header photo

چند سطری پیرامون روز خونین خوزستان

 راهی به رهایی

چند سطری پیرامون روز خونین خوزستان

یاسر عزیزی

جنایت تروریستی شنبه ۳۱ شهریور ۹۷ در اهواز، دشنه‌ی تازه‌ای در روان رنجور این روزهای مردم ایران فرو کرد. سخن گفتن در این موضوع، آن هم هنگامی که همه از آن سخن می‌گویند کار دشواری است؛ به‌ویژه اگر بر آن باشی حرف تازه‌ای در میان بگذاری. با وجود این دشواری و زمینه، در چند بند به مواردی که طی این دو روز از ذهنم گذشته است خواهم پرداخت.

۱- بخش خبری ساعت ۱۳ شبکه‌ی خبر جمهوری اسلامی و ساعت ۱۴ کانال یک تلویزیون دولتی را دنبال می‌کنم. جنایت پیش آمده‌ی اهواز که نزدیک به ۳۰ کشته و بیش از ۷۰ زخمی بر جای گذاشته است، نه تنها ارزش تیتر نخست خبری در هیچ‌یک از این بخش‌ها را نیافته است و در چهارمین عنوان خبری به آن اشاره می‌شود، بلکه در تمام ۲۰ دقیقه‌ی اول این دو بخش خبری، اثری از آن نمی‌یابم. اعلان خبر این جنایت نیز، نه با اشاره به وقوع جنایت، بلکه با نقل قول از مقام ارشد نظامی در مورد کشته شدن تروریست‌ها آغاز می‌شود. به بیانی، همچون خود رژه‌ی نظامی، اعلام خبر در مورد حمله‌ی تروریستی نیز باید با نمایشی از اقتدار نظامی - امنیتی همراه شود. گویی جان باختنِ تنی چند از مردم ما در مقابل اقتدار نظامی و امنیتی، از درجه‌ی اهمیت ثانویه برخوردار است.

۲- گروهی افراطی، تجزیه‌طلب و بدتر از این دو؛ پشت‌گرم به قدرت‌های خارجی که در راس آن‌ها عربستان سعودی(برای من که مرتب اخبار تلویزیون سعودی را دنبال می‌کنم، این گروه وابسته بسیار آشنا و جا کرده در رسانه‌های رژیم عقب‌مانده‌ی عربستان بوده و هست) و ایالات متحده قرار دارد، به بهانه‌ی حمایت و دفاع از مردم عرب خوزستان، علیه همین مردم و در صورت امکان، به هدف ثانویه‌ی سران و فرماندهان منطقه‌ای رژیم حاکم دست به ترور می‌زنند. برای چنین گروه‌های تروریستی و خشونت‌طلبی نیز، جدای از ماهیت مشکوک و محکوم‌شان، آن‌چه اهمیت ندارد باز هم مردم است. به عبارتی در هر دو جناح ایستاده بر اطراف مردم(یعنی رژیم حاکم و تروریست‌های مذموم)، آنچه از درجه‌ی اهمیت بالایی برخوردار نیست، تنها مردم هستند.

۳- جدای از دریوزگانِ قدرت‌های بزرگ و سودازدگان کسب قدرتی که امیدشان بیش از مردم ایران، به قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی گره خورده است(سلطنت‌طلبان و مجاهدین خلق در راس این گروه‌ها قرار دارند) و بی‌تردید برای ایشان نیز «مردم» موضوعیتی ندارد، طی ۲۴ ساعت اخیر از زبان‌های مستاصل بسیاری نیز شنیده‌ام؛ «حق‌شان بود». این که جمهوری اسلامی طی تمام این سال‌ها چه بر سر مردم آورده است که آرام آرام از خشونت استقبال تلویحی می‌کنند موضوع مهم و مسئله‌ای اساسی است. این یک کاسه کردن سرباز وظیفه و خانواده‌های نظاره‌گر یک رژه‌ی نظامی با فرماندهان و سران سیاسی، نظامی و امنیتی از سویی و میل ناخواسته و شاید ناگزیر به خشونت در بخش‌هایی از مردم، نمی‌تواند موضوع درنگ و چاره‌جویی نباشد. مردمی که هم به واسطه‌ی کوتاهی‌های خود و هم غلبه‌ی پلشتی‌های اخلاقی در حاکمان‌شان، به سرعت از فضیلت‌ها دور و تشنه‌ی دروغ و جعل می‌شوند، تصویر هولناک کنونی را پربیم‌تر می‌کنند. این مردم اما چیزی جز دست‌ساخته‌ی کژی‌های حاکم و تدلیس‌ لحظه‌ایِ رسانه‌‌های مسلط نیستند.

تنها و تنها وضع امروز خوزستانِ گرد گرفته و مهجور می‌تواند جمهوری اسلامی را نیز شریک جرم هر خشونتی کند که روی خواهد داد، بی‌ آن‌که این همدستی به اندازه‌ی سر سوزنی، چنین خشونت‌های کوری را توجیه کند(چرا که در این میان، تنها مردمی که تیغِ سرکوب قدرت حاکم را در پشت‌شان دارند، سینه‌شان آماج گلوله و خشونت قرار می‌گیرد).

از سویی نیز استاندارد دوگانه‌ی رسانه‌های مسلط(که نمونه‌ای از آن را در مواجهه با اتفاقات روز گذشته‌ی اهواز ضمیمه کرده‌ام)، فضا را چنان آلوده می‌کند و چنان به چشم حقیقت خاک می‌پاشد که حقیقتِ ترور به محاق بازی‌های سیاسی و مهندسی رسانه‌ای برده می‌شود. منطق و استاندارد دوگانه‌ای که گویا جمهوری اسلامی و مخالفانش از روی دست هم کپی کرده‌اند.

در چنین شرایطی وظیفه و مسئولیت دوستداران حقیقت و هواخواهان سربلندی مردم ایران، بسیار دشوار و بزرگ است تا اگر چشم و گوش مردم نیستیم، خاری در چشم‌شان نباشیم.

Go Back

Comment