header photo

از سانتیاگو تا پاریس تا بیروت هنجار جدید، اعتراض است

از سانتیاگو تا پاریس تا بیروت

هنجار جدید، اعتراض است

سرژهیلمی/ مجید ابراهیم پور

اعتراض‌های جدید جهانی هم سیاسی و هم اقتصادی‌ست چرا که سرمایه و شرکت‌های جهانی دیرزمانی‌ست که حکومت‌ها و دولت‌های آن‌ها را به تسخیر خود درآورده‌اند. در فرانسه اعتصابات عمومی ماه دسامبر تنها یک‌سال پس از تبلور جلیقه‌زردها رخ داد.

A مثل Algeria (الجزایر)، B مثل Bolivia (بولیوی)، C مثل Chile (شیلی)، E مثل Ecuador (اکوادور)، F مثل France (فرانسه)…. در حال حاضر آنچه که اعتراضات را رقم زد شاید خیلی اهمیتی نداشته باشد و برآورده شدن مطالبات اولیه معترضان شاید تأثیر کمی داشته باشد. رییس‌جمهور شیلی، سباستین پینرا (Sebastián Piñera)، نتوانست با لغو افزایش ۴ درصدی بلیط‌های مترو خیابان‌های شیلی را از معترضان خالی کند و دولت هنگ‌کنگ نتوانست مخالفان خود را با عقب‌نشینی از لایحه استرداد آرام کند. زمانی‌که اعتراضات ادامه‌دار می‌شوند، مقامات مجبور می‌شوند که امتیازات بیشتری بدهند یا پلیس یا ارتش را روانه میدان کنند. یا همان‌طور که در عراق، آرژانتین و شیلی اتفاق افتاد، قول اصلاح قانون اساسی را می‌دهند.

تصویر یک- معترض الجزایری در تظاهرات ضددولتی پرچم ملی را به اهتزاز در می‌آورد. سپتامبر ۲۰۱۹

آتش، پیش از آن‌که دامن جای دیگری را بگیرد خاموش نمی‌شود. مطالبات مردم بسیار بزرگ است: «مردم خواستار پایین کشیدن نظام هستند» (الشعب یرید اسقاط النظام)، شعاری‌ست که به‌طور گسترده از زمان بهار عربی استفاده می‌شود. [اما این‌که] آن‌ها چگونه به این مطالبه دست می‌یابند و پس از دستیابی به آن چه خواهند کرد؟ سوال‌هایی‌ست که اغلب آن‌ها نمی‌دانند با این‌حال روی این مطالبه اصرار می‌ورزند. در الجزایر مردم قریب به یکسال تظاهرات کردند، در هنگ‌کنگ تظاهرات از مارس سال پیش شروع شده است. شجاعت آن‌ها عالی‌ست: ترس از سرکوب وحشیانه می‌توانست آن‌ها را فلج کند اما آن‌ها تسلیم نشدند….

بی‌اعتمادی نقطه مشترک جنبش‌های مردمی‌ست؛ [بی‌اعتمادی] به لیبرالیسم اقتصادی که جامعه طبقاتی با فقیر و غنی، و به‌خصوص بی‌اعتمادی به تکبر و ریای موجود در نظام سیاسی کنونی که طبقات سلطه‌جو برای حفاظت از منافع خود بکار می‌برند.

اما [معضلات] محیط‌زیست بی‌خاصیتی نظام سیاسی را ثابت می‌کند. سه سال پس از اعلامیه‌های موقت نشست جهانی محیط زیست در پاریس (COP 21)، هنوز ثروتمندان این سیاره به در شیوه مصرفشان تغییری نداده‌اند و خطر گرمایش بیش‌ازحد بدیهی‌تر شده است. شهردار سوسیالیست پاریس، آن هیدالو (Ann Hidalgo)، درباره محیط‌زیست صحبت می‌کند، اما به ساختمان‌های بزرگ مجوز می‌دهد تا در نمای خود تبلیغات نوری برندهای لوکس و گوشی‌های موبایل را برپا کنند. معاون وزیر حمل‌ونقل با نگاهی حسرت‌آمیز ابراز تأسف می‌کند که در بخش حمل‌ونقل می‌شود شغل‌های بسیاری ایجاد کرد: «ما به ۳۰۰۰۰ راننده دیگر در سال‌های آتی نیاز خواهیم داشت بنابراین این شغلی‌ست که ما باید به‌خصوص برای جوانان آن‌را تبلیغ کنیم». خودروی بیشتر و «اتوبوس‌های مکرونِ [۱بیشتر عواقب شگفتی برای اکوسیستم خواهند داشت همان‌طور که ترویج استفاده بیشتر از باربری ریلی و SNCF (شرکت ملی راه‌آهن فرانسه) فقط باعث مازاد کارمند در خدمات عمومی می‌شود

یک دهه اعتراض 

در دسامبر ۲۰۱۰ خیزش در تونس موجب آغاز بهار عربی شد. جنبش «میدان را بگیر (Toma la Plaza)» در اسپانیا و اعتراضات دانشجویی شیلی در می ۲۰۱۱ شروع شد، جنبش اشغال وال‌استریت در سپتامبر آغاز شد؛ و ۲۰۲۰ دهمین سالگرد این موج از جنبش‌هاست، جنبش‌هایی که تمایز آن‌ها جوان بودن، خودجوش‌بودن، استفاده از شبکه‌های اجتماعی، مقاومت در برابر مصادره شدن توسط جناح‌ها سیاسی، و خشم از  سیاست‌های اقتصادی بود که کمابیش تمام‌شان برای شستن خسارت ناشی از سقوط بانک‌ها در سال ۲۰۰۸ ایجاد شد، بی‌هیچ هزینه‌ای برای آنها و با سودی زیاد.

دیکتاتوری تونس اکنون سقوط کرده است اما هیچ‌یک از مطالبات اساسی اجتماعی این خیزش برآورده نشده است. وضعیت جاهای دیگری هم بهتر نیست. درک این موضوع بسیار ساده است که چرا خبر خوب ارزشمند است و چرا مردم ساده‌دلانه گمان می‌کنند که وجدانی بین المللی وجود دارد که با اولویت‌های آن‌ها همدل است درحالی‌که در حقیقت تنها چیزی که وجود دارد جنبش‌های ناپایدار و متکثری‌ست با کمترین علاقه برای ایجاد پیوندها.

از سال ۲۰۰۰، مردم دایماً مرگ سرمایه‌داری، همگرایی مبارزات و پایان جهانی‌سازی را بشارت می‌دهند. دشمن بارها و بارها مرده یا رو به مرگ بوده است اما همچنان با چهره‌ای دیگر بازمی‌گردد. چهل سال بعد از اینکه مارگارت تاچر نخست‌وزیر شد، دشمن دوباره در انگلستان پیروز شد و هیچ تضمینی وجود ندارد که دشمن در آمریکا در ماه نوامبر شکست بخورد. هنگامی که آتش دامن جغرافیای جدیدی را می‌گیرد، خوب است این را به یاد داشته باشیم، حتی اگر راحت‌ترین کار پشت کردن به یک یا چندین شکست (در برزیل، یونان، بولیوی، ایتالیا) باشد.

علل ریشه‌ای شورش‌ها همزمان هم سیاسی‌ست و هم اقتصادی. نه‌تنها بحران مالی  ۲۰۰۸ به نفع آن‌هایی بود که بیش از هرکس مسئول به‌وجود آوردن آن بودند، بلکه احزاب سنتی اصلی چپ و راست هرکدام به‌نوبه‌خود انتخاب‌های ناعادلانه‌ای را به مردم تحمیل کردند. مشروعیت «سیستم» خدشه‌دار شد و اکنون دیگر زه‌وارش دررفته است. اما این شکست را می‌توان از لحاظ ایدئولوژیک به شیوه‌های متضادی تحلیل کرد. بسیاری «سیستم» را برای اینکه در خدمت منافع سرمایه‌دارهاست نقد می‌کنند و عده‌ای معتقدند که سیستم به کم‌برخوردارها، خارجی‌ها یا «طفیلی‌های منفعت‌طلب» حمایت‌های غیرضروری می‌دهد، و در این میان، منافع طبقه سلطه‌گر از این درگیری‌ها بهره‌مند می‌شود.

«اصلاح» قانون بازنشستگی توسط امانوئل مکرون (یادداشت «با همان حقوق دیرتر بازنشسته شوید» را در همین شماره بخوانید) به‌عنوان ایجاد یک «رژیم همگانی» بازنمایی می‌شود که بدون استثناء با همه یکسان برخورد خواهد کرد. اما این اصلاح شکاف نسلی را بیشتر خواهد کرد چرا که افرادی که پیش از ۱۹۷۵ متولد شده‌اند از این سیستم جدیدِ کمتر سخاوتمندانه متأثر نمی‌شوند؛ به بهانه عدالت، این قانون پیشنهاد می‌کند که مدیر ارشد دیگر نباید حقوقی بالاتر از حقوقی که دریافت می‌کرده است را به‌عنوان بازنشستگی دریافت کند تا آن‌ها را تشویق کند که در صندوق بازنشستگی سرمایه‌گذاری کنند[۲]. با این حال دولت برای دفاع از تعریف ویژه‌اش از همگانی بودن، تصمیم گرفته است قانون بازنشستگی سابق را برای نیروی پلیس حفظ کند، با این توضیح که پلیس عهده‌دار «وظیفه حاکمیتی حفاظت از مردم» است.

افزایش مشاغل مزخرف

علی‌رغم همه این تلاش‌ها برای تفرقه انداختن و مغلوب کردن (که در این‌جا و آنجا علیه سنی‌ها، شیعه‌ها، کابایل‌ها، کاتالان‌ها و امثالهم استفاده شده است)، معترضان جهان روی همان مطالبات و امتناع‌ها متحد‌ند: داشتن  حق بر عزت و شایستگی، علیه پائین آوردن رفاه اجتماعی و افزایش هزینه‌ها برای خدمات حیاتی (حمل‌ونقل، انرژی و ارتباطات). آن‌ها ادعای کاهش آمار بیکاری را رد می‌کنند چرا که آمارها افزایش مشاغل مزخرف را پنهان می‌کنند (مدت ۴۰ درصد قراردادهای جدید شغلی در اسپانیا کمتر از یک ماه است) [۳به‌خصوص اینکه مشاغل بی‌ثبات اغلب در شهرها هستند یعنی جایی که هزینه‌های مسکن افزایش یافته است.

تصویر دو- تظاهرات علیه اصلاحات قوانین بازنشستگی- در نانت مردی گاز اشک‌آور را به سمت نیروهای پلیس بر‌می‌گرداند- دسامبر ۲۰۱۹

وحشی‌گری عریان نئولیبرالیسم که جدایی میان دولت و سرمایه را از میان برداشته است،به معنی پیوستن مطالبات سیاسی به مطالبات اقتصادی است.. فساد و رسوایی‌ها به امور جزیی که در رشته توییت‌های خشمگینانه، افشاگری‌های سریالی و شبکه‌های خبری ویژه منتشر می‌شوند (معاون پارلمانی که کار سیاسی انجام می‌داد، رییس مجلس شورای ملی فرانسه که با پول مالیات‌دهندگان برای میهمانان خود برای صرف شام خرچنگ سرو می‌کرد) محدود نمی‌شوند. امروزه تقریباً بر همگان روشن است که فساد در سطح بنیادین‌تری از حاکمیت نئولیبرال رخنه کرده است که خدمات عمومی را از بین می‌برد و در نتیجه آن  توسعه منافع شخصی را تشویق می‌کند که از هر «اصلاحاتی» (خصوصی‌سازی، مالیات، حقوق بازنشستگی) سود می‌برد.

همچنین کلمه فساد یک نظام سیاسی را توصیف می‌کند که به نخبگان جهانی امکان می‌دهد تا از طریق تجارت آزاد و بهشت‌های مالیاتی ثروت ملی را تصاحب، نابود یا آزادسازی کنند. این امکان پوششی برای رهبران سیاسی‌ست که در انجام وظایف خود ناکام هستند. مثل زمانی‌که در لبنان نمی‌توانند از پس نظافت شهرهای مملو از زباله بربیایند، جلوی بدتر شدن کیفیت آب را بگیرند و یا از پوشش گیاهی‌ای که در معرض نابودی است محافظت کنند. این امر در دولت‌هایی که مشروعیت خودشان را از دست داده‌اند نیز صادق است به طور مثال عراق که در مأموریت‌های کلیدی خود با بی‌توجهی به مدارس (در ۱۶ سال گذشته معادل دو برابر تولید ناخالص داخلی عراق به جیب سیاست‌مداران و کارآفرینان طماع رفت) [۴شکست خورد. و چگونه کسی می‌تواند نقطه‌نظر نخست‌وزیر فرانسه، ادوارد فیلیپ، را توضیح دهد که می‌گوید بیمارستان‌های عمومی «مانند هواپیمایی در حال سقوط … به ورطه تباهی رفته‌اند». آیا او سال بعد در این کرسی نشسته است تا در مورد حادثه‌ای که ممکن است رخ دهد بیانیه‌ای صادر و خانواده‌ها را آرام کند؟

عراقی‌ها می‌گویند «ما ملتی می‌خواهیم». بدون درنظر گرفتن مرگ ۴۵۰ معترض، آن‌ها هرگونه دخالت خارجی را رد می‌کنند و خواستار همبستگی‌اند، با این هدف که حکومتی راستگو و شایسته باید این کشور را بسازند. در شیلی، جایی که نئولیبرالیسم در خون غسل تعمید داده شده بود، سرکوب توسط کارابینروها (Carabineros) (بیش از ۱۱۰۰۰ معترض زخمی شدند، ۲۰۰ نفر نابینا شدند و ۲۶ نفر کشته شدند) نتوانست معترضان را که پرچم ملی را می‌پوشند یا به دوش می‌کشند، ساکت کند. در الجزایر میلیون‌ها نفر که اغلب پرچم ملی را در دست دارند، نیروهای مسلح را فرامی‌خوانند تا جلوی انحصار قدرت سیاسی، نفت و خشونت را بگیرد و تصاحب نمادهای ملی را متوقف کند. در فرانسه جلیقه‌زردها پرچم را تکان می‌دهند تا جدایی‌های سیاسی و انتخاباتی میان مشارکت‌کنندگان را بپوشانند که پیش از این و  تا زمانی‌که خشم و مطالباتشان آن‌ها را گردهم آورد در شهرهای خود سینه‌به‌سینه همدیگر را ملاقات نکرده بودند.

ملی‌گرایی تا زمانی‌که رد فردگرایی و رد هجوم نیروهای بازار و متحد کننده قربانیان است، موضع‌گیری خوبی به نظر می‌رسد. ملی‌گرایی زمانی باز هم از این بهتر به نظر می‌رسد که بدیل مفروض آن، یعنی جهانی‌سازی، یا توسط توافقات تجارت آزاد و غول‌های فناوری اطلاعاتی نمایندگی می‌شود که در زندگی‌های ما جاسوسی کرده و سود خود را پنهان می‌کنند و یا توسط بانک‌های سرمایه‌گذاری که بحران مالی بعدی را مهیا می‌کنند (بحرانی که خودشان آسیبی از آن نمی‌بینند). یا توسط صندوق بین‌المللی پول که راهکارهای خشن خود را بر جمعیت خسته لبنان، مصر، اکوادور، هایتی، یونان، بولیوی، سودان و آرژانتین تحمیل می‌کند.

امتیازات انحصاری مالیات برای ثروتمندان  

جهانی‌سازی یک خوبی دارد: نشان می‌دهد که طبقات سیاسی در هر کشوری چقدر مشابه هم‌اند. در یک کشور، بانکدار پیشینِ جوان، رییس‌جمهور وقت است و در دیگری مرد ثروتمندی با ۷۰ سال سن؛ آن‌ها به نظر متفاوت می‌آیند اما هر دو امتیازات انحصاری مالیاتی به ثروتمندان داده‌اند. این افراد بعد از ترک محل کار خود چه می‌کنند؟ نخست‌وزیر فرانسه، فرانسوا فیلو (François Fillon)، معمار اصلاحات قانون بازنشستگی در سال ۲۰۱۰ و طرفدار نظام مبتنی بر امتیاز برای کاهش هزینه‌های بازنشستگی، در حال حاضر برای بازوی سرمایه‌گذاری بانکی فرانسوی بارکلی (Barclays) کار می‌کند. فرانسوا باروا (François Baroin) نیز، که رسانه‌ها وی را به‌عنوان کاندیدای بالقوه حزب راست در انتخابات بعدی ریاست‌جمهوری حمایت می‌کنند، در شرکت بارکلی به‌عنوان مسئول «مشاوره خریداران خارجی در فرانسه» مشغول به کار است.

نخست‌وزیر پیشین پرتغال و رییس سابق کمیسیون اروپا، خوزه مانوئل بروسو (José Manuel Barroso)، در شرکت گلدمن ساکس (Goldman Sachs) مشغول به کار است؛ عضو سابق هیأت اجرایی دیجیتال، نیلی کروس (Neelie Kroes)، توسط شرکت اوبر (Uber) در هلند استخدام شد. فیسبوک نیک کلگ (Nick Clegg)، معاون سابق نخست‌وزیر بریتانیا را  با حقوق بیش از ۴ میلیون پوند، ۶۰ برابر بیشتر از حقوقی که در زمان نمایندگی پارلمان می‌گرفت، به‌عنوان مدیر روابط عمومی خود منصوب کرد. آیا معترضان متوهمند وقتی می‌پرسند که دولت آن‌ها در آینده برای چه کارفرمایی کار خواهد کرد؟ و سپتامبر گذشته چه واکنشی از شیلیایی‌ها مورد انتظار بود وقتی‌که وزیر دارایی توسط یک بیلیونر انتخاب شد و رییس‌جمهور پینرا به جمعیت معترض به قیمت مواد غذایی گفت که از آن‌جا که قیمت گل کاهش یافته عاشقان هنوز هم می‌توانند گل بخرند.

علی‌رغم پایان دیکتاتوری نظامی در شیلی و انتقال دموکراتیک که دولت‌های چپ‌گرا را هم شامل شده است، قانون اساسی ژنرال آگوستو پینوشه، که ملی‌گرایی را ممنوع کرده بود، از سال ۱۹۸۰ به‌سختی دستکاری شده است. شیلی پوشش سخت نئولیبرال خود را حفظ کرده است که [این پوشش] برای بهره‌مندی از منافع مالی طراحی شده بود: سرمایه‌محوری حقوق بازنشستگی، اخذ عوارض برای بزرگراه‌های شهری، دانشگاه‌های خصوصی، فروش سهام آبراه‌ها. جنبش شیلیایی‌ها، که هیچ سخنگویی ندارد و جمعیت عظیمی را به خود جذب می‌کند، جناح چپ مخالف را رد می‌کند که اغلب تمایل دارند تا مردم را از طریق مبارزه با لولوی جناح راست «لیبرال» به هراس بیاندازند. بنابراین «مردم متحد بدون هیچ حزبی پیش می‌روند» (El pueblo unido avanza sin partido). هیچ پرچم سیاسی در تظاهرات‌ها وجود ندارد الا پرچم ملی و پرچم مردم ماپوش (Mapuche) که هدف سرکوب‌ها بوده‌اند.

«شما می‌بایست سازمان‌یافته باشید»

اما در شیلی نیز همانند کشورهای عربی مشکل همچنان باقی‌ست. تمایلات تظاهرکنندگان برای عدم سازش و امتناع از تعیین رهبر یا نماینده، از تجربه طولانی ناامیدی، شکست و خیانت ناشی می‌شود. اما بدون رهبران سیاسی چگونه آن‌ها می‌توانند از به‌حاشیه‌رفتن و تسلیم شدن جلوگیری کنند؟ سرکوب نظامی، پلیسی و قضایی که دایماً در حال خشن‌تر شدن است و پیوندهای سرمایه و دولت که دایماً در حال قوی‌تر شدن به این معنی‌ست که این پرسش نمی‌تواند از اهمیت ثانوی برخوردار باشد. فردریک لوردون (Frédéric Lordon) می‌نویسد «شما می‌بایست سازمان‌یافته باشید و بدانید که به کجا می‌خواهید بروید به خاطر اینکه آن‌ها [سلطه‌گران] سازمان‌یافته‌اند و می‌دانند که به کجا می‌روند»[۵].

به‌مدت ۳۰ سال اصلاحات ساختاری اساسی نئولیبرالیسم در تجارت آزاد، بازارهای مجرد، خصوصی‌سازی، مقررات‌زدایی مالی توسط دولت‌های جدید به چالش کشیده نشده است درحالی‌که جنبش‌های مردمی سال گذشته موفقیت‌های چشمگیری داشته‌اند. یک رژیم سقوط کرد (سودان)، نخست‌وزیران مجبور به استعفا شدند (لبنان و عراق)، از انتخاب مجدد یک رییس‌جمهور مریض جلوگیری شد (الجزایر) و قانون اساسی جدید خواهد توانست سازمان‌یابی‌های قدیمی را خراب کند (قانون اساسی شیلی شاید کاملا بازنویسی شود).

نسل جدید غالباً متحمل بدهی‌های دانشجویی و محکوم به وجودی متزلزل است با حقوق بازنشستگی‌ٰای که رو به کاهش است و محیط‌زیستی که در حال نابودی‌ست و وقتی به جلو نگاه می‌کند درمی‌یابد که مبارزه جمعی و همبستگی می‌تواند به پیروزی منجر شود. هنوز برای آینده تصمیم‌گیری‌ای نشده است اما این تجربیات به این معناست که ده‌ها میلیون تظاهرکننده امروزه احساسی قوی‌تر و اطمینان بیشتری دارند و تضمین می‌کنند که هیچ نظام سیاسی نمی‌تواند به نئولیبرالیسم این ضمانت را بدهد که در نهایت همه چیز به حالت عادی خود باز خواهد گشت.

پانویس‌ها

[۱] امانوئل مکرون از بنیان‌گذاران اصلی یک شرکت اتوبوسرانی بین شهری در اروپاست. به همین دلیل اتوبوس‌های آن شرکت به نام اتوبوس‌های مکرون معروف است. [مترجم]

[۲] ببینید: Serge Halimi, ‘Neither fair nor equitable’,Le Monde diplomatique,English edition, December 2010

[۳] Daniel Michaels and Paul Hannon, ‘Europe’s new jobs lack old guarantees — stoking workers’ discontent’,The Wall Street Journal,۲۵ November 2019

[۴] ‘Pour Washington, l’Irak doit répondre aux revendications des manifestants’ (Washington says Iraq must respond to demonstrators’ demands),Le Figaro

لوموند دیپلماتیک

Go Back

Comment