سخنرانی پروفسور پلد الهانان
به مناسبت ۸ مارس در پارلمان اتحادیه اروپا
استراسبورگ، ۸ مارس ۲۰۰۵
نوریت پلد الهانان (Nurit Peled-Elhanan متولد ۱۹۴۹ در اورشلیم)، لغتشناس، استاد زبان و آموزش و پرورش در دانشگاه عبری اورشلیم، مترجم و از فعالان صلح در جهان و برنده جایزه ساخاروف برای آزادی اندیشه از طرف اتحادیه اروپاست. او از حامیان جنبش بایکوت، عدم سرمایهگذاری و تحریم اسرائیل است. پلد در یک خانواده روشنفکر اسرائیلی به دنیا آمد. پدر، همسر و برادر او (Miko Peled، مایکو پلد) نیز از فعالین صلح و هوادار حقوق مردم فلسطین هستند. سَمادر، دختر سیزده ساله نوریت پلد در سال ۱۹۹۷، در نتیجه یک انفجار انتحاری فلسطینی کشته شد.
از اینکه در این روز مرا دعوت کردید، سپاسگزارم. حضور در اینجا و در میان شما همیشه باعث افتخار و خوشحالی است، اما، باید اعتراف کنم که معتقدم، شما باید یک زن فلسطینی را به جای من دعوت میکردید، زیرا زنانی که بیشترین آسیب را از خشونت در کشور من میبینند، زنان فلسطینی هستند و میخواهم سخنرانی خود را به میریام رعبان و همسرش کمال از بت لاهیه در نوار غزه تقدیم کنم، که پنج فرزند کوچکشان هنگام چیدن توت فرنگی در مزرعه خانوادگی توسط سربازان اسرائیلی کشته شدند. هیچ کس هرگز برای این قتل محاکمه نخواهد شد.
وقتی از کسانی که مرا به اینجا دعوت کردند پرسیدم چرا یک زن فلسطینی را دعوت نمیکنند، پاسخ این بود که این بحث را خیلی محلی میکند! من نمیدانم خشونت غیرمحلی چیست؟ نژادپرستی و تبعیض ممکن است مفاهیم نظری و پدیدههای جهانی باشند، اما تأثیر آنها همیشه محلی و واقعی است. درد موضعی است، تحقیر، سوءاستفاده جنسی، شکنجه و مرگ، همه بسیار محلی هستند و زخمها نیز همینطور.
متأسفانه این درست است که خشونت محلی توسط دولت و ارتش اسرائیل بر زنان فلسطین وارد شده است، اما در واقع امروز خشونت دولتی و خشونت نظامی، خشونت فردی و جمعی علیه زنان مسلمان نه تنها در فلسطین، بلکه در هر نقطهای که غرب متمدن پای بزرگ امپریالیستیاش را در سراسر جهان گذاشته، گسترش یافته است. این خشونتی است که بهندرت به آن پرداخته میشود و اکثر مردم اروپا و ایالات متحده آن را با بیمهری میپذیرند. دلیل آن هم این است که دنیای به اصطلاح آزاد از رَحِم مسلمان میترسد: فرانسه بزرگ آزادی و برادری از دختران کوچک با روسری میترسد؛ اسرائیل بزرگ یهودی از رَحِم مسلمانان چنان میترسد که وزرایش آن را یک تهدید جمعیتی مینامند؛ آمریکای استثنایی و بریتانیای کبیر ذهنیت شهروندان خود را با ترس کورکورانه از مسلمانانی که گذشته از غیردموکراتیک، شوونیست و مولدین تروریستهای آینده بودن، افرادی پست، بدوی و تشنه خون معرفی میشوند، آلوده میکنند. این در حالی است که مردمانی که امروز جهان را ویران میکنند، مسلمان نیستند. یکی از آنها متدین مسیحی، یکی پیرو کلیسای انگلیس و دیگری یهودی غیرمتدین است.
من هرگز رنج زنان فلسطینی را که هر روز و هر ساعت متحمل آن میشوند، تجربه نکردهام و نمیدانم چه نوع خشونتی زندگی یک زن را تبدیل به جهنم دائمی میکند: این شکنجه جسمی و روحی روزانه زنانی که از حقوق اولیه انسانی و نیازهای حریم خصوصی و حیثیتی محروم هستند؛ زنانی که در هر لحظه از شبانهروز دَرِ خانههایشان را میشکنند و با تهدید مسلحانه به آنها دستور میدهند تا در مقابل غریبهها و فرزندان خود برهنه شوند، خانههایشان تخریب میشود، از معیشت و هر شکلی از زندگی عادی خانوادگی محروم میشوند. این بخشی از مصایب شخصی من نیست. اما من قربانی خشونت علیه زنان هستم، زیرا خشونت علیه کودکان در واقع خشونت علیه مادران است.
زنان فلسطینی، عراقی، افغانستانی خواهران من هستند، زیرا همه ما در چنگال همان جنایتکاران بیوجدانی هستیم که خود را رهبران جهان روشنفکر آزاد مینامند و به نام این آزادی و روشنگری فرزندانمان را میربایند. نه فقط این، بلکه اکثریت مادران اسرائیلی، آمریکایی، ایتالیایی و انگلیسی آنچنان خشونتبار کور و شستشوی مغزی شدهاند که قادر به درک تنها خواهران خود نیستند. تنها متحدان آنها در جهان، مادران مسلمان فلسطینی، افغانستانی یا عراقیای هستند که فرزندانشان به دست فرزندان ما کشته میشوند یا خود را با پسران و دختران ما [در انفجارهای انتحاری، -م] یکجا تکه تکه میکنند. ذهن همه آنها با همان ویروسهای تولید شده توسط سیاستمداران [ما] آلوده میشوند. و این ویروسها، با وجود داشتن نامهای فریبنده گوناگون مانند دموکراسی، میهنپرستی، خداوند و وطن، همه یکسان هستند. همه اینها بخشی از ایدئولوژیهای جعلی و دروغینی هستند که به معنای ثروتمندتر کردن ثروتمندان و قویتر ساختن قدرتمندان است.
همه ما قربانی خشونت ذهنی، روانی و فرهنگیای هستیم که ما را به گروه همگنی از مادران داغدیده یا بالقوه داغدار تبدیل میکند؛ به مادران غربیای آموزش میدهند تا رَحِم خود را یک سرمایه ملی بدانند اما همزمان باور کنند که رَحِم یک مسلمان یک تهدید بینالمللی است. آنها چنان تربیت شدهاند تا فریاد نزنند: «من او را به دنیا آوردم، به او شیر دادم، او متعلق به من است و نمیگذارم کسی باشد که زندگیاش از نفت ارزانتر و آیندهاش کمبهاتر از یک تکه زمین باشد.»
همه ما با آموزشهای آلودهکننده ذهن، ترور مغزی شدهایم تا باور کنیم که تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که یا برای پسرانمان دعا کنیم تا به خانه بازگردند یا به اجساد مردهشان افتخار کنیم. و همه ما طوری تربیت شدهایم تا همه اینها را بیصدا تحمل کنیم، ترس و ناامیدیمان را مهار کنیم، برای اضطراب خود [قرص] پرزاک (قرص آرامبخش، -م) مصرف کنیم، اما هرگز در جمعی برای مادر کوراژ درود نفرستیم و هرگز یک مادر واقعی یهودی یا ایتالیایی یا ایرلندی نباشیم. من قربانی خشونت دولتی هستم. حقوق طبیعی و مدنی من به عنوان یک مادر نقض شده و نقض میشود زیرا من باید از روزی بترسم که پسرم به هجدهمین سال تولد خود برسد و او را از من دور کنند تا ابزار بازی جنایتکارانی چون شارون، بوش، بلر و طایفه ژنرالهای تشنه خون، تشنه نفت و تشنه زمین آنها شود.
با زندگی در دنیایی که من در آن زندگی میکنم، در کشوری که من در آن زندگی میکنم، در رژیمی که من در آن زندگی میکنم، به خود این جرأت را نمیدهم تا به زنان مسلمان ایدهای ارائه کنم که چگونه زندگی خود را تغییر دهند. من از آنان نخواهم خواست تا روسریهای خود را بردارند، یا فرزندانشان را به گونهای دیگر تربیت کنند. و از آنها نخواهم خواست تا دموکراسیهایی با الگوی دموکراسیهای غربی، که آنها و همنوعانشان را تحقیر میکنند، ایجاد کنند. من فقط با فروتنی از آنها میخواهم تا خواهران من باشند، و آنها را به خاطر پایداری و شجاعتشان برای ادامه زندگی، بچهدار شدن و حفظ یک زندگی خانوادگی آبرومندانه علیرغم شرایط طاقتفرسایی که دنیای من برایشان ساخته است، تحسین میکنم. میخواهم به آنها بگویم که همه ما یک درد را بهم پیوند داده است، همه ما قربانیان یک نوع خشونت هستیم، حتی اگر آنها بسیار بیشتر از این خشونت رنج ببرند، زیرا آنها، کسانی هستند که به دست دولت و ارتش من و با حمایت مالیات من مورد بدرفتاری قرار میگیرند.
اسلام به خودی خود، مانند یهودیت به خودی خود و مسیحیت فینفسه، تهدیدی برای من و هیچ کس نیست. تهدید برای همه، امپریالیسم آمریکاست؛ بیتفاوتی و همدستی اروپاست؛ و رژیم اشغالگر نژادپرست و ستمگر اسرائیل است. این نژادپرستی، تبلیغات آموزشی و بیگانههراسی تلقین شده است که سربازان اسرائیلی را متقاعد میکند تا به زنان فلسطینی دستور بدهند که به دلایل امنیتی جلوی چشمان فرزندانشان برهنه شوند. به زندانبانان اسرائیلی مجوز میدهد تا زنان جوان را در شرایط غیرانسانی، بدون وسایل بهداشتی لازم، بدون برق در زمستان، بدون آب تمیز یا تشک تمیز نگه دارند و آنها را از نوزادان و کودکان نوپا که از شیر مادر تغذیه میکنند جدا کنند؛ راه آنها به بیمارستانها را مسدود کنند؛ راهشان به آموزش و پرورش را ببندند؛ زمینهایشان را مصادره کنند، درختانشان را ریشهکن کنند و از کِشت مزارعشان جلوگیری کنند.
من قادر نیستم تا زنان فلسطینی یا رنج آنها را کاملاً درک کنم. من نمیدانم چگونه میتوانستم از چنین تحقیر و این حد از بیحرمتی از تمام دنیا جان سالم به در ببرم. تمام چیزی که من میدانم این است که صدای مادران در این سیاره جنگزده برای زمانی بسیار طولانی خفه شده است. گریه مادران شنیده نمیشود، زیرا این مادران به مجامع بینالمللی مانند اینجا دعوت نمیشوند. این را من میدانم و بسیار ناچیز است. اما برای من همین بس که به یاد داشته باشم این زنان خواهران من هستند و این حق آنهاست که برایشان گریه کنم و برایشان بجنگم و وقتی فرزندانشان را در مزارع توت فرنگی یا در جادههای کثیف کنار پاسگاهها از دست میدهند، وقتی کودکانشان در راه مدرسه به دست کودکان اسرائیلی، که به آنها آموختهاند تا باور کنند که عشق و شفقت وابسته به نژاد و مذهب است، هدف گلوله قرار میگیرند، تنها کاری که میتوانم انجام دهم، این است که در کنار آنها و نوزادانی که به آنها خیانت شده است، بایستم و بپرسم: چرا آن رگه خون، گلبرگ گونه تو را میشکافد؟
برگردان: دانش و امید
دانش و امید، شماره ۲۲، اسفند ۱۴۰۲
http://www.miftah.org/Display.cfm?DocId=8003&Category Id=30