header photo

بیانیۀ کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران: در سوگ «صدای حقانیّت» حزب، مبارز خستگی‌ناپذیر و «سرمایهٔ معنوی» کارگران و زحمتکشان میهن ما!

 

بیانیۀ کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران:

در سوگ «صدای حقانیّت» حزب، مبارز خستگی‌ناپذیر و «سرمایهٔ معنوی» کارگران و زحمتکشان میهن ما!

اعضا، هواداران، و دوستان حزب،‌ مبارزان راه طبقهٔ کارگر و زحمتکشان!
کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران با تأسف عمیق درگذشت رفیق علی خاوری، صدر حزب تودۀ ایران را اعلام می‌کند. رفیق علی خاوری مبارزی خستگی‌ناپذیر بود که در طول نزدیک به هشتاد سال پیکار در راه تحقق حقوق کارگران و زحمتکشان میهن ما، به‌رغم تحمّل سال‌ها زندان و شکنجه‌های رژیم شاهنشاهی و سال‌های طولانی مهاجرت و کارزار تبلیغاتی رژیم و وابستگانِ آن علیه او و حزب، تا آخرین لحظه‌های زندگی پُربارش و با وجود بیماری، دمی از وظیفهٔ خود- همان‌طور که خودش همیشه می‌گفت- به عنوان سرباز حزبی، کوتاهی نکرد و در یکی از دشوارترین و حسّاس‌ترین دوره‌های تاریخ فعالیت حزب ما، نقشی قطعی و ویژه در تداوم کار و مبارزهٔ حزب تودۀ ایران ایفا کرد.
رفیق شهید رحمان هاتفی (حیدر مهرگان) در نشریۀ زیرزمینی «نوید»، وابسته به حزب تودۀ ایران، شمارۀ ۱۷، ۲۲ بهمن ۱۳۵۶، در مطلب پُرشوری با عنوان «علی خاوری، صدای حقانیّت حزب ما» از جمله نوشت: «رفیق خاوری تنها یک زندانی نیست، او یکی از سرمایه‌های معنوی پرولتاریای رزمندهٔ ماست». او از قول رفیق قهرمان هوشنگ تیزابی که در زندان و پس از دیدار با رفیق خاوری به حزب تودهٔ‌ ایران روی آورده بود، نوشت: «من در وجود او مارکسیسم واقعی را شناختم. او می‌توانست توده‌ای بودن را به گرامی‌ترین مائدهٔ جهان بدل کند. او امانت گرانبهایی است… هیچ دیواری نمی‌تواند او را از مردم که آن همه دوستشان دارد، جدا کند. چه عشق جنون‌آمیزی! او در وجود همۀ توده‌ای ها، همهٔ رزمندگان خلق، همۀ شاگردان و منادیان راه ارانی، همهٔ کارگران و رنجبران وطنش، آزاد است…»
رفیق علی خاوری در اوّل فروردین سال ۱۳۰۲ در مشهد متولد شد. پدر رفیق، متخلص به «ادیب خاوری»، شاعر بود و به زبانهای عربی و فارسی شعر می سرود و بهمین جهت غالبا اهل علم و فضل وادب در منزل او به شعر خوانی می پرداختند. رفیق خاوری از آغاز جوانی به اندیشه‌های کمونیستی جذب شد. همان‌طور که خودش می‌گفت: «به ‌هنگام تولد حزب، جوانی بودم عمیقاً تحت تأثیر اندیشه‌های مترقی، و در مشهد فعالیت می‌کردم… برادر من عبدالرسول خاوری هم از فعالان و کادرهای حزب کمونیست بود و بعداً عضو کمیتهٔ ایالتی خراسان شد و از این طریق من توانستم به دیدار بقراطی بروم و در مورد فعالیت‌های خودم در عرصهٔ جوانان با او صحبت کنم.» (نقل از «نامهٔ مردم»، شمارهٔ ۱۱۰۴، ۵ خرداد ۱۳۹۹)
رفیق علی خاوری در دوران رشد حزب تودهٔ‌ ایران در سال‌های آغازین فعالیتش، در سازمان جوانان حزب فعال بود، و پیش از کودتای ننگین و سیاساختهٔ ۲۸ مرداد، به مهاجرتی ناخواسته وادار شد. وی پس از مدّتی از طرف رهبری حزب به همراه با رفقا بهرام دانش، رصدی، سرهنگ نوایی، العطایی، خلعتبری، و سرهنگ چلیپا برای کار در دانشگاه پکن و تدریس زبان فارسی و به راه انداختن برنامه‌ای رادیویی به‌زبان فارسی به چین اعزام شد. رفیق خاوری پس از بازگشت از چین و بنا به تصمیم رهبری وقتِ حزب، برای سازمان‌دهی مبارزه در درون کشور همراه با رفیق شهید حکمت‌جو و رفقا سرگرد رزمی و مهندس معصوم‌زاده به ایران فرستاده شد. از آنجا که ساواک در تشکیلات تهرانِ حزب از طریق عباس شهریاری نفوذ کرده بود، رفیق خاوری و یارانش پس از مدّتی کوتاه به دام ساواک افتادند و به شکنجه‌گاه‌های رژیم شاهنشاهی کشیده شدند. رفقا خاوری و حکمت‌جو در بیدادگاه‌های نظامی شاه به اعدام محکوم شدند. دفاع درخشان رفقا خاوری و حکمت‌جو در بیداگاه‌های رژیم ستم‌شاهی و دورانی که سایهٔ نومیدی و شکست بر سر جنبش مردمی گسترده شده بود، جان تازه‌ای به مبارزهٔ فعالان ‌حزب ما در درون و بیرونِ زندان دمید.
دادستان رژیم شاه که رفیق خاوری را به جاسوسی و توطئه علیه امنیت کشور متهم کرده بود، در کیفرخواست خود در تشریح شخصیّت رفیق خاوری از جمله گفت: «با توجه به مسئولیت‌های وی در شوروی و مأموریت وی از طرف حزب [تودهٔ ایران] به چین کمونیست، محرز و مسلّم است که نام‌برده یکی از کادرهای انقلابی باتجربه و ورزیدهٔ کمونیستی می‌باشد که مورد اعتماد صددرصد رهبری حزب منحلهٔ توده و حزب کمونیست شوروی است، و به احتمال قوی مقام‌های حسّاسی در کشورهای کمونیستی داشته و از نظر نویسندگی و احاطه به تئوری مارکسیستی بسیار قوی است…»
رفیق خاوری در دفاعیه‌ای که توسط زنده‌یاد رفیق بیژن جزنی به بیرون از زندان منتقل شد و یادآور دفاعیهٔ شورانگیز خسرو روزبه در دادگاه نظامی شاه بود، از جمله گفت: «حزب تودهٔ ایران حزب قهرمانان جاویدانی چون ارانی، روزبه، سیامک، مُبشری، و صدها قهرمان بنام و گمنام دیگری است که چون پروانه‌ای عاشقِ نور و روشنایی، به‌خاطر عدالت و انسان‌دوستی سوختند و با نام ملّت ایران بر زبان، از میان ملّت ما رفتند. آنها سوختند و راه را برای دیگران روشن‌تر ساختند. حزب تودهٔ ایران حفظ استقلال و تمامیّت ارضی میهن، اصلاحات عمیق و انقلابی اجتماعی و اقتصادی وفرهنگی و بهداشتی را سرلوحهٔ مرام‌نامهٔ خود قرار داده است و معتقد است که تنها راه رشد غیرسرمایه‌داری است که می‌تواند حلّال مشکلات اجتماعی ما باشد. حزب تودهٔ ایران با درس‌های تلخ و شیرینی که از تاریخ مبارزات ملّت ما به دست آورده به‌خوبی می‌داند که قسمتی است از ملّت زحمتکش ما، قسمتِ پیشرو و مطلّع و آگاه و متشکل آن. حزب تودهٔ ایران از توده‌ها و برای توده‌ها و با توده‌های زحمتکش میهن ماست. حزب تودهٔ ایران بنا به معتقدات فلسفی و سیاسی و اجتماعی خود مخالف روش‌های بلانکیسم، تروریسم، و هرگونه ماکیاولیسم است. ما معتقدیم در نتیجهٔ رشد سرمایه‌داری اجتماع، بین خصلت اجتماعی کار و تولید و بهره‌وری خصوصی از حاصل آن، تضاد عمیق پیش می‌آید و این تضادها و تضادهای دیگر اقتصادی و اجتماعی هر اجتماع، قسمتی از همان علل و شرایط عینی است که به تغییرات بزرگ انقلابی منجر می‌شود. ما نه در به وجود آوردن این تضادهای عمیق اجتماعی نه در آشتی‌ناپذیر شدن آنها، سهمی نداریم. آنها بدون توجه به خواست ما به وجود می‌آیند و عمیق می‌شوند… درست است که ما آیندهٔ وسیع‌تر و مترقی‌تری برای اجتماعمان آرزو می‌کنیم، آینده‌ای بر پایهٔ عدم استثمار فرد از فرد؛ و یا به عبارت دیگر، ساختمان سوسیالیسم را برای کشورمان آرزو می‌کنیم. ولی باید به این اصول توجه داشت که در شرایط کنونی، هدف ما تأمین استقلال کامل سیاسی و اقتصادی کشورمان، نابود کردن تمام بقایا و عواقب مناسبات فئودالی، و تکمیل انقلاب مشروطهٔ ایران، استقرار کامل آزادی و دموکراسی است. این نخستین قدمی است که بایستی برای نیل به هدف‌های بزرگ‌تر و مترقی‌تر جامعهٔ ایرانی برداشته شود
رفیق خاوری در بخش دیگری از دفاع تاریخی خود که در آن رژیم وابستهٔ شاه را به محاکمه‌ای تاریخی کشاند، و آنگاه که دادستان رژیم برای او حکم اعدام تقاضا کرد، با غرور و شجاعت گفت: «آقای دادستان به‌نام قانون و به‌نام عدالت برای من و دوستم از دادگاه تقاضای صدور حکم اعدام نموده‌اند. باور کنید همان‌قدر که شما، چه در موقع درخواست این گونه احکام و چه در موقع صدور آنها، آرام و بی‌تفاوت هستید، من نیز به همان اندازه آرام و بی‌اعتنا هستم. آنگاه دلِ من می‌توانست بلرزد که خود را مقصّر بدانم. زندگی برای من مدّت‌هاست که دیگر دور من و آنچه تنها مربوط به شخص من است دور نمی‌زند؛ وجود من، خواست‌های من، آرمان‌ها و امیدهای من، دلهُره‌ها و دلخوشی‌های من، همه و همه در وجود ملّتم، خواست‌های ملّتم، آرمان‌ها و امیدها، دلهُره‌ها و دلخوشی‌های ملّت رنج‌دیده‌ام حل شده است… ژاندارک‌ها، ابرت‌ها، فوچیک‌ها، تلمن‌ها، لومومباها، ارانی‌ها، و روزبه‌ها همه را به‌نام قانون و به‌اتهام خیانت به ملّت و میهن محکوم به مرگ ساختند. ما هم به همین اتهام محکوم می‌شویم. شما ممکن است ما را محکوم کنید، ولی حقیقت را کسی نمی‌تواند محکوم کند، آن هم محکوم به مرگ. حقیقت زنده است و زنده خواهد بود
رفیق خاوری و رفیق شهید حکمت جو در دوران زندان به پاس مقاومت دلیرانه و دفاعیات تاریخی شان از حقانیت حزب در بیدادگاه های رژیم ستم شاهی غیاباً به عضویت کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران انتخاب شدند. رفیق خاوری در زندان سمبل مقاومت، انسانیّت، و دلیری بود، و از این رو مورد احترام زندان سیاسی با دیدگاه‌های مختلف بود. رفیق خاوری در مصاحبه‌اش با «نامهٔ ‌مردم»، شمارهٔ ۹۸۴، ۲۷ مهر ۱۳۹۴، دربارهٔ روابط صمیمانه‌اش با زنده‌یاد آیت‌الله منتظری می‌گوید: «روابط دوستانه و اعتماد متقابل با آیت‌الله منتظری شایان یادآوری است. ایشان و دکتر پیمان و من تنها ساکنان روزهای گرم تابستان ۱۳۴۵ زندان قزل قلعه بودیم. دادگاه تجدید نظر ما در جریان بود و من با حکم اعدام از دادگاه آمدم. پس از تقسیم غذا (من در آن روز کشیک بودم) آقای منتظری پرسید؟ دادگاهتان چی شد؟ گفتم تمام شد. پرسید چی دادند؟ گفتم اعدام. گفت عجب مردمانی هستید شما! یک ساعت است اینجا به غذا می‌رسید، تقسیم کردید، و تقسیم می‌کنید، هیچ نگفتید. گفتم چی می‌گفتم؟ مگر انتظار دیگری داشتیم؟ گفت ما مردم اعتقاد به آخرت داریم و برای کار ثواب هم معتقد به اجر اُخروی هستیم. آخر شما که به آن دنیا اعتقاد ندارید. این هم این دنیایتان! منتظری پس از آزادی از زندان قصر،‌ در دیداری که از زندان داشت، قرآنی را که پشت‌نویسی کرده بود برای من هدیه آورد. به دلیل همین حُسن روابط سالم انسانی بود که پس از یورش رژیم به حزبمان، نامهٔ سرگشاده‌ای نوشتم و داوری او را خواستم
رفیق علی خاوری پس از گذراندن پانزده سال در زندان‌های رژیم شاه، در آستانهٔ پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ همراه با آخرین گروه زندانیان سیاسی از زندان قصر آزاد شد و به درخواستِ رهبری حزب، کار سازمان‌دهی دفتر حزب و انتشار نخستین شمارهٔ «نامهٔ‌مردم» را با همکاری زنده‌یاد محمدعلی مهمید آغاز کرد.
رفیق خاوری پس از انقلاب به هیئت سیاسی و عضویت دبیرخانۀ کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران انتخاب شد و نقش مهمی در پیشبُرد مبارزۀ دشوار و بغرنج حزب بعد از انقلاب داشت. رفیق خاوری در مصاحبه با «نامۀ مردم»، دربارۀ برخوردهایش با رهبران رژیم، از جمله اشاره کرد: «در مورد هواداران خمینی، من یادم هست که در اوایل انقلاب از طرف حزب به دیدار هاشمی رفسنجانی رفتم و او آن وقت سرپرست وزارت کشور بود. بعد از ورود من به اتاقش، افسر نگهبان را که در اتاق ایستاده بود مرخص کرد و از پشت میزش بلند شد و آمد نشست روبروی من. در آنجا به من گفت که کشور ما به یک حزب چپ معتقد به انقلاب نیازمند است، و ما فکر می‌کنیم که توده‌ای‌ها دارند خوب از انقلاب دفاع می‌کنند. به‌هرصورت، صحبت طولانی بود. من گزارش آن را در هیئت سیاسی مطرح کردم و رفیق کیانوری از آن استقبال کرد. من در پاسخ به این استقبال اضافه کردم که من برق چشم افعی را در چشم او دیدم، که رفیق کیانوری با اعتراض گفت: رفیق خاوری “اینجاش دیگه ایده‌آلیستی است… با تشدید فشارهای رژیم و همچنین شکاف‌هایی که کم‌کم در مورد چگونگی برخورد با حوادث روز در رهبری حزب بیشتر می‌شد، رفیق کیانوری تصمیم به اعزام رفیق طبری و من به خارج گرفت. و از این طریق بود که با وجود مخالفت شدید من و برخورد تندی که در این مورد با هم داشتیم، مأموریت رفتن به دفتر مجلهٔ «صلح و سوسیالیسم» در پراگ به من مُحوّل شد و به هر صورت من هم خودم را مُلزم به اجرای تصمیم رهبری حزب دانستم و به پراگ رفتم. رژیم در مورد رفتن رفیق طبری به خارج مخالفت کرد و برای او اجازهٔ خروج صادر نکرد.» (نگاه کنید به «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۰۴، ۵ خرداد ۱۳۹۹)
مدّت نسبتاً کوتاهی پس از خروج رفیق خاوری از ایران، رژیم جنایتکار ولایت فقیه در حمله‌ای گسترده به حزب نخست در بهمن ۶۱ و سپس در اردیبهشت ۱۳۶۲، ‌هزاران عضو و هوادار حزب تودۀ ایران را به بند کشید و با دستگیر کردن اکثریت رهبری حزب، و در پی آن برگزاری نمایش‌های تلویزیونی قربانیان شکنجه و اعلام انحلال حزب از این طریق، دشواری بی‌سابقه‌ای برای ادامهٔ‌ حیات و فعالیت حزب پدید آورد. رفیق علی خاوری در مقام یگانه دبیر بازمانده از کمیتهٔ مرکزی حزب، در کنار شمار اندکی از رفقای بازمانده از رهبری حزب که توانسته بودند از دست گزمگان رژیم نجات پیدا کنند، مسئولیت تاریخی بازسازی و احیای رهبری و تشکیلات حزب، بازبینی سیاست‌های سال‌های نخست پس از پیروزی انقلاب، پیشبُرد امر حیاتی مبارزه بر ضد دیکتاتوری حاکم و مبارزه جهانی برای آزادی زندانیان سیاسی را، نخست در مقام مسئول کمیتۀ برون‌مرزی حزب، و در پی برگزاری موفق هجدهمین پلنوم کمیتۀ مرکزی حزب، در مقام دبیر اوّل کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران، عهده‌دار بود.
دوران سخت مهاجرت دوّم، دوران دشواری‌های بزرگ، گسست‌ها، توطئه‌های امنیتی-تبلیغاتی قطع ناشدنی دستگاه‌های امنیتی رژیم به قصد نفوذ در صفوف حزب، و دوران حرکت‌های مُخرّب معدودی رفیقان نیمه‌راه و جاه‌طلبانی بود که فکر می‌کردند در نبود رهبری اسیر حزب، می‌توانند برای خود اعتباری دست‌وپا کنند.
تغییر درست و آگاهانۀ خط‌مشی و سیاست کلّی حزب، انتشار طرح نوین برنامهٔ حزب و تدوین سند مهمی در ارزیابی سیاست‌های حزب پس از انقلاب، برگزاری موفقیت‌آمیز کنفرانس ملّی حزب در سال ۱۳۶۵، انتشار هشتمین دورۀ «نامۀ مردم» ارگان مرکزی حزب تودۀ ایران، در کنار تلاش برای ادامۀ همکاری‌ها با رفقای فدایی و اتخاذ مواضع مشترک با وجود همهٔ دشواری‌هایی که در روند کار اتحاد عمل پیش آمده بود، و همچنین آغاز به کار رادیو زحمتکشان در افغانستان، که نمونهٔ درخشانی از فعالیت و اتحاد عمل نیروهای چپ بود، همگی از دستاوردهای مهم دوران بازسازی حزب پس از یورش‌های خونین رژیم ولایی‌اند که رفیق خاوری در آنها نقشی اساسی داشت.
یکی دیگر از چالش‌های بزرگ در دوران مهاجرت دوّم، فروپاشی اتحاد شوروی و دولت‌های سوسیالیستی در اردوگاه سوسیالیسم بود که تمام بنیان‌های نظری حزب ما و جنبش کارگری و کمونیستی جهان را به چالشی جدّی کشاند. رفیق خاوری در اشاره به این دشواری‌ها، از جمله مشکلات دوران گارباچف، گفت: «حزب ما همواره روابطی بسیار گرم و بر پایهٔ احترام متقابل با حزب‌های کارگری و کمونیستی جهان داشته و امروز هم دارد. در دوران پس از حمله [به حزب ما از سوی رژیم ولایی] روابط ما با رفقای شوروی و کشورهای دیگر سوسیالیستی خصوصاً چکسلواکی و آلمان دموکراتیک روابط رفیقانه و گرمی بود. البته با روی کار آمدن گارباچف و خصوصاً در سال‌های آخر حکومت او، این روابط با دشواری‌های جدّی روبرو شد و آنان تلاش می‌کردند تا با دخالت در امور حزب ما، در تعیین رهبری حزب اعمال نفوذ کنند، و حتّیٰ در آن دوران که یلتسین مسئول حزب کمونیست شوروی در مسکو بود، قولِ دادنِ دفتر رسمی حزب ما را به کسانی داده بود، که این امر، با مخالفت شدید حزب ما در دیدار من با رهبران شعبهٔ روابط بین‌الملل حزب کمونیست اتحاد شوروی، مسکوت گذاشته شد.» (نقل از «نامهٔ مردم»، شمارهٔ ۱۱۰۴، ۵ خرداد ۱۳۹۹)
برگزاری پلنوم کمیتۀ مرکزی در فروردین ۱۳۶۹،‌ در دورهٔ فروپاشی اتحادشوروی، دشواری‌های بسیاری را در درون حزب و رهبری آن پدید آورد. به‌خصوص فعالیت کسانی که تحت تأثیر اندیشه‌های گارباچف به دنبال راه دیگری بودند، حزب ما را، مانند بسیاری از دیگر حزب‌های کارگری و کمونیستی، با چالش‌های بزرگ و خطرناکی روبرو کرد. با وجود همۀ این دشواری‌ها، در همین نشست بود که به پیشنهاد رفیق خاوری شعار «طرد رژیم ولایت فقیه» به عنوان شعار اساسی حزب پذیرفته شد. در پی انشعاب در کمیتۀ مرکزی، و با وجود همهٔ دشواری‌هایی که این انشعاب به وجود آورد، حزب توانست به سوی برگزاری سوّمین کنگرهٔ خود برود و آن را بعد از گذشت ۴۷ سال از دوّمین کنگرهٔ ‌حزب، با موفقیت برگزار کند. روند بازسازی حزب و برگزاری کنگره‌های سوم، چهارم،‌ پنجم، و ششم، و تدارک صورت گرفته برای برگزاری هفتمین کنگرهٔ حزب، بخشی از کارنامهٔ درخشان توده‌ای‌ها در دوران دشوار مهاجرت دوّم است که بدون حضور فعال و رهبری تأثیرگذار رفیق خاوری ممکن نمی‌بود.
رفیق علی خاوری مبارزی تیزهوش، متفکری انقلابی، و انسانی والا بود که در یکی از حسّاس‌ترین مقاطع تاریخ معاصر حزب ما توانست در کنار رفقای خودش، سیاست اصولی و بنیان‌های نظری حزب تودهٔ ایران متکی بر مارکسیسم-لنینسیم را همچون مردمک چشم پاس دارد و پرچم مبارزهٔ حزب پُرافتخار طبقهٔ کارگر و زحمتکشان میهن ما را همچنان در اهتزاز نگاه دارد. این مبارز آگاه و معتقد راه پُرافتخار حزب توده‌ها، همچون قهرمانانی چون روزبه‌ها، سیامک‌ها، کیوان‌ها، وارطان‌ها، رحمان هاتفی‌ها، و سیمین فردین‌ها با خوش‌بینی بی‌انتهایی به آیندهٔ میهن و مبارزهٔ طبقهٔ کارگر و زحمتکشان می‌اندیشید و می‌گفت: «واقعیت این است که حزب ما در سال‌های دههٔ ۱۳۲۰ به این دلیل توانست آن‌چنان نیروی اجتماعی وسیعی را در جامعه سازمان‌دهی کند که مُبشّر اندیشه‌های مترقی و نویی بود که پاسخ‌گوی نیازهای کارگران و زحمتکشان، زنان، جوانان، و دانشجویان کشور بود. امروز هم وظیفهٔ ما همین است: بردن اندیشه‌های مترقی و راهکارهای عملی برای مبارزه با رژیم ولایت فقیه و در عین حال تلاش برای تدارک، تجهیز، و سازمان‌دهی نیروهای اجتماعی برای فردای به چالش کشیدن قطعی حاکمیّت استبداد در میهن ما، که دیر یا زود فرا خواهد رسید. من به این فردا و تحقق خواست‌های اکثریت قاطع مردم میهن ما برای رهایی از زنجیرهای استبداد و ظلم و استقرار آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی عمیقاً اعتقاد دارم.» ( نگاه کنید به «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۰۴، ۵ خرداد ۱۳۹۹)
رفیق علی خاوری روز جمعه ۲۹ اسفند ۱۳۹۹، بر اثر ایست قلبی، رفقا و ملّتش را ترک کرد. ولی اندیشه‌های پاک، انسانی، و خلل‌ناپذیر او در زمینۀ حقانیّت مبارزۀ تاریخی کارگران و زحمتکشان میهن و ضرورت پیکار حزب تودۀ ایران برای تحقق آزادی، استقلال، صلح و عدالت اجتماعی و رسیدن به سوسیالیسم، ارثیهٔ معنوی گران‌قدر و ماندگاری است که توده‌ای‌ها در راه تحقق آن، به پیکار خود تا پیروزی نهایی ادامۀ خواهند داد.
کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران درگذشت رفیق علی خاوری، صدر حزب تودۀ ایران، «صدای حقانیّت» حزب، مبارز خستگی‌ناپذیر، و «سرمایهٔ معنوی» کارگران و زحمتکشان میهن را به بازماندگان او، همهٔ اعضا و هواداران حزب، و همهٔ مبارزان راستین راه طبقهٔ کارگر و زحمتکشان تسلیت می‌گوید. راهش پُررهرو و یادش گرامی و ماندگار باد!

کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران
اوّل فروردین ۱۴۰۰

 

Go Back

Comment