرد. علاوه بر برنامه، این جمعیت دارای اساسنامه و کارت عضویت برای اعضا بود. )خسرو پناه 1397 ، 16 - 144 (
برای رسیدن به این هد فها جمعیت نشست هایی برای سخنرانی برگزار می کرد و از سال 1302 شمسی انتشار مجله جمعیت نسوان وطن خواه ایران را آغاز کرد. با این همه از یک طرف به خاطر کم تجربگی جنبش زنان به طور کلی و جمعیت نسوان وطن خواه ایران به طور مشخص برای کار در میان زنان زحمتکش فرودست ایران، و از طرف دیگر بیسوادی و عقب ماندگی گسترده در میان خود این زنان و خانواده های آنان که مانع از فعالیت آنها می شدند؛ کار به سختی پیش می رفت.
در سال 1302 به دنبال انتشار جزوه موهنی به نام «مکر زنان» جمعیت به رهبری محترم اسکندری برای اعتراض به فرهنگ مردسالار و تحقیر زنان، تعدادی از این جزوه ها را در میدان توپخانه به آتش کشیدند. محترم اسکندری در مقابل خرمن آتش به سخنرانی پرداخت.
محترم و اعضای جمعیت بازداشت و روانه نظمیه شدند. در نظمیه محترم اسکندری اعلام کرد که «این عمل برای دفاع از مادران و خواهران شما صورت گرفته است. ما زنان هم مثل همه انسا نها عقل داریم و مکار نیستیم. » گرچه بازداشت اعضای انجمن طولی نکشید اما حساسیت و کینه نیروهای واپسگرا را برانگیخت. تا آن زمان زنان عموماً در نشست هایی بسیار محدود و در فضاهای بسته و تنها برای بانوان سخن گفته بودند؛ اما این اعتراض در یک فضای عمومی و برای همه مخاطبان صورت گرفته بود. برای درک اهمیت این اقدام باید شرایط آن روز جامعه ایران را شناخت: در خیابان هایی نظیر لاله زار، زن و مرد باید ازهم مجزا و هر یک از یک طرف خیابان عبور م یکردند. کسی حق نداشت با مادر یا خواهرخود متفقاً از یک طرف خیابان عبور کند. پیاده رو سمت راست، مخصوص زنها بود و سمت چپ مخصوص مردها و همچنین در درشکه هم شما حق نداشتید با هیچ زنی ولو از محارم شما باشد، متفقاً سوار شوید. علاوه بر این اگر کسی در خیابان حتی با خواهر خود صحبت می کرد او را جلب به نظمیه و محکوم به ادای پنج تومان و دو قران می کردند که جریم های سنگین بود. )ابراهیم خواجه نوری و احمد فرهاد به نقل از خسروپناه 1397 ،22(
از دیگر اقدامات جمعیت، حضور در دادگاه ابراهیم خواجه نوری در سال1302)خسرو پناه 1397 ، 23( که شاید نخستین حضور زنان در دادگاه و مجالس رسمی باشد-؛ و گسیل صدیقه دولت آبادی به اروپا برای برقراری ارتباط با زنان مبارز اروپا و شرکت او در دهمین کنگره بین المللی «حق رأی زنان» در سال 1305 بود؛ گرچه او نه گزارشی برای جمعیت فرستاد، نه نامه ای برای آنها نوشت و نه حتی نشانی پستی خود را به آنها داد و در سخنرانی اش در کنگره هم نه تنها به فعالیت ها و برنامه های جمعیت نسوان وطن خواه ایران اشاره نکرد، بلکه نام این جمعیت را هم نبرد. )خسرو پناه 1397 ، 25(
نمونه دیگر فعالیت جمعیت، ارتباط با زنان فرهیخته اروپایی بود که به ایران می آمدند از جمله سفر آن ماری فن ناتازیوس، نویسنده آلمانی و از فعالان حقوق زنان در دوم آبان 1303 که با همکاری سعید نفیسی صورت گرفت که به طور پنهانی با جمعیت همکاری می کرد. در اثر این فعالیت ها، جمعیت به ویژه محترم اسکندری تحت فشار قرار گرفتند و آنان را به بی دینی متهم کردند. مستوره افشار می نویسد:
«محترم خانم در راه پیشرفت مقاصد عالیه خود از طرف مخالفین اکثر اوقات دچار اتهام و توهین می شد؛ حتی بعضاً بچه های کوچه را تحریک می نمودند که در موقع گذر و مرور آن خانم محترم، خاک بر او می ریختند و سنگ برایشان می انداختند. )خسرو پناه 1397 ، 24 (
در اواخر سال 1302 شمسی، هیئت مدیره جمعیت در صدد برآمد مدرسه ای برای سوادآموزی زنان تأسیس کند. تا آن زمان، علیرغم افزایش شمار مدارس دخترانه، مدرسه ای برای تحصیل زنان بیسواد در ایران دایر نشده بود. به گفته نورالهدی منگنه )معروف به منیر السلطنه، متولد 1281 در تهران( از رهبران جمعیت، مخالفان که تشکیل این کلا سها را سرآغاز فتنه و فساد در جامعه می دانستند؛ برای مقابله با آن به علما متوسل شدند، اما هیئت مدیره جمعیت با آگاهی از اقدام مخالفان، به مقابله برخاست. آنان نیز به دیدار برخی از روحانیون رفتند و هدف و آمال خود را از تشکیل کلا س های اکابر توضیح دادند... برای تأمین سرمایه مدرسه به پیشنهاد نورالهدی منگنه قرار شد نمایشی ترتیب دهند و از آنجا نورالهدی منگنه که در آن اوقات نمایش یا سینما رفتن برای زنان ممنوع بود؛ جمعیت ترفندی را به کار برد و در بیست و دوم اردیبهشت 1303 به بهانه ازدواج نوکر و کلفت خانم منگنه، مجلسی فراهم آمد و برای میهمانان معین که زنان منورالفکر تهران بودند، کارت دعوتی فرستادند که در واقع بلیط مراسم بود. برای اجرای نمایش از مادام وارتوطریان و دو ارمنی برای نقش های اصلی دعوت شد. آنها این دعوت را پذیرفتند و بدون دریافت دستمزد به ایفای نقش در نمایشنامه سیب و آدم و حوا اثر میرزاده عشقی پرداختند. نقش های فرعی را اعضای جمعیت خود به عهده گرفتند.
در میانه مراسم، اوباش محله به تحریک اشخاصی معین به محل مراسم حمله کردند، بانوان که به شدت ترسیده و آسیب دیده بودند، از در دیگر منزل گریختند و مراسم نیمه کاره پایان یافت. مخالفان در شهر شایعه کردند که جمعیت در پی کشف حجاب بوده است. در نتیجه این شایعات در بیست و چهارم اردیبهشت1303 شمسی اوباش به منزل نورالهدی منگنه حمله کردند و ضمن تخریب خانه و اشیاء آن، صاحبخانه را وادار کردند منزل خود را رها کند و در منطقه ای دیگر خانه ای اجاره کند. با این وجود جمعیت از پای ننشست و سرانجام نخستین کلاس برای سوادآموزی زنان بی سواد در پاییز 1303افتتاح شد. )خسرو پناه 1397 ، 29 (
در ششم مرداد 1303 شمسی محترم اسکندری، بنیانگذار، رئیس و نظریه پرداز جمعیت نسوان وطن خواه ایران در حالی که تنها 29 سال داشت، درگذشت. او از کودکی از بیماری ستون فقرات رنج می برد، اما علیرغم این بیماری با فعالیت خود در جمعیت و نیز به عنوان مدیر مدرسه، مبارزی پرشور بود و فقدان او آسیب های فراوانی را متوجه جمعیت کرد.
محترم 19 ساله بود که نخستین تظاهرات زنان را رو به روی مجلس نوبنیاد شورای ملی برگزار کرد. در این تظاهرات زنان زیر چادرها کفن پوشیدند و به کنایه از نمایندگان خواستند که اگر نمی توانند در برابر دخالت روس ها در امور سیاسی کشور پایداری کنند، کشور را به بانوان بسپارند. 20 ساله بود که آموزگاری چند مدرسه دخترانه را در تهران پذیرفت و دو سال بعد مدیر یکی از این مدرسه ها در قنات آباد تهران شد. 24 ساله بود که به پشتیبانی همسرش گروهی از زنان فرهیخته را گرد آورد تا با برگزاری سخنرانی ها از مردم بخواهند از کالاها، به ویژه پارچه های وطنی استفاده کنند. و سرانجام 27 ساله بود که جمعیت نسوان وطن خواه ایران را که گرایش سوسیالیستی داشت، بنیان نهاد.
پس از محترم اسکندری، مستوره افشار) 1259 - 1324 ( به ریاست جمعیت نسوان وطن خواه ایران انتخاب شد و این مسؤولیت را تا انحلال جمعیت در سال 1314 بر عهده داشت.
خسرو پناه می نویسد که «مستوره افشار نیز مانند اسکندری در خانواد های روشنفکر و سیاسی چپگرا پرورش یافته بود، اما در دوره ریاست او، شیوه هایی که جمعیت نسوان وطن خواه ایران برای فعالیت در پیش گرفت، متفاوت از شیوه های دوره ریاست اسکندری بود». )خسرو پناه 1397 ، 37 (
به نظر نگارنده، این تفاوت بیش از آنکه ناشی از تفاوت در شخصیت ها باشد که البته نقش شخصیت ها قابل درک است- ناشی از تغییر شرایط کشور بود. دوران تعلیق رو به پایان بود و بزودی رضا خان دایره قدرت را محدود می کرد. او در سال 1304 گام بلند را برای اعمال دیکتاتوری قدرت مطلقه برداشت و نهادهای مردمی و احزاب مترقی را سرکوب کرد. شرایط جدید را نهادها و احزاب درک می کردند و ناچار شیوه هایی مطابق با شرایط در پیش می گرفتند. منتهی گاه می لغزیدند و از آرمان دور می افتادند و گاه با تغییر روش های مبارزاتی خود، پیشروی در مسیر آرمانهای خود را ادامه می دادند.
رضا شاه به عنوان نماینده سرمایه داری وابسته و ملاکان بزرگ متکی به امپریالیسم انگلستان، با سرکوب جنبش جنگل، کلنل پسیان و کلنل لاهوتی)هر سه جنبش در سال 1300شمسی(، نابودی دستاوردهای انقلاب مشروطیت را آغاز کرد و درست چند روز پیش از اعلام انقراض سلسله قاجار) 8 آبان 1304 ( و آغاز سلطنت سلسله پهلوی) 21 آذر ماه 1304 (، حزب سوسیالیست ایران را نیز غیرقانونی اعلام کرد و اوباش هوادارش دفاتر و امکانات حزب را به آتش کشیدند. بدون تردید این سرکوب های شدید، هشدارهای لازم را به همه جمعیت ها و سازما ن ها از جمله جمعیت نسوان وطن خواه ایران، که نزدیکی آشکاری به حزب سوسیالیست ایران داشت؛ منتقل می کرد.
جمعیت بیداری نسوان ایران
وقتی در اثر استقرار استبداد رضاشاهی فعالیت های جمعیت نسوان وطن خواه ایران به اداره مدرسه اکابر و تشکیل جلسه های هفتگی محدود شد، عده ای از اعضای جوان که خواهان فعالیت پرشورتری بودند؛ از آن جدا شدند و جمعیت تازه ای را به نام جمعیت بیداری نسوان ایران تشکیل دادند. )خسرو پناه 1397 . 72( به نوشته اختر کیانوری و عبدالصمد کامبخش، جمعیت بیداری نسوان 4 در سال 1305 و در ارتباط با حزب کمونیست ایران تشکیل شد. کامبخش در کتاب نظری به جنبش کارگری ایران می نویسد که جمعیت بیداری نسوان مستقیماً به دست حزب تشکیل شده بود. )خسرو پناه 1397 . 73 ( با این حال به گفته کامبخش، این جمعیت یک تشکل صرفاً حزبی نبود و رهبری غیرمستقیم حزب در این جمعیت به فعالیت آن، جهت صحیح می داد. )خسرو پناه 1397 . 73 ( محمد حسین خسروپناه در کتاب ارزشمند خود «جمعیت نسوان وط نخواه ایران» در همین صفحه م ینویسد:
«از آنجا که نخستین نشانه موجودیت جمعیت بیداری نسوان به خرداد 1307باز می گردد، احتمالاً سال 1305 سالی است که بنیانگذاران جمعیت بیداری نسوان از جمعیت نسوان وطن خواه ایران جدا شدند. او می نویسد که حزب کمونیست ایران در سال 1304با یورش سراسری روبرو شده و تشکیلات آن متلاشی شده بود و نمی توانست این سازمان جدید را فعال کند و تنها در سال 1305 و به ویژه اواسط 1306 بود که حزب کمونیست ایران بار دیگر تشکیلات خود را بازسازی کرد و توانست سازمان های علنی چون جمعیت بیداری نسوان را سازماندهی کند. » نظر و دقت ایشان قابل تأمل و مهم است اما این نکته را هم باید در نظر داشت که بین آغاز فعالیت غیرعلنی با بروز نشانه های بیرونی فعالیت تفاوت وجود دارد.
در کمتر پژوهشی، به فعالیت های جمعیت بیداری نسوان ایران پرداخته شده است. ژانت آفاری، در کتاب خود، انجمن های نیمه سری زنان در نهضت مشروطه، گرچه در چند خط به فعالیت های جمعیت نسوان وطن خواه و نقش محترم اسکندری می پردازد )آفاری 1377 . 27 (، اما به هیچ وجه نامی از جمعیت بیداری نسوان ایران نمی برد.
جمعیت بیداری نسوان یکی از سازمان های علنی حزب کمونیست ایران بود که خود در شرایط مخفی فعالیت می کرد. 5 مسؤول فعالیت علنی این جمعیت، ماه آفرید )عضو شعبه رشت حزب کمونیست ایران و گروه نمایش پیک سعادت نسوان( و همسر علی فروزی بود. همکاران او عبارت بودند از صدیقه امیرخیزی و بدرالملوک تاجبخش خواهر یوسف تاجبخش. از دیگر اعضای جمعیت بیداری نسوان که سعید نفیسی از آنها به عنوان زنان جوان درس خوانده و فهمیده تهران یاد می کند، می توان به اختر کیانوری )کامبخش(، مولود )طلعت( خانلری، ایران ارانی خواهر دکتر تقی ارانی و همایون تاج کاووسیان همسر ایرج اسکندری اشاره کرد.
جمعیت بیداری نسوان مانند سایر تشکل های نزدیک به حزب کمونیست ایران برای پیشبرد آرمان های خود، از اجرای تئاتر بهره می برد. از سال 1299 شمسی هریک از تشکل های علنی حزب کمونیست ایران از جمله جمعیت فرهنگ و جمعیت پیک سعادت نسوان )رشت(، جمعیت فرهیخت )انزلی(، جمعیت پرورش )قزوین( و ... دارای گروههای نمایشی بودند و برای مبارزه با خرافات و نابسامانی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نمایشنامه های انتقادی اجرا می کردند. این جمعیت نمایشنامه های عروسی اشتباهی اثر حسن ناصر )دو بار 25 خرداد 1307 و 29 اردیبهشت 1308 در سالن زرتشتیان(، قربانی، یک دختر، اثر سعید نفیسی )در 29آبان 1307 در سالن زرتشتیان( و نمایشنامه عشق و آزادی اثر معزالدین فکری ) 19 دی 1307 ( را به اجرا گذاشت.
به گفته کامبخش، جمعیت بیداری نسوان از سال 1308 که فعالان حزب کمونیست ایران تحت پیگرد قرار گرفتند؛ تحت فشار بود و در سال 1310 به دنبال غیرقانونی کردن حزب کمونیست ایران، منحل شد. )خسرو پناه 1397 . 79 (
جمعیت نسوان وطن خواه ایران) 1305 - 1314 (
اما فعالیت های جمعیت نسوان وطن خواه ایران در سا لهای 1305 تا 1310 به این موارد محدود شد:
1. برگزاری نمایش برای کمک به زلزله زدگان خراسان) 12 اردیبهشت 1308(
2. اظهار نظر مؤثر در باره قانون منافی عفت ) 26 فروردین 1310 (
3. پیشنهاد به مجلس شورای ملی درباره قانون ازدواج و طلاق ) 3 مرداد 1310(
به تدریج جمعیت نسوان وطن خواه ایران به دو جناح تقسیم شد؛ یک جناح به رهبری نورالهدی منگنه که بر مستقل بودن از حکومت تأکید می کردند و جناح دیگر به رهبری مستوره افشار که از پیوند و همکاری با حکومت چنان تلقی ای داشتند که در عمل گاهی به توجیه کننده عملکرد حکومت رضاشاه و مبلغ آن مبدل می شدند.
جمعیت نسوان وطن خواه ایران در بهار 1314 غیرقانونی اعلام شد. ژانت آفاری می نویسد که رضاشاه دیگر هیچ نوع فعالیت گسترده ای را بیرون از کنترل دولت برنمی تابید، بنابراین حکم تعطیل جمعیت نسوان وطن خواه ایران را صادر کرد و به جای آن کانون بانوان 6 را که تحت نظرات دولت اداره می شد، تشکیل داد. )خسرو پناه 1397 . 121 (
جز صدیقه دولت آبادی، فخر عظمی ارغون، عفت الملوک خواجه نوری و چند نفر دیگر که هم مورد اعتماد و پذیرش حکومت رضاشاه بودند و هم با قیمومیت حکومت بر جنبش زنان مخالفتی نداشتند، دیگر اعضای جمعیت نسوان وطن خواه و فعالان قدیمی و با تجربه جنبش زنان ایران به هیئت رئیسه کانون بانوان راه نیافتند و خواسته یا ناخواسته منزوی شدند. حکومت رضاشاه که تلاش می کرد جنبش زنان ایران را مصادره کند، نه تنها از این وضع ناراضی نبود، بلکه استقبال هم می کرد و می خواست به زنان ایران بقبولاند که همه دستاوردهای اجتماعی آنها ناشی از سلطنت رضاشاه است. اما عدم حضور فعالان شاخص جنبش مستقل زنان ادعای او را نقش بر آب می کرد. چنان که در مراسم 17 دی 1317 به غیر از چند نفری که قیمومیت حکومت را پذیرفته بودند؛ کسی از فعالان قدیمی جنبش مستقل زنان ایران حضور نداشت. هر چند در طول سالهای 1320 - 1314، حاکمیت دیکتاتوری رضاشاه توانست از فعالیت جنبش مستقل زنان ایران جلوگیری کند و در ظاهر این جنبش تحت قیمومیت حکومت قرار گرفت؛ اما جنبش زنان ایران دولتی نشد. پس از شهریور 1320 و فروپاشی دیکتاتوری رضاشاه، بار دیگر جنبش مستقل زنان ایران آشکار شد و تشکل های مستقل زنان با آرا و عقاید گوناگون شروع به فعالیت کردند. )خسرو پناه 1397. 124 (
یادداشت ها:
1. عبدالصمد کامبخش درباره نقش حزب کمونیست ایران در تشکیل این جمعیت ها و انجمن ها می نویسد:
برای بردن افکار انقلابی مارکسیستی میان طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان شهر و ده، نشر مطبوعات حزبی کافی نبود. حزب به کادرهای روشنفکر مجهز به دانش مارکسیسم-لنینیسم احتیاج داشت. در آن هنگام جوانان روشنفکر ذوق و شور مخصوصی به ایجاد جمعیت های فرهنگی، ادبی و نمایشی از خود بروز می دادند. در برخی از شهرها صرف نظر از سازمان های سیاسی، چنین جمعیت هایی نیز به وجود آمده بودند... حزب درون این جمعیت ها کار می کرد و پاره ای از آنها با دخالت غیرمستقیم حزب تشکیل شدند.
مهمترین این جمعیت ها، جمعیت فرهنگ رشت، انجمن پرورش قزوین و جمعیت فرهیخت بندر پهلوی بود. جمعیت فرهنگ رشت، کهن تر از جمعیت های دیگر بود و در سال 1296 ) 1917 (به وجود آمد... جمعیت فرهیخت بندر پهلوی پس از تأسیس، با کمک فرهنگی ها بدواً به مثابه شعبه ای از این جمعیت تشکیل و فعالیت بعدیش نیز در ارتباط دائمی و محکم با فرهنگ انجام می یافت. انجمن پرورش قزوین در سال 1303 از روی گروه فرهنگ تشکیل شد و )بنا بر نوشته مهدی نورمحمدی، بنیان گذاران انجمن پرورش قزوین عبارت بودند از: عبدالصمد کامبخش، عزت الله سیامک، سیدجلال قوامی، مرتضی فرهودی، سیدهدایت رضوی، نصراله اصلانی معروف به کامران، بهمن شمالی و محمد پژوه( در تمام جمعیت هایی که نام آنها برده شد، حزب کمونیست ایران غیرمستقیم دخیل بود و فراکسیون حزبی متشکلی داشت. در رهبری اغلب آنها حزب به تدریج اکثریت را به دست آورد. )شمه ای در باره تاریخ جنبش کارگری ایران.صص 30 و 31 (
2. دو تن از عموهای او سلیمان میرزا و یحیی میرزا اسکندری عضو کمیته انقلابی پنج نفره ای بودند که در انقلاب مشروطیت نقش ویژه ای را ایفا کردند. جد سلیمان میرزا و یحیی میرزا که پسر فتحعلیشاه بود اثر معروف تاریخ نو را نوشته بود، پدر بزرگشان نیز پیشتر رمان های معروف الکساندر دوما را ترجمه کرده بود و عموی آنها تفسیر اجتماعی اوژن سو با عنوان اسرار مردمان را به فارسی برگردانده بود. عموی بزر گتر محترم خانم، یحیی میرزا، کارمند عالی رتبه دولت و از فعالان انجمن آدمیت و از نخستین قربانیان انقلاب مشروطیت بود و عموی کوچکتر سلیمان میرزا از هواخواهان سرسخت روسو، سن سیمون و آگوست کنت به شمار می رفت. وی هنگام تحصیل در دارالفنون در سازماندهی نخستین اعتصاب دانشجویی دست داشت و به علت خودداری از حضور در جشن سالانه اعضای خانواده سلطنتی، مدت کوتاهی به دستور ناصرالدین شاه به زندان رفت. زندگی سلیمان میرزا سه دوره از تاریخ مبارزات رادیکال ایران را در بر می گیرد. او از خطرات انقلاب مشروطه نجات یافت و در مبارزات حزب دموکرات سا لهای 1298 - 1288 / 1919 - 1909 شرکت کرد، در سا لهای 1305 – 1300 فرقه عامیون )حزب سوسیالیست( را رهبری کرد و در سال 1320 به دبیر کلی حزب توده ایران رسید. )آبراهامیان 1389 . 101 (
یرواند آبراهامیان در همین کتاب به اشتباه محترم اسکندری را همسر سلیمان میرزا نامیده )ص 159 (، در حالی که او برادر زاده سلیمان میرزا است.
3. باید گفته شود که سلیمان میرزا اسکندری در2 بهمن 1300 / 1921 برای نخستین بار موضوع قانون کار را در مجلس مطرح نمود. )آبراهامیان 1389 .26(
4. خسروپناه: مستوره افشار و نورالهدی منگنه نوشته اند جمعیت نسوان وط نخواه در سال 1301، تشکیل شده است. شواهد موجود نیز آن را تأیید می کند. اما در کارت عضویت جمعیت نسوان وطن خواه، سال 1300 شمسی به عنوان سال تأسیس درج گردیده است. (خسرو پناه 1397 . 12 (
5. علاوه بر جمعیت بیداری نسوان در تهران، جمعیتی به همین نام در زمستان 1306 در قزوین تشکیل شد. این جمعیت از جمله تشکل های علنی حزب کمونیست ایران بود که بتول شیرینعلی و آزاده فرنیا )از آموزگاران قزوین( از بنیانگذاران آن بودند. جمعیت بیداری نسوان قزوین دارای کلاس اکابر، قرائتخانه و گروه نمایش بود. این جمعیت در سال 1310 در پی سرکوب حزب کمونیست ایران، از فعالیت بازماند. )خسرو پناه 1397 . 73 (
6. کانون بانوان در سال 1314 به ریاست شمس پهلوی تشکیل شد و نخستین انجمن صنفی بانوان بود که از پشتیبانی دولت برخوردار بود. اعضای بنیا نگذار کانون عبارت بودند از: بدرالملوک بامداد ،هاجر تربیت، عصمت الملوک دولت داد، شمس الملوک جواهرکلام، تاج الملوک حکمت، فخرعظمی ارغون و صدیقه دولت آبادی.
سر چشمه ها:
1. رحیم خانی، ناصر. 17 اسفند 1390 . نگاهی به مجله «پیک سعادت نسوان.»
2. خسروپناه، محمد حسین. 1397 . جمعیت نسوان وطن خواه. تهران. انتشارات خجسته.
3. آبراهامیان، یرواند. ایران میان دو انقلاب. 1389 . ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی. تهران. نشرنی.
4. کامبخش، عبدالصمد. 1358. نظری به جنبش کارگری در ایران. انتشارات حزب توده ایران.
5. نورمحمدی، مهدی. 1391. تئاتر و سینما در قزوین، انتشارات سایه گستر.
7. آفاری، ژانت. 1377 . انجمن های نیمه سری زنان در نهضت مشروطه. ترجمه دکتر جواد یوسفیان. تهران. نشر بانو.
دانش و امید / خسرو باقری