header photo

جنبش کارگری در ایران اوج می گیرد

جنبش کارگری در ایران اوج می گیرد

مدت ها است که رژیم جمهوری اسلامی با جنبش بزرگ و رو به گسترش کارگران و زحمتکشان روبرو شده است که دیگر قادر نیست با استفاده از باور های مذهبی ساده دلان و انحراف آنان از درک حقایق همراه با ایجاد تفرقه و تهدید آنان، به روش ها و تاکتیک های پیشین خود ادامه دهد و همراه با سکوت و بی تفاوتی در این شرایط به خواسته های بحق جنبش جواب دهد. از آن رو با مطرح کردن اتهامات دروغین و واهی سیاسی و در نهایت اتهام وابستگی آنان به خارج تلاش می ورزد تا آن را مهار کند. هرچند هنوز سخن گوی دولت اعتدال علی ربیعی ( برادر عباد دوران گذشته )، وزارت کار و... مهر سکوت بر لب زدند که گویا اتفاق مهمی رخ نداده است، در حالیکه اعتصابات، اعتراضات کارگری و حمایت از آنان به سرعت فراگیر و در حال گسترش در همه حوزه های اقتصادی و تولیدی است.

از مدت ها پیش پیش بینی می شد که کارگران، زحمتکشان و تهیدستان در  زیر بار افزایش شدید قیمت ها کمر خم کرده اند و از افزایش حوادث کار و امنیت شغلی به ستوه آمده اند و دیگر یارای تامین مواد غذایی خود و خانواده را هم ندارند، زیرا افزایش حقوق سالانه آنان ( حداقل دستمزد ) خیلی پائین تر از میزان تورم تعیین شده و دولت طرفدار سرمایه و حامی فساد با همکاری نهاد های دزد خود ساخته هیچگونه توجهی به خواسته های آنان ندارد، رژیم تنها به پایداری خود می اندیشد، مجلس بی اختیاری برای خود ساخته و نفرات نزدیک بخود را که هر روز از تعداد آنان کاسته می شود با انتصاب و یا انتخابات نمایشی در نهاد های مهم حکومتی می گمارد، آخرین بازی رژیم که بصورت نمایش مبتذل درآمد در به اصطلاح انتخابات ریاست جمهوری رخ داد و قاتل و جنایتکار مشهور و نشاندار خود را در کاخ ریاست جمهوری قرار داد..

جنبش کارگری در ایران تاریخ دیرینه ای دارد، در سال های نخست سلطنت رضا شاه ( 1308 ) کارگران نفت که مورد تبعیض و ظلم داخلی و خارجی بودند دست به اعتصاب زدند که با خشونت بی رحمانه ای روبرو شدند، در پی آن مراکز کارگری بویژه کارگران نفت به شدت کنترل شدند که دیگر جسارت اعتراض نداشته باشند، با سقوط استبداد رضا شاهی در سوم شهریور 1320 احزاب سیاسی مترقی و طرفدار کارگر و زحمتکش تشکیل شدند و از سوی کارگران مورد حمایت قرار گرفتند.کارگران بویژه در حوزه نفت به سرعت متشکل شدند تا به حقوق خود دست یابند در این راستا در سال 1325 به اعتصاب دست زدند و خواهان حقوق مشترک و مساوی با کارکنان انگلیسی و هندی هایی شدند که در کنترل و مدیریت آنان کار می کردند، این اعتراض از سوی انگلیسی ها و عوامل داخلی آنان به شدت سرکوب شد که در آن تعدادی از کارگران ( 47 نفر ) کشته و تعداد بیشتری ( 173 ) زخمی شدند، بدنبال آن « احمد قوام » نخست وزیر وقت مداخله کرد و برای دلجویی از کارگران بخشی از خواسته های آنان را پذیرفت، می توان گفت که این تظاهرات که از سوی شورای متحده کارگری و احزاب سیاسی بویژه حزب توده ایران حمایت می شد زمینه ساز ملی شدن صنعت نفت را در سال های بعد فراهم آورد

با کودتای 28 مرداد بار دیگر جنبش کارگری به شدت سرکوب شد و عملکرد آنان زیر ذره بین مقامات نظامی و امنیتی قرار گرفت. دهه 40 خورشیدی بویژه در سال های آخر آن با نیمه اول دهه 50 که درآمد های نفتی رو به افزایش بود، کارگران حوزه نفت از امکانات بهتری برخوردار شدند و رفاه خود را بالا بردند تا شرایط انقلابی در کشور خود را نشان داد، کارگران و تهیدستان در انقلابات و تحولات اجتماعی از جمله آخرین گروه هایی هستند که به انقلاب می پیوندند، در ایران هم همانگونه شد هرچند خمینی و بازرگان با حیله گری و دروغ و گاهی با وعده کمک های مادی از کارگران نفت درخواست می کردند که به انقلاب بپیوندند، زیرا بر این باور بودند که اعتصاب کارگران نفت و مسدود شدن درآمد های نفتی آخرین میخ بر تابوت رژیم خواهد بود در نتیجه کارگران حوزه نفت در 5 مهرماه 1357 در راستای همسویی با انقلاب دست از کار کشیدند و به انقلاب پیوستند که این عمل آنان نوید پیروزی انقلاب را می داد.

اعتصاب کارگران حوزه نفت آیت الله خمینی را بسیار خشنود کرد و به وجد درآورد. اعتصاب کارگران نفت تیر خلاصی به رژیم شاهنشاهی زد و رژیم فروپاشید.  با پیروزی انقلاب توده های مردم مخصوصا کارگران و زحمتکشان که خود را صاحبان انقلاب می دانستند، انتظار داشتند که آزادی و عدالت اجتماعی در کشور جاری شود. اما این مهم نه تنها تحقق نیافت بلکه پس از مدتی رژیم جدید با هرگونه تشکل واقعی کارگری مخالفت کرد و در راستای منافع خود شوراهای اسلامی کار را تشکیل داد. در این راستا گروهی از مرتجعین مانند «احمد توکلی» قانون کار جدید نوشتند که در آن کارگران از همه حق و حقوق خود محروم می شدند (کارگر کار خود را به اجاره می داد، در پایان کار و یا روز کاری این اجاره به پایان می رسید) این قانون کار با واکنش شدید کارگران و سندیکاها و اتحادیه مستقل کارگری روبروشد و مجبور شدند آن را پس یگیرند ولی آن ذهنیت را هیچوت فراموش نکردند و هنوز هم در رویای اجرای آن به سر می برد. به هر روی قانون کار دیگری تنظیم کردند و اندکی بیشتر به حقوق کارگران توجه کردند تا دهه 70 خورشیدی برای حمایت از سرمایه گذاران (کارآفرینان) کارگاه های زیر 10 کارگر را از شمول قانون کار خارج کردند، در نتیجه کارفرمایان با تشکیل چند شرکت گاهی در یک مرکز تولیدی از آن بهره مند شدند، این ظلم و ستم به کارگر رژیم ولایت و تاریک اندیش را ارضا نکرد و دست به یک حیله گری پلیدانه زد و این بار شرکت های پیمانی را وارد صحنه کرد تا مانع از هرگونه اعتصاب کارگری شود ، این شرکت ها واسطه بین کارگر و کارفرما قرار می گیرد و هیچگونه نقشی در تولید و یا فن آوری ندارد، کارگران در استخدام این شرکت ها هستند که گاهی با قرداد سفید امضاء استخدام می شوند، این کارگران هیچگونه امنیت شغلی ندارند، در صورت بروز حادثه کار هم از حق و حقوق خود محرومند.اغلب این شرکت ها را نفرات وابسته به رژیم تشکیل داده اند و گاهی تا چند ماه از پرداخت حقوق کارگر در این شرایط گرانی و فقر خوداری می کنند

کارگران شرکت های پیمانکاری به دفعات یادآور شدند که دیگر قادر به ادامه زندگی با این شرایط نیستند ولی هر بار با اتهام های گوناگون مانند برهم زدن نظم عمومی، تشویش اذهان تا اقدام علیه امنیت ملی روبرو شدند و منتظر ماندند تا فاصله مردم از رژیم افزایش یابد و « رئیسی » جلاد برای ایجاد وحشت انتصاب شود. از فردای آن (29 خرداد) روز کارگران شرکت های پیمانی در صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و برخی دیگر اعتراض و اعتصاب خود را آغاز کردند و همزمان به سازماندهی خود پرداختند و شورای سازماندهی اعتراضات کارگری را تشکیل دادند، در مدت کوتاهی این اعتراضات به حوزه های دیگر مانند پایانه های سوخت گیری، خودروسازی، صنایع فولاد کرمان و... کشیده شد. و مورد حمایت سندیکا های نیشکر هفت تپه، اتوبوس رانی تهران و حومه، شورای بازنشستگان، دانشجویان، آموزگاران و اتحادیه کارگران آزاد قرار گرفت، تا کنون این اعتصابات با نام «1400» در بیش از 7 استان گسترش یافته و همچنان در حال فراگیر شدن در گستره کشور است، در آخرین مرحله اتحادیه کامیونداران و رانندگان با کارگران اعتصابی اعلام همبستگی کردند.

کارگران اعتصابی هنوز خواسته های صنفی خود را مطرح می کنند که در صورت عدم دستیابی به آن به خواسته های سیاسی تبدیل خواهد شد و با همگانی کردن آن در جامعه پیوند با نهاد های مردمی را پیش خواهند برد، تعداد زیادی از آنان با تهدید اخراج روبرو هستند و تعدادی هم از سوی شرکت های پیمانی اخراج شدند. کارگران اعتصابی خواهان حذف شرکت های پیمانی و انعقاد قرارداد مستقیم با کارفرما هستند، در این میان با یادآوری مشکلات اقتصادی و افزایش روز افزون قیمت ها خواهان افزایش دستمزد تا حداقل معیشت که از سوی خود مقامات و کارشناسان اقتصادی 12 میلیون تومان تثبیت شده هستند و بر این پای می فشارند که مانند کارگران رسمی از مزایای 20 روز کار و 10 روز استراحت استفاده کنند. این کارگران هم اکنون در ماه 24 روز کار و 6 روز حق استراحت دارند.

این کارگران و زحمتکشان که بیشتر آنان در بدترین شرایط آب و هوایی (گاهی تا 50 درجه گرما) کار می کنند خواهان امنیت شغلی اند، شیفت کاری 12 ساعته دارند و دستمزد آنان از 4 میلیون تومان تجاوز نمی کند، گاهی با خطرات کاری مانند سقوط از بلندی، حریق، آلودگی و استشمام مواد شیمیایی و سمی خطرناک مواجه اند.

رژیمی که با فریبکاری خود را حامی مستضعفان نشان می داد، چهره واقعی خود را نشان داده است، دیگر نمی توان راه خروج از بحران را در درون آن جستجو کرد و باید از آن رهایی پیدا کرد، گسترش اعتصابات نوید آن را می دهد، همبستگی و اتحاد همه نیرو ها مترقی ضرورت تاریخی است، رژیم دیگر پایگاهی بین مردم بویژه تهیدستان ندارد، در این میان بی پروایی و خشم مردم هر روز افزایش می یابد و رژیم مجبور به عقب نشینی است، کافی است واقعیت های جامعه بخوبی دیده شود و تبیین گردد. اعتراضات اهالی خوزستان و گسترش آن به شهرهای دیگر استان دلیلی بر این مدعاست....

گرفته شده از: روزنامه آذربایجان شماره 160 تیر ماه 1400

Go Back

Comment