header photo

جنبش دوم بهمن درس اتحاد ضد امپریالیستی خلق کرد با خلق های ایران

جنبش دوم بهمن درس اتحاد ضد امپریالیستی

خلق کرد با خلق های ایران

رضا شلتوکی

برای آشنائی با جنبش خلق کرد، درک موقعیت کنونی آن و بررسی ریشه های این جنبش، باید کمی به گذشته بازگشت. خلق کرد، چون دیگر خلق ها، دردوران تکوین و تکامل شرایط اقتصادی - اجتماعی خویش، درمبارزه بخاطر رهائی از سیطره و تجاوزات نیروهای بیگانه و تلاش برای حفظ و تکامل فرهنگ و سنن خود، فراز و نشیب های زیاد و جنگ و ستیزهای فراوانی را از سرگذرانده است.علاوه برمبارزات ناشی از تلاش نیروهای متجاوز برای تامین سیطره غاصبانه خویش بر حیات خلق کرد، این خلق دردوران تکوین و تکامل خویش، دردوران قوام قومی و ملی خود، با کشمکش ها و درگیریهای گوناگون در درون خود، در مبارزه خان ها وشیخ ها برای گسترش مناطق نفوذ خویش، در جنگ های عشیره ای بیشماری نیز درگیر بوده است.
تاریخ حیات این خلق و خلق های مجاور آن، مشحون از چنین حوادثی است. مشحون از جنگ ها و کشمکش هایی که بنا به ماهیت خود، همچون نمونه های مشابه دیگر درتاریخ ، دارای فراز و نشیبهائی است. در قرن نوزدهم، در درون امپراطوری عثمانی، میان خلق هائی که تحت سیطره ترکهای عثمانی قرار داشتند، تمایلات ملی اندک اندک رشد یافت، این خلق ها بر اثر تشدید تضادهای درونی استیلاگران عثمانی و رشد وقوام خصایص قومی وملی خود به مبارزه برای استیفای حقوق پایمال شده خود روی آوردند. خلق کرد نیز که بطور عمده تحت استیلای عثمانی قرار داشت، با اتکا به فرهنگ و سنن و خصایص ملی خویش، به مبارزه علیه این سلطه جابرانه برخاست.
اشعار شیوا، دلنشین و پرشور« حاج قادرکوئی» شاعر شهیرکرد، دربرانگیختن شور مبارزاتی و عرق ملی، درمبارزه ای که خلق کرد با استیلاگران عثمانی آغاز کرده بود، نقش مهمی ایفا نمود. این اشعار به منبع الهام پرارجی در این مبارزه استقلال طلبانه بدل شدند.
بدینسان جنبش هائی بوقوع پیوست که مهمترین آنها نهضت «بدرخان» بود که جای پراهمیت و ویژه ای درتاریخ کرد و نیز روند انحطاط امپراطوری غثمانی بدست آورد. امواج این خیزش ها مرزهای جغرافیایی را درنوردید و اگر چه با شدتی کمتر، اقوام کرد ایران را نیزمتاثر ساخت. چنانکه تحت تائیر همین جنبش ها، درایران نیز امواج بعدی مبارزه علیه ظلم و بیدادگری برخاست.
دردوران جنگ جهانی اول و پس از آن که به تلاشی امپراطوری عثمانی انجامید و متصرفات و مستعمرات آن، تحت نفوذ سلطه گران دیگری قرار گرفت، درکردستان عثمانی قیام های متعددی بوقوع پیوست. مبارزه کردستان عثمانی که درنتیجه جنگ جهانی به سه پاره تقسیم شده بود، علیه متجاوزان انگلیسی فصل جدیدی در مبارزات این خلق گشود، که جنگ های طولانی « شیخ محمود» با غارتگران امپراطوری انگلیس یکی از مهمترین آنها بود.
در ایران نیز، البته در محدوده های کوچکتر، قیام مسلحانه «اسمعیل سیمکو» بوقوع پیوست که گرچه طیقی از خواست های ملی خلق کرد را منعکس می نمود، ولی عمیقاً جنبه عشیره ای داشت و برخلاف قیام شیخ محمود که وسیع، همه جانبه و طولانی بود و درافکار عمومی جهانیان تاثیر فراوان گذارد، به ناحیه کوچکی محدود می گردید.
جنبشی که شیخ محمود آنرا رهبری می کرد ازآرمانهای بسیار مترقی وحتی از اندیشه های سوسیالیستی بهره می گرفت. شیخ محمود با اینکه از میان خانواده ای بزرگ از شیوخ برخاسته و یک ملاک بزرگ بود، به نظام سوسیالیستی و آنچه که در زادگاه اکتبربزرگ می گذشت، توجه علاقه وافری داشت. او خود دوبار به لنین نامه نوشته و ازاو در مبارزه علیه استعمارانگلیس، یاری طلبیده بود. شیخ محمود درجنگ و گریزهای طولانی خود علیه نیروهای متجاوز انگلیس، از ضعف دولت وقت ایران نیز بهره می گرفت. او مدتها مرکزفرماندهی خود را در مریوان مستفر کرده بود و خوانین و شخصیت های با نفوذ مناطق مریوان و اورامان و غیره به او در جنگ علیه قوای انگلیسی یاری می رساندند.
جنبشی که شیخ محمود آن را رهبری می کرد، آنچنان دامنه وسیعی یافت و آنچنان افکار عمومی مردم جهان را تحت تاثیر قرار داد که مسئله استقلال کردستان به جامعه ملل کشانده شد و به تصویب رسید. جامعه ملل کردهای ایران را نیز در تعیین سرنوشت خود، آزاد اعلام کرد. اما استعمارگران انگلیسی به قرار جامعه بین المللی وقعی ننهادند و قیام مسلحانه و طولانی شیخ محمود، سرانجام با زخمی شدن و اسارت وی ، به شکست انجامید. ولی اندیشه اصلی قیام او درمیان کردها رسوخ جدی یافت. درضمن جنبش اوبی نتیجه نیز نماند، از جمله درعراق، درمناطق کردنشین، تدریس و مکاتبه اداری به زبان کردی و تعییین مامورین کرد در مناطق کرد نشین از طرف دولت رسماً مورد قبول حکام وقت واقع شد. اگرچه در کردستان در این زمان احزابی تاسیس یافته بودند، اما جنبش شیخ محمود فاقد سازماندهی و برنامه مشخص بود وعمدتاً بطریق خود بخودی سیر می کرد.
کردستان ایران، چنانکه گفته شد، از تاثیر این قیام برکنارنبود. پاره ای از روشنفکران کرد ایران با احزاب کرد درعراق تماس داشتند و تحولات اندیشه ای جنبش کرد درعراق را تعقیب کرده و نشریات آنها را مطالعه می کردند.

رضا خان بنام مبارزه با فئودالها، تمام شخصیت های کرد و بویژه شخصیت های ذینفوذ کرد دراورامان و مریوان را دستگیر و زندانی کرد. استفاده از لباس و زبان کردی ممنوع گردید و ژاندارم های رضاخان هریک در نقطه ای شرایط ترور و اختناق برقرارساخته و در ظلم و ستم بیداد کردند.

کینه و نفرت وخشم درقلوب مردم محروم کردستان ازاین همه ستم و بیدادگری زبانه می کشید و نطفه های مقاومت شکل می گرفت. محفل های سیاسی کوچک و متعددی از روشنفکران کرد تشکیل شد که از انددیشه های مبارزاتی جنبش شیخ محمود و نیز تحولات فکری احزاب کرد در عراق بهره می گرفت و ملهم می گردید. یکی از مشهورترین شرکت کنندگان در این محافل قاضی محمد، معروف به میرزا محمد قاضی بود.

درآستانه سقوط دیکتاتوری رضا خان، اوضاع در کردستان به قرار زیر بود:

1_ اندیشه مبارزه برای احقاق حقوق ملی و خلاصی ازدیکتاتوری و اختناق، گرچه سازمان نایافته و پراکنده، وجود داشت.

2_ هسته هائی ازروشنفکران آگاه و مبارز برای سازماندهی جوانان و روشنفکران بوجود آمده بود.

3_شحصیتها و خوانین اکثراً زندانی و تبعید شده و اقلیت بجامانده، ازظلم وجوردیکتاتوری سیاه رضاخانی به ستوه آمده بودند.

4_ توده های میلیونی خلق کرد از ظلم و جور و تحقیر متمادی، ارتشاء توانفرسای عمال رضاخان، بی حرمتی به سنن قومی، منع انجام آداب و رسوم و ممنوعیت تکلم به زبان مادری و منع لباس کردی، به جان آمده بودند.

5_ رجال دینی، روحانیون و طلاب ازاشکال تراشی ها و آزارعمال حکومتی در گذاردن عمامه و انجام فعالیت های مذهبی که اجازه رسمی و کتبی لازم داشت، ناراضی بودند.

نیروهائی که انتظارمی رفت علیه این شرایط ناهنجارقد علم کنند و به مبارزه دست زنند، عبارت بودند از:

1_ فئودالها و عشایر که منافع و موقعیت سنتی خود را از دست داده و درانتظار فرصتی بودند تا زیر پوشش « کسب حقوق ملی» با حفظ مناطق تحت سیطره خویش، عشایر را با خود همراه سازند. شیوه های عمل اینان با غارت و چپاول همراه بود.

2_جوانان و روشنفکران شهر و روستا که می کوشیدند از طریق فعالیت های سیاسی-تشکیلاتی مردم را متشکل ساخته علیه استیلاگران مبارزه کنند.

در چنین اوضاع واحوالی رژیم دیکتاتوری رضاخان که بدست انگلیس روی کار آمده و توسط آلمان هیتلری حمایت و تقویت می شد، درشهریور1320 خورشیدی، پس از ورود ارتش متفقین به ایران، سرنگون شد و رضاخان به جزیره سنت هلن تبعید گردید.

درهمان نخستین روزهای سرنگونی رژیم، خان ها و شخصیت های عشایر و غیره از زندان ها و تبعیدگاه ها گریختند و به کردستان بازگشتند و ازطریق خلع سلاح کردن پادگان ها، مسلح شدند. مردم از این واقعه که درنظر آنها نوید پایان استیلای جابرانه و خفقان نفس گیر رژیم دیکتاتوری بود، استقبال کردند و غرق شادی شدند.

استعمارگران انگلیسی که در عراق مستقر بودند، از امکان تاثیر و سرایت اوضاع ایران به کردستان عراق و نفوذ افکار مترقی و آزادیخواهانه به مستعمره خود بیمناک و نگران بودند. بهمین جهت آنها یکی از چهره های شناخته شده خود بنام « همه رشیدخان» را به بانه فرستادند. همه رشید که خود دراصل از اهل بانه و مالک دهکده ای نزدیک مرز عراق بود، با گرد آوری خوانین بانه به سقز حمله کرد و با همراهی گروه زیادی از فئودالها و افراد عشایر، انبار دخانیات و دیگر انبارهای دولتی این شهر را غارت کرد. رشید خان تا اواسظ بهار1321 خورشیدی با نیروهای تحت فرمان خود علیه نیروهای دولتی، در بانه، سقز، صاحب، دیواندره جنگید تا سرانجام شکست خورد و پس از به آتش کشیدن بانه در راه عزیمت، به عراق گریخت.

عشایر اورامان و جوانرود نیز با استفاده از وضع متشتت موجود پادگانها و نیروهای دولتی را برای کسب سلاح مورد حمله قرار می دادند، بطورکلی امپریالیسم انگلیس موفق شد با دسیسه چنینی و توطئه بازی، نیروهای کرد را سردرگم سازد و در دام توطئه ها اسیر کند و افکار آنها را از هدفی صحیح و متحد کننده منحرف نماید.

ازمیان شهرهای کردستان تنها منطفه مهاباد از تاخت وتاز و دسایس عوامل اانگلیس مصون ماند و رشید خان نتوانست بدانجا دست یابد. علت آن بود که اولا این منطقه توسط متفقین بیطرف اعلام شده بود، ثانیاً در نزدیکی نیروهای شوروی قرارداشت.

جوانان و روشنفکران مترقی و میهن پرست کرد در مهاباد در ماه های پس از شهریور 20 فعالیت روشنگرانه وسازمان دهنده خود را شدت بخشیدند . انتظامات شهر زیر نظر و رهنمود قاضی محمد، از شخصیت های مهم و با نفوذ کرد، برعهده این جوانان قرار داشت ولی این گروه که در پیوند با یکدیگر فعالیت می کردند. هنوز دارای نام مشخص و برنامه مدون نبودند.

دراوج تحریکات و دسایس رشید خان درسقز ، دردیماه 1320 خورشیدی جلسه ای در مهاباد، در محکمه قاضی محمد جهت طرح برنامه مشترک برای مقابله با نفوذ عوامل استعمار و تحریکات، غارتگری ها و خودسری های سران عشایر تشکیل شد. در این جلسه ، قاضی مجمد ضمن اشاره به انقلاب اکتبر و تاسیس نخستین دولت سوسیالیستی اعلام کرد که در پرتو اکتبرکبیر و مولود آن ، مبارزه خلق کرد تغییرات بنیادی یافته و آسمان کردستان را نور اکتبر روشن ساخته است. قاضی محمد گفت که استعمار کوشش فراوانی به خرج می دهد تا خلق ما را از این روشنائی زندگی بخش و راهگشا دور سازد، ولی خوشبختانه موفق به اجرای نقشه پلید خود نشده است.

نیروهای مترقی  میهن دوست کرد در مهاباد، تحت رهبری قاضی محمد و با یاری پشتیبانان خود در منطقه، تحت شعار مبارزه علیه فاشیزم و خودسری های سران عشایر، توده های وسیعی ازمردم را بسوی خود جلب کردند. آنان در این مبارزه تحریکات روسای دو عشیره دیه بوکری و منگور، علی آقا وکاکه سوار را که داعیه حکمرانی بر مهاباد داشتند خنثی کردند و توانستند سیطره ضد خلقی و ارتجاعی دولت مرکزی بر مهاباد را نیز قطع کنند.

در جلسه دوم که درتاریخ 10 آبان ماه 1321 خورشیدی در مهاباد تشکیل شد، تصمیمات مهمی برای استقرار نظم و آرامش اتخاذ گردید و فطعنامه ای به تصویب رسید که پلاتفرم و مشی سیاسی جنبش را تعیین می نمود در قطعنامه آمده بود:

1_ حلق کرد، اتحاد شوروی را دوست وپشتیبان خود می داند و جهت کمک و همکاری با این دولت در جنگ علیه فاشیزم ، آماده هرنوع کمک و فداکاری است.

2_ عشایر کلیه اختلافات خود را کنار می گذارند و از اعمالی که موجب اختلاف و چند دستگی باشد ، جداً احتراز می جویند.

3_ شرکت کنندگان دراجلاسیه ، نفرت و انزجار خود را نسبت به هر نوع خودسری ، چپاول و غارت ابراز می دارند و متعهد می شوند که خاطیان را بنحوی جدی سرکوب نمایند.

4_ شرکت کنندگان در اجلاسیه متعهد می شوند که بهیچ وجه ، منفرداً و بدون مشورت با سایر شرکت کنندگان ، هیچ گونه تماسی را با دولت مرکزی برقرار نسازند.

درپی این تصمیم ، تعدادی از خوانین و فئودالهائی که از جانب دولت ضد خلقی و مرتجع مرکزی ، در منطقه دست به تحریکات و ایجاد اغتشاشات می زدند، تحت فشار اتحاد نیروهای مترقی و انقلابی ، به عراق یا به تهران گریختند و باقی، با امضای فطعنامه اجلاسیه ، متعهد شدند که تماس های ناسالم واقدامات اخلال گرانه را متوقف سازند و بدین طریق آرامش در منطقه حکمفرما گشت.

اجلاسیه مذکور، زمینه مساعدی برای ایجاد یک سازمان سیاسی واحد در کردستان فراهم ساخت و در 23 اردیبهشت سال 1322 در مهاباد نخستین کنگره حزب که « کومه له ی- ژ - ک » ، یعنی « حزب احیای کرد » نامیده می شد، برگزار گردید. یکماه بعد نخستین شماره مجله « ونیشمان » ( میهن) ارگان « کومله» بزبان کردی انتشار یافت.

کومله ، در اندک زمان در میان توده های میلیونی خلق کرد، در شهرو روستا ، نفوذ عظیمی بدست آورد و از آنجا که صدر حزب ، قاضی محمد ، شخصیتی روحانی و با نفوذ و اعتبار بود ، اکثریت قریب به اتفاق روحانیون و حتی عده زیادی از مالکین و اشراف زادگان نیز به این حزب پیوستند و وحدت عمل و نظر بیسابقه ای درمیان نیروهای مختلف پدید آمد.

« کومله » دوخصلت نو مترقی داشت :
1- عمیقاً ضد فاشیزم و ضد دیکتاتوری بود .
2- برای نخستین بار رهبری جنبش خلق کرد را از دست فئودالها و سران عشایر به در آورد و مردم را در راستائی جز اهداف فرقه گرایانه و ارتجاعی آنان هدایت کرد.
اما کومله در برنامه و ترکیب طبقاتی صفوف خود از دو ضعف بزرگ رنج می برد که تناقضات و نارسایی های جدی در بطن « کومله» پدید می آورد:
1- « کومله» تحقق شعارنادرست،« استقلال کردستان بزرگ» را تعقیب می کرد و ایده های جنبش های پیشین کرد را در نظر داشت که درعمل نادرستی و غیر عملی بودن خود را در طول تاریخ به اثبات رسانده بودند. « کومله» با این هدف خود را از نیروی های ملی و مترقی دیگر همچون حزب توده ایران که برای تحقق آرمان های ملی و دمکراتیک در چارچوب ایرانی واحد و مستقل مبارزه می کردند، جدا می ساخت و از نقشی که می بایست در جنبش ضد امپریالیستی و دمکراتیک سراسر کشور بعهده گیرد، دور می افتاد و منفرد می گشت.
2- «کومله»، در درون خویش تناقضاتی جدی می پرورید. در صفوف این حزب هم دهقانان و هم فئودالها شرکت داشتند و این امر وحدت صفوف حزب را متزلزل می ساخت. این امر آشکار می ساخت که ایجاد رابطه صحیح میان مبارزه برای کسب حقوق ملی و نیز مبارزه طبقاتی لازم و ضروری است. درپی رشد نارسائی ها و تناقضات یاد شده، ضرورت تدوین برنامه ای نو و مترقی هر روز آشکارتر می گردید و در پی این امر، در تاریخ 25 مرداد ماه سال 1324 خورشیدی، حزب دمکرات کردستان با برنامه ای نوین و خط مشی منطبق بر ضروریات رشد مبارزه، ازهمان اعضای « کومله» تاسیس یافت.
مهمترین اقدام حزب جدید پس از تاسیس، تغییر شعار غیر عملی و زیانبار « استقلال کردستان بزرگ» به شعار سالم « خودمختاری کردستان درچارچوب ایرانی دمکراتیک و آزاد» بود و بدینطریق این اصلاح مثبت درستی سیاسی جنبش خلق کرد، راه را برای همکاری وسیع تر رهبری این جنبش «حزب دمکرات کردستان ایران» با سایر نیروهای ملی، مترقی و انقلابی سراسر ایران گشود و «حزب دمکرات کردستان ایران» همچون بخشی از جنبش مترقی و انقلابی سراسسر ایران، به حزب توده ایران و دیگر نیروهای مترقی نزدیکی گزید و با آنها دریک جبهه مبارزه قرار گرفت.
نفوذ حزب دمکرات کردستان در پی این تغییرات مثبت درمیان توده های زحمتکش خلق کرد، بشدت افزایش یافت. و دراندک مدتی، آنچنان توجه و پشتیبانی توده های کرد را بخود جلب کرد، که بصورت یگانه حزب سیاسی کردستان درآمد.
حزب « دمکرات کردستان» با اتکا به پشتیبانی وسیع توده های کرد در منطقه تحت نفوذ خویش و با استفاده از هشیاری توده های کرد، این منطقه را از سیطره ارتجاع داخلی و توطئه گران استعمارگر انگلیسی که کمی آنطرف تر، در عراق علیه نیروهای مترقی کرد به دسیسه گری مشغول بودند؛ محفوظ نگاه داشت و تمام تلاش خود را بکاربست تا مسئله خودمختاری کردستان را از راه مذاکره و بطریقی صلح آمیز حل و فصل نماید. ولی این کوشش ها به نتیجه نرسید و سرانجام در دوم بهمن ماه 1324 تشکیل حکومت ملی خودمختار کردستان درمهاباد اعلام شد.
حکومت ملی خودمختار کردستان در مدت کوتاه یکساله عمر خود، اقدامات مهمی بسود خلق کرد، بسود حفظ و اعتلای فرهنگ ملی خلق کرد و بسود زحمتکشان و بویژه دهقانان انجام داد.
در این دوره کوتاه، شبکه مدارس که درآنها تدریس به زبان مادری انجام می گرفت، گسترش یافت. فرهنگ کردی با انتشار نشریات گوناگونی از قبیل روزنامه کردستان، مجله ماهیانه کردستان « هاوار- نیشتمان » ارگان اتحادیه جوانان نشریه فرهنگی «گروگال» برای دانش آموزان، مجلات « آوات و هه لاله » وغیره، غنای تازه ای یافت و سینما و تاتر برای اولین باردر کردستان بوجود آمد.
دردوران حکومت خود مختار کردستان، برای جوانان، زنان و کارگران، اتحادیه های متعدد تشکیل شد که اقشار مختلف مردم کرد را متشکل ساخته و آنها را آموزش می داد.
حکومت خودمختار کردستان، گام های جدیدی در راه بهبود وضع زندگی زحمتکشان روستا برداشت. بهره مالکانه به (یک پنجم) تقلیل یافت و کلیه اجحافات فئودالها چون سیورسات، بیگاری و خرج و باج ملغی گردید.
جنبش دوم بهمن کردستان که دستاوردهای ارجداری در جنبش خلق کرد پدید آورد، سرانجام در نتیجه توطئه مشترک ارتجاع سسلطنتی، امپریالیسم آمریکا و انگلیس شکست خورد و قاضی محمد، رهبر بزرگ خلق کرد صدر قاضی و سیف قاضی و دهها نفر دیگر از رهبران حزب دمکرات و صدها تن ازاعضا و پیشمرگان آن شهید و یا زندانی و آواره گشتند. ولی این چنبش بعلت درستی راه و اصولیت و پایداری بر سر آرمان های خلقی مردم زحمتکش کرد و نیز استواری بر سر مواضع مترقی و انقلابی خود، خاطره پر افتخار خویش رادر قلوب مردم کرد باقی گذارد و اندیشه های انسانی و مبارزه جویانه آن در طول دهها سال، هزاران نفر را در دوران سیاه خفقان به مبارزه علیه رژیم منفور پهلوی جلب کرد. دشمن در طول سالیان دراز، علیرغم تمامی کوشش های خویش، از کشتار مبارزان کرد تا تبعید شکنجه و زندان، نتوانست آتشی را که در دوم بهمن شعله ور گردید خاموش سازد. رزمندگان کرد، زندان های رژیم پهلوی را انباشته هرگونه زجر و شکنجه را به جان خریدند ولی اجازه ندادند آتش فروزان اندیشه قاضی محمد ها خاموش شود.
درطول دهها سال، فرزندان راستین کوه ها و دشت های قهرمان پرور کردستان، سلیمان معینی ها، شریف زاده ها و محمد امین سراجی ها، شعله فروزان این آرمان را چون کوشنده ماراتن به دیگران رساندند و خود جان باختند، دلاورانی چون عزیز یوسفی ها وغنی بلوریان ها، دهها سال از زندگی خود را در زنج و تعب، گوشه زندان گذراندند وهر گونه دشواری را با افتخار و غرور تحمل کردند تا خلق کرد هیچگاه آرمان خود را فراموش شده نبیند.

...

دنیا شماره ششم، سال اول، دوره چهارم اسفند 58

Go Back

Comment