header photo

جنگ اسرائیل با فلسطینی ها علل و پیامدهای آن

جنگ اسرائیل با فلسطینی ها علل و پیامدهای آن

یهودی های اروپا در دهه هشتاد قرن نوزدهم فعالیت منسجم و تشکیلاتی خود را با هدف تشکیل یک دولت یهودی در سرزمین فلسطین آغاز نمودند و با تدوین یک پلاتفرم سیاسی و ایدئولوژیک، صهیونیزم سیاسی را پی ریزی کردند و فعالیت های همه جانبه ای را آغاز نمودند. انتشار بیانیه بالفور وزیر خارجه انگلستان  در سال 1918 مبنی بر حمایت از جامعه یهود و خواستهای سیاسی آنها به نقطه عطف مهمی در تاریخ سیاسی تشکیل دولت اسرائیل تبدیل گردید.

بعد از پایان جنگ اول جهانی سرزمین فلسطین در چهارچوب تقسیمات استعماری میان دولت های پیروز در جنگ به تحت الحمایگی دولت انگلستان در آمد و این دولت زمینه مساعدی را برای مهاجرت یهودی ها به سرزمین فلسطین به وجود آورد که به تدریج اعتراض و نارضایتی اعراب فلسطینی را موجب گردید و درگیری و نزاع میان یهودیان مهاجر و اعراب ساکن در فلسظین تشدید می شد. این پروسه که از دهه بیست قرن بیستم شروع شده بود، ادامه پیدا کرد. بعد از شروع جنگ دوم جهانی و نسل کشی یهودی ها از سوی نازیسم هیتلری، احساس همدردی و کمک به یهودیان برای اسکان دادن آنها در سرزمین فلسطین به اوج خود رسید و حدود یک و نیم میلیون نفر از یهودیان جان به در برده از اردوگاههای جنگی آلمان نازی و همچنین یهودیان اروپایی به فلسطین انتقال پیدا کردند. دولت انگلستان که تا آن زمان نتوانسته بود راه حل حقوقی قابل قبولی را برای حل معضل فلسطینی ها و یهودی ها تدوین نماید. رسیدگی به قضیه فلسطین را به سازمان ملل متحد واگذار نمود.

سازمان ملل متحد نیز بعد از بحث و بررسی همه جانبه و کسب تائید رضایت قدرت های بزرگ جهانی، به این نتیجه رسید که در سرزمین فلسطین دو کشور اسرائیل و فلسطین تاسیس گردد و با صدور قطعنامه شماره 181یک سند حقوقی بین المللی با هدف حل قضیه فلسطین را ارایه نمود.

براساس این سند 52/  از سرزمین فلسطین به یهودی ها 46/ به اعراب فلسطین 1.5/ هم برای منطقه بیت المقدس که می بایست دارای رژیم حقوقی ویژه ای باشد را در نظر گرفته شد.

اسرائیل در ماه مه 1948 استقلال خود را اعلام کرد ولی اعراب فلسطین و کشورهای عربی موجودیت اسرائیل را به رسمیت نشناختند و با اسرائیل به جنگ پرداختند، که در نتیجه بخش دیگری از سرزمین فلسطینی ها از سوی دولت اسرائیل اشغال شد.

ناسیونالیسم عربی به رهبری جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر در جنگ با اسرائیل دچار شکست سنگینی گردیدند و در جنگ 6 روزه 1967 ، مصر، سوریه و اردن بخش هایی از اراضی خود را از دست دادند. از جمله صحرای سینا و شرم الشیخ که بخشی از اراضی مصر بود و ساحل غربی رود اردن بخشی از اردن و بلندی های جولان که به کشور سوریه تعلق داشت به اشغال اسرائیل در آمد.

بعد از جنگ سال 1967 سازمان ملل متحد با صادر کردن قطعنامه 242 طرحی را به تصویب رساند که بر اساس آن از تشکیل کشور فلسطینی در محدوده جغرافیایی بخش شرقی بیت المقدس، نوار غزه و ساحل غربی رود اردن حمایت نمود. این قطعنامه تا کنون معتبرترین سند حقوقی بین المللی است که برای حل مشکل اسرائیل و اعراب فلسطینی مورد توجه قرار می گیرد. ولی اسرائیل تا کنون از پذیرش آن خوداری می نماید.

در جنگ 6اکتبر 1973 میان مصر و اسرائیل  و سوریه نیز علیرغم موفقیت اعراب به خصوص در شکستن خط دفاعی بارولو توسط ارتش مصر ولی بازهم اعراب نتوانستند اسرائیل را مغلوب نمایند.  و در سال 1978 با انعقاد قرارداد کمپ دیوید که با میانجیگری دولت آمریکا انجام گرفت، صلح میان مصر و اسرائیل ممکن گردید و صحرای سینا و شرم الشیخ  از سوی اسرائیل به مصر واگذار شد.

عقد قرارداد صلح مصر و اسرائیل و عادی سازی روابط میان اسرائیل و کشور اردن نیز باعث تقویت و تثبیت هرچه بیشتر اسرائیل گردید. ولی این حادثه مهم نتوانست دستاوردی برای فلسطینی ها داشته باشد.

در 15نوامبر 1988 فلسطینی ها به رهبری یاسر عرفات اعلام استقلال نمودند و بخش شرقی بیت المقدس راپایتخت آن اعلام کردند. استقلال فلسطین از سوی 140 کشور جهان به رسمیت شناخته شد. ولی دولت های آمریکا و انگلستان و بسیاری از کشورهای اروپایی از شناسایی کشور فلسطین  و اعلام استقلال آن خودداری کردند.  

فلسطینی ها در تداوم مبارزات خود بر علیه اسرائیل  و با هدف مجبور نمودن اسرائیل به خروج از مناطق اشغالی فلسطین در سال 1987 (انتفاضه) و با مقومت وسیع مردمی را در شهرهای فلسطینی آغاز نمودند. در نتیجه این فعالیت ها دولت اسرائیل مجبور شد با شرکت و حضور در مذاکرات صلح با فلسطینی ها که در سال 1993 در شهر اسلو برگذار شد، را بپذیرد. در این نشست دولت اسرائیل مفاد قعطنامه  242سازمان ملل متحد را پذیرفت.

علیرغم نتایج مثبتی که در مذاکرات اسلو حاصل گردید، محافل افراطی و راستگرای اسرائیلی از عملی کردن و به اجرا گذاشتن مفاد این قرار داد جلوگیری نمودند. عناد و مقاومت همین محافل بخصوص حاکمیت قدرتمند صهیونیست ها در ساختار سیاسی و تصمیم گیری در دولت اسرائیل عامل مهمی بوده در جهت رادیکالیزه شدن هرچه بیشتر بخشی از گروههای فلسطینی که در نهایت منجر به پیروزی تشکیلات حماس در انتخابات سال 2006 غزه گردید. دولت اسرائیل تاسیس شهرک های یهودی نشین را با وسعت هرچه بیشتری  در سرزمین های اشغالی به اجرا در آورد و حدود هفتصد هزار نفر از یهودیان را در آن مناطق اسکان داد. و این حوادث دور دیگری از افزایش خشونت و مبارزات قهرآمیز را زمینه ساز شد.

ساختار سیاسی و ایدئولوژیک دولت اسرائیل:

دولت و جامعه اسرائیل بطور عمده بر اساس باورمندی به مقدسات دین یهود به وجود آمده و همین باورها به ایدئولوژی ملی اسرائیلی ها تبدیل شده است. صهیونیسم سیاسی و طرفداران آن در اسرائیل بر این اعتقاد هستند که یهودی ها قوم برگزیده از سوی خداوند می باشند و به عنوان قوم برگزیده حق سروری و رهبری جهان، حقی الهی و طبیعی است که از سوی خداوند به آنها اعطا گردیده است. و همچنین خداوند حد فاصل سرزمین هایی را که میان دو رودخانه نیل و فرات قرار گرفته است، را به آنها هدیه کرده است تا پادشاهی و حکمرانی یهودیان را در آنجا بر پا نمایند. حتی بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل بعد از حمله حماس در 7 اکتبر به اسرائیل با اشاره به آیاتی از کتاب دینی تورات سعی کرد اعمال و سیاست های خود را درارتباط با جنگ و سرکوب فلسطینی ها توجیه نماید. به همین دلیل سیاست های توسعه طلبانه است، که اسرائیل تنها کشوری است که مرزهای معینی که نشاندهنده مرزهای سیاسی آن کشور باشد را، دارا نمی باشد.

هر چند در مقاطعی از تاریخ سیاسی اسرائیل سکولارها مانند حزب کارگر اسرائیل توانسته بودند به حاکمیت برسند ولی نهایتا این دولت عمیق و در سایه اسرائیل به رهبری صهیونیست ها است که اهداف تاکتیکی و استراتژیکی اسرائیل را معین و هدایت می نماید.

حمایت آمریکا از اسرائیل:

هم چنانکه معلوم است منطقه خاورمیانه با توجه به داشتن منابع بسیار کلان نفت و گاز و همچنین به دلیل اهمیت سوق الجیشی، ژئوپلیتیک و خطوط انتقال نفت و گاز و راههای تجاری و ارتباطی آبی و خاکی از مهمترین مناطق جهان است. به همین دلیل آمریکا با انجام و اعمال سیاست های حمایتی همه جانبه مالی ـ نظامی ، سیاسی و دیپلماتیک از اسرائیل سعی می نماید با این سطح از همکاری ها منافع حد اکثری اقتصادی، امنیتی و استراتژیک خود در منطقه خاورمیانه  را تامین نماید.

به همین دلیل آمریکا می تواند با توجه به میزان تاثیرگذاری که بر اسرائیل دارد زمینه را برای دستیابی به یک صلح عادلانه و پایدار میان اسرائیلی ها و فلسطینی ها فراهم نماید. چرا که از نظر تاریخی سرزمین فلسطین محل و مکان مشترک برای زندگی یهودی ها و فلسطینی ها بوده است.

کشورهای عربی و مسئله فلسطین:

کشورهای عربی در دوران جنگ سرد به دو بلوک طرفدار شوروی و طرفدار آمریکا و غرب تقسیم شده بودند. به دلیل همین اختلافات و تضادهای درونی در میان دول عربی ممکن نگردید که این کشورها از توانایی های حداکثری خود برای حل عادلانه مسئله فلسطین بهره گیری نمایند. بعد از سال 2016پروژه پیمان ابراهیم از سوی آمریکا با هدف عادی سازی روابط میان اسرائیل و کشورهای عربی، به مرحله اجرا در آمد. اجرای این طرح موجب گردید که کشورهای عرب مسئله فلسطین را به عنوان یک الویت مهم در سیاست خارجی خود کنار بگذارند. این حادثه مهم موجب تقویت هرچه بیشتر موضع اسرائیل  و تضعیف مواضع حمایتی کشورهای عربی از فلسطینی ها شد، که در نتیجه نا امیدی و سرخوردگی زیادی را در جامعه فلسطین موجب گردید و جناحی از جنبش مقاومت فلسطین یعنی حماس را به سوی رادیکالیزه شدن هرچه بیشتر سوق داد. آنچه که در تاریخ 7 اکتبراتفاق افتاد، نتیجه بی اعتنایی در وهله اول کشورهای عربی اسلامی و در مقیاس بزرگترجامعه جهانی به حل عادلانه مسئله فلسطین می باشد.

سیاست رژیم جمهوری اسلامی در قبال مسئله فلسطین:

رژیم جمهوری اسلامی بعد از پیروزی انقلاب می توانست نقش مفید و مهمی را در ارتباط با تقویت مواضع فلسطینی ها ایفا نماید. در وهله اول تلاش برای ایجاد اتحاد و هماهنگی میان گروههای مختلف فلسطینی که ضرورت مهمی بوده و می باشد. در وهله دوم  ایران می توانست از طریق همکاری و همراهی با کشورهای عربی و اسلامی و دیگر کشورهای جهان دیپلماسی قدرتمندی را برای حل عادلانه مسئله فلسطین پایه ریزی کند. جمهوری اسلامی در فعالیت های عملی خود با طرح شعار غیر ممکن آرمان گرایانه "نابودی اسرائیل" را مطرح کرد. و در عین حال با ارسال کمک های همه جانبه به یکی از جناح های فلسطینی "جنبش حماس" جناح دیگر فلسطینی ، یعنی سازمان الفتح به رهبری محمود عباس را تضعیف نمود.

جمهوری اسلامی حماس را به حلقه ای از زنجیره نیروهای نیابتی خود در خاورمیانه تبدیل کرده است. اما تا آنجا حاضر است به حماس کمک کند که امنیت و منافع ملی خود را به خطرنیندازد. و در شرایط سخت و دشوار، حماس را در مقابل تهاجمات ضد بشری  اسرائیل تنها می گذارد.

حمله مسلحانه سازمان حماس به مناطق یهودی نشین و کشتن افراد غیر نظامی  محکوم و دارای هیچگونه توجیه حقوقی و اخلاقی نمی باشد و همچنین کشتار جمعی غیر نظامیان فلسطینی را از سوی نیروهای مسلح اسرائیلی و کشتن مردم فلسطین از سوی افراد مسلح ساکن در شهرک های یهودی نشین به شدت باید محکوم گردد. تلاش برای تامین صلح پایدار و پایان یافتن جنگ در خاک فلسطین و تامین حق فلسطینی ها برای داشتن یک دولت مستقل بر اساس قطعنامه سازمان ملل متحد ضرورت مهمی است که باید در دستور کار کشورها و سازمان ها و مجامع بین المللی قرار گیرد.

Go Back

Comment