ترجمه. کاوه آیلین
ژاننا شویدکایا
شوروی ستیزی چگونه بوجود آمد
راه برون رفت از دام ایدئولوژیک کجاست؟
از سال 1991 به این طرف، روسیه را به مثابه کشوری شوروی ستیز ایجاد کردند. همه چیز شوروی بی ارزش و مطرود و کنار گذاشته شد. ارتش بزرگی از امتیاز خواران و بورس بازان ظاهر شدند که روی بی ارزش کردن تاریخ شوروی، نظام سوسیالیستی و کاهش ارزش دستاوردهای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی کارمی کنند. روسیه ضمن خیانت به سوسیالیسم، چهار تاق و بدون محدودیت به استقبال سرمایه داری رفت. حزب کمونیست که در آن زمان در سال 1991 بوسیله «یلتسین» ممنوع شد، زیر تازیانه خاصی قرار گرفت و اموال عظیم حزب را سریعا خصوصی سازی کردند. و حالا که عشق به غرب لیبرال به پایان رسیده و راههای ما از هم جدا می شوند، روسیه در دام ایدئولوژیک قرار گرفته است: از شوروی روی بر گرداندند، نه غربی شدند، نه خود را مرتب وجمع کرده اند. آیا راهی برای خروج هست؟ بگذارید تلاش کنیم این راه خروج را درک کنیم. اما نخست یک پیشینه کوتاه .
ناتوان سازی سیستم شوروی
سرمایه داری از نخستین لحظه تولد دولت شوروی در پی از بین بردن سوسیالیسم بود. ضمن درک این امر، هم لنین و هم استالین اوضاع را تحت کنترل خاصی نگه داشتند. متزلزل کردن نظام شوروی بی درنگ پس از مرگ استالین شدد یافت. نخستین ضربه نیرومند به سیستم شوروی توسط «خروشچف» در سال 1956 و با براه انداختن طرحی در زمینه "بی اعتبار کردن کیش شخصیت استالین" وارد شد. این امر بنیاد و پایه اعتماد مردم به حزب و رهبری کشور را گسست. در کنار این، پروژه های استراتژیک استالین نیز قطع و لغو شد: طرح اصلاح و تحول طبیعت در جهت حل مسئله امنیت غذایی کشور، ساخت شاهراه ترانس قطبی، در جهت تامین دسترسی به ذخایر طبیعی نفت و گاز در سیبری و در مناطق شمالی و پروژه ایجاد طلا روبل- ارز جایگزین دلار برای تحقق و اجرای تجارت بین کشورهای سراسر جهان، و بسیاری چیزهای دیگر توقف یافتند. همزمان با این امر، دومین ضربه به سیستم شوروی زمانی وارد شد، که از طریق ایدههای آزادیهای غربی، عوام گرایی و حسرت به شیوه زندگی غربی از دریچه «هوای ملایم» باز شده توسط خروشچف عبور کرد که باعث به وجود آمدن یک جنبش مخالفان در کشور شد که علیه حزب کمونیست و ایدئولوژی شوروی معطوف بود. اصلاحات اقتصادی" کاسیگسینی- لیبرمن"(در سال 1965- مترجم) که پس از برکناری خروشچف صورت گرفت ، به جای سالم سازی اقتصاد شوروی، خط سیاسی را به سوی اصلاحاتی براساس الگوهای سرمایه داری هدایت کرد. تلاش جهت جفت و جور کردن مسائل شکست خورد- پیوند زدن شیوههای اداره سرمایه داری در سیستم اقتصادی شوروی غیرممکن از آب در آمد. با این حال، مخصوصا دوره زمامداری «برژنف» که جایگزین «خروشچف» شد، به اقتصاد امکان داد که توازن معینی را پیدا کند، هرچند که کشور از لحاظ سطح فناوری به طور اساسی عقب مانده بود - پروژه های اداره اقتصاد دیجیتالی «گلوشکوف» برچیده شدند، طرح اینترنت "کیتوف" اتحاد جماهیر شوروی و بسیاری از پیشرفتهای دیگر که برای زمان خود تهیه شدند، عهده دار پیشگام کردن کشور در زمینه فناوری اطلاعات و تکنولوژی بودند.
شکار انسان حیوان خوی شوروی
در هر کشوری مشکلات داخلی وجود دارند، اما دوام و پایداری سیستم در این بین می تواند مختلف و ناهمسان باشد. ایدئولوژی شوروی، که کانون و مرکزاصلی جامعه بود و آن را به صورت یکپارچه و منسجم قوام و متحد کرده، حتی با وجود نبود "صد نوع سوسیس" در فروشگاه ها، حجم بالایی از ثبات را برای سیستم فراهم میکرد. به این امر حتی سازمان های اطلاعاتی غربی نیز اعتراف کردهاند. با آغاز جنگ سرد، سرویسهای ویژه آمریکایی ساختار دولتی شوروی، دستگاه حزبی، دفتر سیاسی و آنچه را که مهم بود- هر کارمند دولتی را با تمامی جزییات مورد بررسی قرار دادند. در این زمان، این برخورد و زیر فشار قرار دادن شدید هدفش پردازش و آماده ساختن ایدئولوژیکی و روانشناختی همه اقشار مردم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و ایجاد توده ای از شهروندان شوروی متمایل به غرب بود که نقش "ستون پنجم" را ایفا می کردند. دقیقا چنین بود که جنبش مخالف یا دگراندیش بوجود آمد. «الکساندر زینوویف» به یاد میآورد که، «...فعالیت عمده در مسیر تخریب و ویرانی جامعه شوروی «از پایین» انجام گرفت. در این موقع موفقیت های جدی بدست آمدند که یکی از گزینه ها و سازه های ضد انقلاب آینده شدند. اما آنها چندان مهم نبودند که جامعه شوروی را به سوی فروپاشی ببرد. در پایان سالهای دهه هفتاد، شخصیتهای غربی جنگ "سرد" این مسئله را درک کردند. و دریافتند که بنیان کمونیسم شوروی را سیستم قدرت آن و در آن دستگاه حزب تشکیل می دهد. شخصیتهای جنگ "سرد"، پس از بررسی مو به مو و بنیادی ساختار دستگاه حزب، خصلت روابط کارکنان در آن، روانشناسی و تخصص های آنها، شیوه گزینش و دیگر مشخصه های کلیدی آن، نتیجه گیری کردند که نابود کردن جامعه شوروی، ضمن از بین بردن سیستم قدرت آن، تنها از بالا ممکن است. و برای از بین بردن قدرت آن، ضروری و کافی است که دستگاه حزبی را نابود کرد، و تخریب آن را از بالاترین سطح آغاز کرد - از کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی. و آنها تلاشهای عمده خود را به این سمت معطوف داشتند. آنها نقطه بسیار آسیب پذیر را در سازمان اجتماعی شوروی یافتند». سرویسهای اطلاعاتی آمریکا شروع به جستجوی نقاط آسیب پذیر در دستگاه حزب کردند. در کشورهای اروپای غربی و آمریکا مراکز تحقیقاتی و سرویس های اطلاعاتی زیادی ایجاد شدند که در آنها کارشناسان بسیار حرفه ای کار می کردند. آنها وظایف بسیار خاصی داشتند، به موازین علوم آکادمیک، اخلاقیات ، موازین قانونی مقید نبودند و در روش های جمع آوری اطلاعات محدود نبودند، که به آنها امکان می داد از برخوردها و روشهای غیر استاندارد نسبت به شناسایی دشمن - اتحاد شوروی استفاده کنند. توجه بخصوصی به جمهوری های اتحاد شوروی، جایی که روی مسئله ملی و رویارویی با مسکو حساب و امید بسته شده بود، معطوف شد. آنطور که «آ.زینوویف» نوشته بود "این علم برای انسان حیوان خوی شوروی " ایجاد شده بود. این امرعلم به مفهوم آکادمیک نبود، اینها توصیههای عملی مشخصی برای سرویسها و سازمانهای اطلاعاتی بودند که عهده دار تامین سطح فکری بسیار بالا برای براه انداختن جنگ بودند. در غرب و در ایالات متحده آمریکا ، رشته ویژه ای از علوم پدید آمدند - شوروی شناسی، که در ترکیب آن حتی رشته خاص کرملین شناسی به وجود آمد –. در اتحاد جماهیر شوروی چنین دوره ای وجود نداشت و چنین فعالیتی نسبت به دشمنان انجام نمی شدند. بر خلاف ایالات متحده آمریکا که به دنبال نابودی اتحاد جماهیر شوروی بود، اتحاد جماهیر شوروی در برابر خود وظیفه نابودی ایالات متحده آمریکا را قرار نداده و بر دفاع از خود و دفاع از کشورهای اردوگاه سوسیالیستی متمرکز شده بود.
نقطه ضعف و زخم پذیر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی پیدا شد. "فیل شوروی" با ضربه سوزن کشته شد. «گارباچف» همانند سوزن وارد عمل شد، اصلاحات ماجراجویانه را به راه انداخت، نابودی سیستم حزبی را انجام داد و اما مهمتر از همه، ایدئولوژی شوروی را از بین برد. مخصوصا دز آن زمان، در اواسط دهه 1980 بود که عنوان مفتخر«انسان شوروی» به ناگهان ننگین شد. هر آنچه که در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی انجام شده بود بطور موهن و تحقیرآمیز "سوووک" خوانده شدند["سوووک" نامی تحقیرآمیز برای اتحاد جماهیر شوروی، در کل مردم و واقعیت شوروی. در معنای مجازی، شخص یا پدیده ای است که مستقیماً به دوره اتحاد جماهیر شوروی مربوط نمی شود، اما ویژگی های مشابهی دارد. ک.آ. ] و به مردم یاد دادند که از ایدئولوژی شوروی شرمگین باشند و شیوه زندگی غربی را بپرستند. حزب کمونیست را مسبب اصلی شمردند. «گارباچف» نتوانست کشوری را که از ریل خارج شده بود تحت کنترل نگهدارد. نیروهای ناسیونالیستی که از قبل آماده شده بودند در جمهوری های شوروی رژه استقلال و حق حاکمیت را راه انداختند. در سال 1991، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به راه خود پایان داد. این قتل عمدی با برنامه و تنظیم شده بود. سرمایه داری غلبه کرد، چیزی که مانده پاک کردن هرگونه یادآوری مثبت درمورد سوسیالیسم از تاریخ است، بطوریکه در آینده هیچکس نخواهد آن را از سر گیرد.
اندکی آمار
بر اساس دادههای اداره مرکزی آمار اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، در سال 1990 تولید ناخالص داخلی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی طبق نرخ رسمی (از قرار 59/0روبل به هر دلار آمریکا) برابر با 7/1 تریلیون دلار بود. این امر شامل بیش از 3/1 برابر تولید ناخالص داخلی ایالات متحده آمریکا بود و به اتحاد جماهیر شوروی مقام مطمئن دوم را در جهان میداد. اگر تولید ناخالص داخلی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را از لحاظ برابری قدرت خرید روبل شوروی ارزیابی کنیم، آنگاه موقعیت اتحاد شوروی را بازهم شگفت انگیز و تاثیر بخش تر نشان می دهد. طبق داده های بانک جهانی، تولید ناخالص داخلی اتحاد شوروی در آستانه فروپاشی از 3/2 تریلیون دلار فراتر رفته بود. و طبق دادههای سازمان سیا، این نمودار تقریباً برابر 7/2 تریلیون دلار در مقابل 0/5 تریلیون دلار ایالات متحده آمریکا بود؛ 55 درصد میزان ایالات متحده آمریکا از کار در آمد. بر اساس آمارهای سازمان ملل متحد، سهم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در تولید ناخالص داخلی جهان، که برپایه برابری قدرت خرید محاسبه شده، برابر 2/14 درصد بود. در این بین، اقتصاد شوروی اعتبار و وزن خیلی بیشتری از بخشهای اقتصاد واقعی (صنعت، کشاورزی، ساخت و ساز و غیره) تا کشورهای به اصطلاح اقتصادی توسعه یافته غرب داشت. برای نمونه، سهم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در تولید صنعتی جهان در اواخر سالهای دهه 80 حدود 20 درصد بود(همانند و قابل مقایسه با سهم ایالات متحده آمریکا است).
روسیه را به مثابه کشوری ضد اتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی ساختند
طی این سی سال، ایدئولوژی نوینی که کشور را متحد کند، هرگزساخته نشد، گذشته از این ، ایدئولوژی در قانون اساسی ما ممنوع شده است. و هر تلاشی برای تدوین آن به سدی به شکل پرتگاهی عظیم بین ثروتمندان و مردمان دیگر برخورد می کند. ایدئولوژی شوروی، که براساس ساخت جامعه عدالت اجتماعی بود، و به اکثریت شهروندان روسیه معاصر نزدیک است و به مذاق بورژوازی روسی نوپدید نیست. ایدئولوژی جامعه های سرمایه داری استوار بر اقتصاد بازار غرب است، ورشکستگی و عدم بضاعت خود را نشان داده است. جهانی که گوساله طلایی را پرستش و از ارزش های لیبرالی پیروی می کند محکوم به نابودی است. روز پیروزی در جنگ کبیر میهنی به عنوان ایده وحدت ساز جامعه روسیه استفاده میشود. جریانی خوب و ارزنده اما به نوعی سرد و تردید آمیز. در هر انسان سالمی بیدرنگ ناسازگاری شناختی و ادراکی آنقدر قدرتمند بوجود می آید، که گاه جرقه نیز می زند. چه کسی بر فاشیسم پیروز شد؟ کشوری به نام اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی پیروز شد. مردم شوروی پیروز شدند. ارتش سرخ پیروز شد. چه کسی کشور را به پیروزی رساند؟ سپهسالار و فرمانده کل «یوسف استالین» و حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی. سربازان ارتش سرخ همانا با گفتن "برای سرزمین مادری! برای استالین!" نارنجک ها را زیر تانک های فاشیستها پرتاب میکردند. هر سال کدام پرچمها به میدان سرخ آورده می شوند؟ پرچم ارتش سرخ و پرچم پیروزی. چه کسانی در عکس های راهپیمایی «هنگ جاویدان» حضور دارد؟ پدر پدر بزرگها و مادر بزرگها، پدربزرگها، پدران قهرمان ما که هر کدام یا کمونیست بودند یا از اعضای کومسومول. و قبل از حمله، ضمن درک اینکه ممکن است بمیرند، بسیاری برای پذیرش در صفوف حزب کمونیست درخواست نوشتند. 30 سال است که چرا حتی در روز پیروزی، رهبری کشور ما از به زبان آوردن نام استالین شرمگین است، نام حزب کمونیست را نمیبرد و مقبره لنین را پشت پرده پنهان میکند؟ چرا صدمین سالگرد بنیان گذاری اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی کمابیش در روسیه نادیده گرفته شد؟ چرا رهبری کشور 7 نوامبر - روز انقلاب سوسیالیستی اکتبر بزرگ را لجوجانه و با سرسختی نادیده می گیرد؟ پرسشهای زیادی از این دست وجود دارد که می توان ارائه داد. پاسخ به یک چیز بر می گردد: از سال 1991، دولت لیبرال هوادارغرب روسیه، روسیه را به مثابه کشوری ضد اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی خلق کرد. همانا در آن زمان ما خودمان را حذف کردیم، خود را خوار شمردیم و بخود پشت پا زدیم. در طول سی سال گذشته، خط مشی اتخاذ شده در سال 1991 پیوسته پایدار مانده است.
از شوروی روی برگرداندند، غربی نشدند، خود را هم سروسامان نداند
پس از سال 2022، چیزهای زیادی تغییر کرده است. تصادفی نیست که داستایوفسکی گفته جنگ جامعه را تصفیه و پاک می کند. اکنون بطور فزاینده ای از مواضع و تریبونهای بالای روسیه سخنانی در مورد ساختمان یک تمدن - دولت طنین انداز می شوند. اینکه این چیست کسی برای مردم توضیح نداده است، اما مسئله حتی در این نیست. چگونه می توان بدون اینکه به گذشته برخورد شود، آینده را ساخت ؟ اکنون سیاست مقامات روسیه نسبت به دوره تاریخ شوروی با جمله زیر ارزیابی میشود: "اینجا را بیاد دارم، اما اینجا را بیاد نمی آورم" از کمدی شوروی "جنتلمنهای خوشبخت"(1) است. اگر این بازی ادامه یابد، آنگاه بیم زوال و فروپاشی نشانهای شوروی، براساس الگوی کشور همسایه، وجود دارد. چنانچه ما حقیقتا می خواهیم تمدن - دولت روسیه خود را بسازیم، در این صورت این ساختمان را باید با پذیرش کامل تاریخ واقعی ما آغاز کرد. «لنین» و «استالین» توانستند عادلانه ترین دولت - اتحاد جماهیر شوروی را در تاریخ بشریت بسازند. نظام دولتی شوروی اوج ایده روسیه بود. این نظام دولتی واقعاً مستقل و دولت- تمدن بی همتا و خودویژه بود. تنها با پذیرش و به رسمیت شناختن این امر میتوانیم یک دولت- تمدن مدرن را سازمان بدهیم. افتخار و عزت نفس دوران شوروی، پیوستگی و استمرار تاریخ نقطه اجتماع و پیوندگاه روسیه نوین خواهد شد.
1- فیلم کمدی شوروی در سال 1971 توسط کارگردان «الکساندر ایوانویچ سری» در استودیوی فیلم "موس فیلم" فیلمبرداری شد. فیلمنامه نویسان «گئورگی دانلیا» و «ویکتوریا توکاروا» بودند.
سایت "ساویستسکایا راسیا"
https://sovross.ru/2023/11/15/kak-voznik-anti-sssr/