header photo

زمینه های اقتصادی تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان

زمینه های اقتصادی تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان

سال های پایانی دوران رضا شاه اقتصاد کشور گرفتار بحران عمیقی شده بود، از یک سو کسری بودجه، از سوی دیگر رکود همراه با تورم شدید و روز افزون مردم بویژه تهیدستان را با مشقت بزرگی در بدست آوردن آذوقه و مایحتاج روزانه روبرو کرده بود، در این سال ها شتاب رشد کاهش یافته، طرح های بزرگ اقتصادی تعطیل شده و بیکاری اوج گرفته بود. رضا شاه که در سال های نخست از حمایت مردم، روشنفکران و کارشناسان برخوردار بود، در سال های پایانی این حمایت را از دست داده، روشنفکران و کارشناسان را از خود رانده، سرکوب و خفقان را برای حفظ نظام خود در پیش گرفته بود، در نتیجه بخش مهمی از بودجه کشور را برای ارتش و نیرو های امنیتی که به آنها تکیه کرده بود هزینه می کرد، ماشین دولتی و بوروکراتیک خود را همراه با پادگان های نظامی گسترش می داد که هیچگونه تاثیری در افزایش تولیدات مورد نیاز نداشتند، تنها مصرف کننده منابعی بودند که از سوی کشاورزان و یا زحمتکشان صنایع ضعیف با ارزش افزوده اندک تولید می شدند. در این میان آغاز جنگ دوم بازار های خارجی محصولات ایران ( غله، برنج، پنبه، حبوبات، خشکبار، فرش، کتیرا ) را هم به شدت محدود کرده بود و دولت از ارز های مورد نیاز محروم شده بود.

در این اوضاع رقت بار و بحران زده از نظر اقتصادی و سیاسی، نیرو های متفقین در سوم شهریور ( ساعت چهار صبح ) 1320 از شمال و جنوب وارد کشور شدند، در پی آن رضاشاه به نفع پسرش در 25 شهریور از قدرت کناره گیری کرد و بحران به اوج خود رسید زیرا از یک سو ایران باید نیاز های غذایی و ریالی متفقین را تامین کند و از سوی دیگر محتکرین با توجه به افزایش روز افزون قیمت ها حاضر به فروش کالا های مصرفی خود نبودند، در نتیجه مردم در سرتاسر کشور بویژه در منطقه پر جمعیت آذربایجان با قحطی و گرسنگی روبرو شدند، مردم در تبریز برای پیدا کردن تکه نانی به هر دری می زدند و فریاد می کردند که ما گرسنه ایم و تنها نان می خواهیم، در این میان بیماری تیفوس هم به جان مردم افتاده بود« محمد علی فروغی » اولین کابینه خود را بعد از سقوط رضا شاه تشکیل داده بود و با کمبود ارز خارجی روبرو شده بود و برای برون رفت از آن نیاز داشت تا صادرات را تشویق کند، در حالی که جامعه شدیدا به همان محصولات برای سیر کردن شکم خود نیاز داشت.وزارت دارایی کابینه فروغی را « مشرف نفیسی » بعهده گرفت. در اولین اقدام ارزش پول ملی را از پائین آورد و ارزش یک استرلینگ انگلیس را از 68 ریال به 140 ریال افزایش داد، در نتیجه حجم نقدینگی که در شهریور ماه 1320 مبلغ 200 میلیون تومان بود در آبانماه 1321 به 350 میلیون تومان رسید ( پشتوانه آن ارزش یابی مجدد طلا و نقره بر اساس قیمت های جدید به ریال بود ) این اقدام به افزایش قیمت ها شتاب بیشتری بخشید و بزرگ مالکان را تشویق کرد تا محصولات خود را صادر و یا به تجاری بفروشند که آنها قیمت را به ارز خارجی می پرداختند، دیگر پول ملی ارزش چندانی نداشت و مردم هم قدرت خرید خود را از دست می دادند، اوضاع در آذربایجان بعلت پر جمعیت بودن وخیم تر بود، در حالیکه پیشتر ها آذربایجان سبد غذایی کشور را تشکیل می داد و بخش دیگری از آنهم صادر می شد، اکنون گرفتار گرسنگی شدید شده بود.

آذربایجان از دوران رضا شاه مورد تحقیر و ستم اقتصادی و سیاسی قرار گرفته بود، مرکز گرایی، ملت سازی تحمیلی ( یک زبان، یک تاریخ، یک فرهنگ در یک جغرافیا )، نظامیگری و پروژه های اقتصادی تعادل پیشین را در اقتصاد و سیاست بهم زده بود، با مرکز گرایی بخش مهمی از سرمایه های آذربایجان همراه با نیروی کار و مدیریت آذربایجان را ترک کرده به مناطق مرکزی کوچ کردند ( در این کوچ گاهی سود و گاهی هم زور مشوق بود )، از سوی دیگر با رواج حمل و نقل دریایی در جنوب از اهمیت راه های زمینی و تجاری کاسته شد و این ضربه مهلکی به تجارت، سود و انباشت سرمایه در آذربایجان زد و تجار آذربایجان را که تا مدتی پیش قدرت اقتصادی بازار را در دست داشتند، بر زمین زد و یا به کوچ اجباری به تهران و یا شمال واداشت، در این میان آذربایجان از پروژه های صنعتی در دوران رضا شاه بیشتر به علل سیاسی محروم ماند، بنابرین در سال های نخست بعد از سقوط رضا شاه آذربایجان حال و روز خوشی نداشت، از آن گذشته نمایندگان مجلس سیزدهم که بطور گزینشی از سوی تیم رضا شاه تعیین شده بودند نماینده واقعی و مردمی آذربایجان نبودند. مردم به دفعات از محمدعلی فروغی خواستند که این مجلس فرمایشی را منحل کند ولی مورد قبول واقع نشد و این مجلس قوانین و آئین نامه هایی را مصوب کرد که فشار و ریاضت اقتصادی را افزایش داد..

بعد از کناره گیری رضا شاه هم انجمن های صنفی و سیاسی و نشریات در آذربایجان اجازه فعالیت و انتشار نداشتند و یا به سرعت تعطیل می شدند.( جمعیت آذربایجان و نشریه و ارگان آن تنها 6 ماه فعال بودند ) خبرنگار روزنامه « داد » در گزارش خود از تبریز با عنوان « منظره شهر » می نویسد: آذربایجان با فقر و بدبختی دست به گریبان است، تبریز همان شهری که سر داد و سر به استبداد فرو نیآورد... آری همان شهر اینک منظره ای دارد که از دیدن آن نزدیک است خون در رگ ها فسرده شود، تبریز که چون طاووس از علم، آزادی خواهی، صنعت، ثروت، معنویت و میهن پرستی نفش و نگار فراوان داشت، اینک مرغ بال و پر شکسته و دم و کاکل کنده از همه زیبایی ها دور و محروم است ( روزنامه فریاد، شماره 4 به تاریخ 21 آذرماه 1321 ، به نقل از گذشته چراغ راه آینده است، ص 265 )، همراه با این فقر و فلاکت اقتصادی فشار های سیاسی و امنیتی هم از سوی حکومت تهران اعمال می شد، نیرو های ارتجاعی و وابسته به دربار حمایت مالی می شدند( هیئت وزیران در جلسه 21 شهریور ماه 1324 تصویب کرد که به « سید احمد میرخاص » از مرتجعین نشانه دار اردبیل ماهی 3 هزار ریال از محل اعتبارات دولت بعنوان پاداش پرداخت شود ( همان اثر ص266 ) بنابرین تنش و تشنج در آذربایجان از سوی حکومت مرکزی ایجاد می شد که مانع از شکل گیری یک اعتراض و گسترش آن به دیگر نقاط کشور شود، به دیگر سخن آذربایجان که بستر جنبش های اجتماعی در تاریخ سیاسی کشور بود باید سرکوب می شد تا ارتجاع حاکم بتواند استبداد خود را ادامه دهد و برنامه های خود را بعد از پایان جنگ از همین حالا اجرایی نماید.

با توجه به اوضاع اقتصادی و اجتماعی آذربایجان، مردم به دنبال تغییر شرایط بودند که بتوانند زندگی کنند، فقر هر روز در حال گسترش بود، نه تنها ساکنان شهر ها با بیکاری و فقر گسترده روبرو بودند بلکه روستا نشینان هم از سوی بزرگ مالکان استثمار می شدند و گاهی از گرسنگی جان می دادند، بنابرین آذربایجان بسان یک آتشفشان در امده بود که هر لحظه می توانست دهان باز کند و مذاب به بیرون پرتاب نماید. شرایط را کنسولگری های انگلیس و آمریکا به کشور های خود گزارش می کردند، در این شرایط دولت تصمیم به برگزاری انتخابات مجلس چهاردهم گرفت. « پیشه وری » به اصرار دوستان خود را کاندید نمایندگی از تبریز کرد. انتخابات مجلس چهاردهم در مقایسه با دوره های پیشین در فضای سیاسی آزادتر و رقابتی تر برگزار شد. تعدادی از نمایندگان واقعی مردم به مجلس راه یافتند.در این میان سید جعفر پیشه وری هم بعنوان نفر دوم از تبریز ( نفر اول حاج رحیم خویی بود ) انتخاب شد. پیشه وری در مبارزات انتخاباتی خود به مناطق مختلف آذربایجان مسافرت کرد و از نزدیک با فقر و تنگدستی مردم بویژه در مناطق روستایی بیشتر آشنا شد ( در آن دوره بیش از 80 درصد از جمعیت آذربایجان در روستا ها زندگی می کردند ) مجلس چهاردهم با 136 نماینده منتخب در 14 اسفند 1322 گشایش یافت ( در این دوره مدت نمایندگی 2 سال بود )، بررسی اعتبار نامه ها تا تیرماه 1323 به طول انجامید، اعتبارنامه پیشه وری با مداخله رئیس نشست مجلس با یک رای اضافی بدون دلیل و برهان رد شد. پیشه وری خود قبول کرد که این مجلس هنوز در دست ارتجاع است و هرگز به افرادی مانند او اعتماد نخواهد کرد. پیشه وری هم روزنامه نگار، هم سیاستمدار و هم مدافع زحمتکشان بود، بیش از ده سال بدون دلیل و حکم محکومیت در زندان های رضا شاه اسیر بود، در این میان زبان بسیار گزنده ای داشت که ارتجاع تاب تحمل آن را نداشت، در نتیجه خواهان آن سخن و حرفی نبود که به بیداری مردم یاری رساند و نمایندگان واقعی مردم را در مبارزه با استبداد متحد کند.

پیشه وری بار دیگر به پایگاه خود ( روزنامه نگاری، آژیر ) برگشت ولی اوضاع اسفناک آذربایجان هرگز رهایش نکرد، در دیدار با دوستان و روشنفکران آذربایجان به این نتیجه رسید که باید آذربایجان سرنوشت اقتصادی و سیاسی خود را خود در دست بگیرد و باز هم به اصرار دوستان راهی تبریز شد تا انجمن های سیاسی و فرهنگی آن جا را فعال کند. پیشه وری با انجمن آذربایجان و ارگان آن « آذربایجان » همکاری خود را شروع کرد و در مدت کوتاهی روزنامه آذربایجان مورد استقبال مردم قرار گرفت، بدنبال آن انجمن های صنفی و سیاسی فعال تر شدند، شور زندگی به شهر بازگشت، هرچند مردم در فقر و گرسنگی بسر می بردند ولی جوانه های امید در دلشان کاشته می شد، دیگر سخن از اجرای کامل قانون اساسی مشروطه بود ( قانون اساسی مشروطه بویژه متمم آن که انجمن های ایالتی و ولایتی را پیش بینی کرده بود از سوی رضا شاه در راستای ملت—دولت سازی به شیوه فرانسه بسته شده و گرد و خاک می خورد )، مردم آذربایجان خواهان هویت ملی بویژه زبان ترکی خود بودند که بتوانند با آن آموزش ببینند و کار های اداری خود را با آن به پیش ببرند و انجام دهند. پیشه وری و دوستان به این نتیجه رسیدند که مردم خواهان تحول و تغییر ساختار سیاسی و اجتماعی اند، بنابرین فرقه دمکرات آذربایجان ضرورت زمان و خواست مردم بود ( آنهایی که آن را ساخته و پرداخته بیگانه بدست پیشه وری و دوستانش می دانند و یا بر آن نظر اصرار دارند یا ناآگاه اند، یا فرصت طلب و یا خائن به مردم و جنبش مردمی آذربایجان. البته در این میان افرادی مانند جمیل حسنلی، تورج اتابکی، عباس جوادی و برخی دیگر طالب نام نشانند )

بیانیه 12 شهریور که پایه و اساس فرقه دمکرات آذربایجان را تشکیل می دهد پیام دوستی و همکاری با ملل دیگر ایران است، در مقدمه آن آمده است: ایران مسکن اقوام و ملل گوناگون است، این اقوام و ملل هر قدر آزادتر زندگی کنند، یگانگی بیشتری خواهند داشت، قانون اساسی مشروطه با تصویب قانون انجمن های ایالتی ولایتی کوشیده است که مردم ایران را در تعیین سرنوشت کشور هرچه بیشتر دخالت داده و رفع احتیاجات ایالات و ولایات را به خود آنها واگذار کند...

در این بیانیه سخن از سازندگی، پیشرفت و همکاری است، آبادانی آذربایجان را آبادانی ایران می داند، بدنبال انتشار آن و استقبال توده های مردم، حکومت ملی با کنگره بزرگ مردمی به ریاست پیشه وری تشکیل شد، پیشه وری برنامه حکومت ملی را در 20 ماده تهیه کرد و از مجلس ملی رای اعتماد گرفت. همه این 20 ماده شامل برنامه های عمرانی، اصلاحات ارضی، فعالیت های فرهنگی و ... بود و عملکرد حکومت ملی در مدت کوتاهی آن را به اثبات رساند. این حکومت ملی که پایه در اراده مردم آذربایجان داشت با کاربرد هزاران حیله و نیرنگ تهران و شرکاء سرکوب شد و از همان روز نخست تبلیغات گسترده ای بر علیه آن آغاز شد که تا کنون هم ادامه دارد ولی مردم آذربایجان که با آن جنبش رابطه عاطفی برقرار کردند هرگز آن را فراموش نمی کنند.....

گرفته شده از: روزنامه آذربایجان شماره 161

Go Back

Comment