header photo

بمناسبت صدمین سال روز یادبود لنین

ترجمه. کاوه آیلین

نویسنده. "ل. یا. سورنیکوف"

بمناسبت صدمین سال روز یادبود لنین

تعداد زیادی کتاب از مجموعه افراد ناسازگار در اتحاد جماهیر شوروی از قرن بیست و یکم در اینترنت هستند و در آنها گزینه های زیادی برای نجات اتحاد جماهیر شوروی از فروپاشی وجود دارد. برخی از نویسندگان موشکافانه و با دقت واقعیات زندگی مردم شوروی را توصیف می کنند و از یک سو ناله های منفی زندگی روزمره و نبود آزادی عقیده، جدایی سران حزب از مردم و غیره را بطور برجسته نشان می دهند.

 از سوی دیگر فضای جذاب سبک زندگی شوروی را. اما تا آنجا که به دستور العمل‌های نجات اتحاد جماهیر شوروی مربوط می شود، حتی در داهیانه ترین کتاب‌ها، نویسندگان همه چیز را به ضرورت بازگشت به اقتصاد بازار و آزادی‌های درک شده توسط بورژوازی خلاصه می کنند.

 نویسندگان به یک کودتا در سران دفتر سیاسی امیدوارند. در عین حال، همان شخصیت ها و چهره های تاریخی را  در کتاب های مختلف گاه به عنوان هیولا، گاه به عنوان ناجیان اتحاد جماهیر شوروی در برابر خواننده قلمداد می کنند. در هیچکدام از کتابهای زیادی که در این مجموعه خوانده ام. حتی تلاشی برای یادآوری طبقه کارگر، نه به عنوان توده‌ای منفعل از کارگران سخت‌کوش و زحمتکش، بلکه به‌عنوان خالق تاریخ و سوسیالیسم، نیست. ناسازگارها و تک روها به قدرت خلاق توده های کارگر باور ندارند

. از این رو، در این کتابها، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی با کمک لیبرالیزه کردن جامعه با هدف ظهور مالکیت خصوصی و آزادی های سیاسی در درک بورژوایی آنها حفظ می شوند. یا تحت فشار ناسیونالیسم در جمهوری های شوروی سابق با گذار از کشورهای مشترک المنافع به اتحادیه آنها تجزیه و از هم می پاشند.

 بدیهی است که مطابق نمونه فدراسیون روسیه - بلاروس. فرض کنیم که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی با کمک افراد ناسازگار سده بیست و یک حفظ شده و شکوفا شود:

 سطح بالای زندگی، دسترسی به آموزش و درمان، و غیره. و چشم انداز زندگی آن چگونه می بود. چنانچه هدف والای ایجاد جامعه کمونیستی که در آن رشد آزاد هر کس شرط رشد آزاد همه هست، وجود نداشته باشد،؟

 گورباچف ​​ احمق و جاه طلب ، دقیقاً در شرایطی که امروزه بسیاری متأسفانه آن را کمونیسم می نامند و نه رکود، دبیرکل شد. و به سمت فروپاشی کشور پیش رفت و به تقویت بیشتر اقتصاد نپرداخت! چرا بعد از برژنف اینقدر مورد احترام است ؟

 در لیبی در دوران قذافی، سطح و کیفیت زندگی مردم بسیار بالا بود - به حسادت و غبطه اروپا. و لیبی امروز چگونه است؟ چرا لیبیایی ها بسمت خودویرانی کشور رفتند؟

میانگین سطح زندگی در اروپا برای مدت طولانی چنان بالا بود که طبقه کارگر می توانست سبک زندگی بورژوایی داشته باشد. و او رهبری کرد و حزب کمونیست را از حمایت خود محروم کرد. آنها حتی در زندگی روزمره در اسکاندیناوی بهتر زندگی می کردند! چرا در آن زمان و امروز در آمریکا و اروپا این همه دردسر  و چنین افت اخلاقی و چنین جنایتی وجود دارد ؟ آنها چه میخواهند؟

 اما در چین با کمک سیاست هایی از نوع "نپ" به فقر و عقب ماندگی پایان دادند. چرا حزب کمونیست چین توجه زیادی به توسعه مارکسیسم می کند و از گورباچف ​​الگو نمی گیرد؟ آیا به این دلیل نیست که حزب کمونیست چین" اصل موضوع "را  به روش لنین درک می کند:

خوشبختی در گرو غذا نیست، بلکه در رشد همه جانبه هر انسان است، تا آگاهی و شناخت او به غذا خلاصه و محدود نشود. بعد از اینکه همه شروع به مصرف کافی از آن کردند و دیگر مشکلی وجود نداشت؟ مسئله همین است! بدون کمونیسم هیچ چشم اندازی برای تکامل فردی، آزادی واقعی شخصی وجود ندارد! و بدون نقش رهبری حزب کمونیست، وفادار به آموزه های مارکس و لنین، راه کمونیسم بسته است.

نویسندگان کتاب های مربوط به نجات دهندگان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی این امر را درک نمی کنند. از نظر تئوری، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی حتی قبل از بیست و هفتمین کنگره حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی می توانست از فروپاشی نجات یابد. پس از آن او محکوم به فنا شد، زیرا ... به طور عینی، مسیری برای شکست سرمایه داری در غرب با ایجاد سرمایه داری خودی در پیش گرفته شد.

بار دیگر می‌خواهم حقیقت ساده لنینیسم را به کمونیست‌ها منتقل کنم: سوسیالیسم خلاقیت زنده توده‌ها است و آن غیرممکن است اگر چنین فرصتی به آنها داده نشود. سوسیالیسم به مثابه سازمانی از تعاونگران متمدن در نظر دارد که کلکتیوهای کار شرکت‌های دولتی باید مالکین واقعی (در چارچوب های معین، زیرا آزادی نمی‌تواند مطلق باشد) در شرکت‌های خود در امر توسعه تولید و توزیع نتایج کار به نفع هر عضو کلکتیو باشد. همان صاحبان اعضای تعاونی ها هستند، اگر هیچ رئیسی از بیرون در آنها دخالت نکند.

 تاریخ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نمونه های بسیاری از موفقیت های شگفت انگیز در این مسیر را به ما نشان می دهد. اما آنها توسط حزب کمونیست اتحاد شوروی بکار برده نشدند، همانطور که امروز پوتین سرسختانه از بهره برداری از تجربه شرکت های ملی، مانند « ساوخوز و.ای.لنین» (مزرعه دولتی به نام وی.ای.لنین) امتناع می ورزد.

این کاری است که حزب کمونیست حاکم حتی در دوران نبود سیستم چند حزبی باید انجام دهد. اما برای این امر، حزب کمونیست اتحاد شوروی باید صفوف خود را از هرگونه افراد سربار و خرده سنگها پاک می کرد، عصویت  حزب را تا حدی کاهش می داد که کمونیست ها از پایین به بالا اقلیتی را در ارگانهای حکومت شوروی تشکیل می دادند. و آن زمان آنها مجبور می شدند که توده ها را نه به حساب تعداد و انحصار قدرت، بلکه با اقتدار خود - اقتدار دانش، مهارت و سطح موازین اخلاقی هر عضو حزب - رهبری کنند.

 اما در میانه دهه 80 دیگر خیلی دیر شده بود: دام و تله تاریخی به شدت بسته شده بود. کمونیست‌ها امروز باید به کار در محل بپردازند و به ایجاد آلترناتیو دیگری  برای حزب کمونیست فدراسیون روسیه تکیه نکنند.

صدمین سالگرد درگذشت بزرگترین کمونیست تاریخ را با پیروزی یا حداقل موفقیت بسیار چشمگیر حزب کمونیست فدراسیون روسیه در انتخابات ریاست جمهوری جشن بگیریم! بیایید پیروز شویم یا به موفقیت برسیم، در آن زمان همه مشکلات دیگر را حل خواهیم کرد. و اگر تخم مشاجره و جدال را بکاریم، هرگز پیروز نخواهیم شد.

نویسنده. "ل. یا. سورنیکوف"

سردبیر روزنامه " ساویتسکایا کولومنا"

 از نشریه الکترونیکی دانشمندان روسی دارای سمتگیری سوسیالیستی

csruso.ru/nashi-universitety/k-stoletiju-dnja-pamjati-v-i-lenina/

 

Go Back

Comment