header photo

تحصیل به زبان مادری خواست همه خلق ها و اقوام ساکن کشور است

تحصیل به زبان مادری خواست همه خلق ها و اقوام ساکن کشور است

اول مهر طبق روال نظام آموزشی کشور مصادف است با بازگشایی مدارس و دیگر مراکز آموزشی. کمتر خانواده ای در کشور وجو دارد که به نوعی متاثر از چنین روزی نباشد. طبق آمارهای رسمی سال تحصیلی جدید با حضور بیش از14 میلیون دانش آموز شروع می گردد. اما آمار دقیقی از کودکانی که به دلیل فقر و یا نبود امکانات آموزشی، شرایط ورود به مراکز آموزشی را ندارند و یا در میانه راه از ادامه تحصیل باز می مانند، ارائه نمی شود. مشکلی که مقامات آموزشی کشور در لا به لای سخنان خود به آن اذعان دارند ولی هیچ اقدام عملی برای بر طرف کردن آن انجام نمی دهند.

فرشید یزدانی، فعال حقوق کودک و مدیر عامل انجمن حمایت از حقوق کودک، نابرابری اجتماعی را از مهم ترین دلایل بازماندن کودکان از تحصیل می داند و می گوید:« سال گذشته حدود ۲ میلیون نفر خارج از چرخه تحصیل بودند. دلایل متفاوتی باعث می شود تا این کودکان از حقوق خود دور بمانند و حتی برخی از آن ها به اجبار خانواده ازدواج می کنند و بعضی دیگر به کار مشغول می شوند.»

از سویی دیگر بازگشایی مدارس امسال نیز بدون توجه به تدریس به زبان مادری آغاز می شود. بخش بزرگی از این 14 میلیون دانش آموز، فرزندان ساکنان مناطقی هستند که با زبان فارسی آشنایی کلمل ندارند و یا با آن بیگانه اند. تحصیل به زبان مادری از اصلی ترین خواست ساکنان مناطق غیر فارس می باشد، که سالهای متمادی برای اجرای آن مبارزه کرده اند.

سید جعفر پیشه وری بنیانگذار و نخستین رهبر فرقه دمکرات آذربایجان، در اولین سخنرانی خود پس از انتشار بیانیه 12 شهریور1324، تدریس به زبان مادری را یکی از اصول و اهداف بنیادی بیانیه دانست و تاثیر عدم اجرای آن را چنین ارزیابی کرد: "ممنوعیت خواندن و نوشتن به زبان مادری به معنی جلوگیری از تکامل فرهنگ است". به بیان پیشه وری جلوگیری از آموزش به زبان مادری فقط ظلم و ستم به بخش بزرگی از فرزندان کشور نیست. بلکه به فرهنگ کشور نیز لطمه جدی وارد میکند.

ایران کشوری است کثیر المله. خلق های ساکن کشور در مجموع ملت ایران را تشکیل میدهند. در نتیجه هیچ خلقی بر خلق دیگری ارجحیت ندارد. ساکنان ایران جدا از رنگ پوست و زبان قرن هاست برادرانه در کنار یکدیگر زندگی کرده اند. دوشادوش از استقلال کشوردفاع نموده اند و با متجاوزان جنگیده اند. در سختی ها و مشکلات در کنار هم بوده اند و در سازندگی و پیشرفت کشور با تمام وجود کوشیده اند. براستی اگر همدلی و همنوایی خلق های ایران نبود، امروز کشوری به نام ایران وجود نداشت. همین اتحاد و همبستگی اگر با موانع و کارشکنی های دولت ها روبرو نمی شد، بدون شک در رشد و ترقی کشور کمک زیادی می کرد. عقب ماندگی اقتصادی و فرهنگی کشور نتیجه عملکرد غلط دولت هایی است که به جای استفاده از نیروی مادی و معنوی همه اهالی کشور در امر سازندگی و پیشرفت، تلاش کرده اند تا تقابل و تضاد را بین مردم رایج کنند. تئوری تکزبانی یکی از همین شیوه های شوونیستی و نادرستی است که سالها برنظام آموزشی ما تحمیل شده است. این نظریه با روی کار آمدن رضا شاه شدت بیشتری گرفت که متاسفانه تا به امروز نیز ادامه دارد. گرچه نسبت به گذشته از هوادران این تئوری کاسته شده اما هنوز هستند کسانی که به حکم منافع و یا نا آگاهی به اشکال مختلف از آن دفاع می کنند. از آن جمله اند حاکمان جمهوری اسلامی که علیرغم صراحت در اصل پانزدهم قانون اساسی که تدریس به زبان مادری را مجاز دانسته، تا کنون از اجرای آن سر باز زده اند.

از زمانیکه تحصیلات به سبک نوین در کشورهای پیشرفته مطرح شد. در آذربایجان نیز اقداماتی صورت گرفت. بنیانگذار آموزش به شیوه جدید در ایران، میرزاحسن رشدیه بود، به همت او تا ابتدای روی کارآمدن رضاشاه کتابهای "وطن‌دیلی" تالیف میرزاحسن رشدیه و کتاب "آنادیلی" نوشته میرزاعبدالرحیم در مدارس آن زمان آذربایجان تدریس می‌شد. معلم و شاگرد نیز به زبان آذری صحبت می کردند. بدین ترتیب در طول چهل سال از ابتدای شروع تحصیلات نوین در آذربایجان، نه تنها این زبان تدریس شده، بلکه اصولا سایر دروس نیز از جمله درس فارسی و عربی نیز با زبان آذری درس داده می شده است. در آن سالها دانش آموزان آذربایجانی به راحتی به زبان خود می‌خواندند و می‌نوشتند، در انقلاب مشروطیت نامه‌ای توسط دانش‌آموزان مدارس تبریز به انجمن ایالتی نوشته شده و توسط نمایندگان آنان در صحن انجمن ایالتی آذربایجان خوانده‌ شده، این نامه به آذری سلیسی نوشته شده ا‌ست و نثر شیوای آن حکایت از سطح بسیار بالایی از سواد دانش اموزان آذربایجانی به زبان مادری در یک قرن پیش دارد.

بعدها دردولت خودمختار آذربایجان نیز، تدریس به زبان آذری در کنار زبان فارسی رسمیت پیدا کرد. با این که عمر دولت ملی آذربایجان کوتاه بود، شور وشوقی که در میان کودکان آذربایجانی برای آموختن بوجود آمده بود.غیر قابل توصیف است. پس از سرکوب دولت خودمختار آذربایجان توسط محمدرضا شاه با همکاری بیگانگان فرزندان آذربایجانی یک بار دیگر از آموزش به زبان مادری محروم شدند. کتاب های درسی آنان از مدارس جمع آوری و سوزاده شد.

با اینکه آذربایجان از ده- پانزده سال قبل از انقلاب مشروطه، دارای مدارس نوین بوده‌، اکنون با گذشت 120 سال از آن تاریخ، نه تنها بیسوادی ریشه کن نشده، بلکه به علت افت مستمر تحصیلی به تدریج از رده اول باسوادی کشور سقوط و در کنار ده استان کم‌سواد کشور نشسته است، علاوه بر استانهای آذربایجان، استان‌هایی نظیر کردستان، بلوچستان و .... نیز که اکثریت اهالی آنجا فارس نیستند نیز جزو همین دسته، به حساب می آیند. جالب توجه است که از ده استان دارای بالاترین درصد باسواد، هر ده تای آنها بدون استثنا استان‌هایی هستند که اکثریت کودکان آنجا به زبان مادری خود (فارسی) تحصیل می‌کنند.

نا گفته پیداست که بخش بزرگی از کودکان کشورمان در خانه به زبان دیگری صحبت می کنند. با ورود به کلاس درس با مشکل جدی زبان روبرو می شوند. زمان زیادی لازم دارند تا با زبان کتاب های درسی خو بگیرند. همین مسئله به گفته کارشناسان افت تحصیلی جبران ناپذیری برای این گروه از کودکان کشور در بر دارد. از سویی دیگر عدم تدریس زبان ملی در مدارس ایران ، آشنایی کودکان را با شکل نوشتاری و ادبی زبان مادری خود نیزدشوار می کند. همین مسئله مشکل دوگانه ای برای کودکان مناطق ملی و قومی بوجود می آورد.

Go Back

Comment