header photo

پیترسیموننکو دبیراول حزب کمونیست اوکراین: «مافیای ایتالیا نعل کفش مافیای اوکراین نمی شود»

پیترسیموننکو دبیراول حزب کمونیست اوکراین:

«مافیای ایتالیا نعل کفش مافیای اوکراین نمی شود»

 ( دوستان بیائیم به لطف ابن گفتگوی مستند، آزمون بیشتری برکودتای اوکراین داشته باشیم . م)

چه کسی درقلب اروپا ازانتقام گیری فاشیستهای اوکراین سود می برد؟ چرا اوکراین به دژ مافیایی تبدیل شده است؟ اکنون موضع حزب کمونیست اوکراین چیست؟ ما دراین باره با «پیترنیکولایوویچ سیموننکو»، دبیر اول کمیته مرکزی حزب کمونیست اوکراین گفتگو کردیم.

 دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست کاتالونیا. نویسنده: آلبرت سانتین Albert Santin 

سئوال: پیترنیکولایویچ، از دوران جوانی خود بگوئید زمانیکه رهبرکومسومول بودید. چه تجربه ای به یادگار دارید؟

من در سال 1966 با اراده خود به کومسومول (سازمان جوانان لنینی)  پیوستم. از سال 1982 تا 1988  درسازمان جوانان اوکراین فعالیت کردم. دوران جالبی بود، خودشناسی درامورزندگی، درگیرشدن با واقعیت های اتحاد شوروی که مرزهای آن ازخاوردور تا غربی تعیین می شد. فعالیت کومسومول تاثیرگسترده ای درساختمان سوسیالیست داشت: آنها درساختن نیروگاه های هسته ای، متالورژی و معادن در دونباس، صنعت سبک (کارخانجات پنبه خرسون و دونتسک).... شرکت فعال داشته اند، دوران پرشوروشوق جوانی بود، تیم‌های دانشجو نیروگاه‌های برق آبی را احداث می کردند خطوط لوله گاز و نفت درشهرها هرکدام «آزمون» کارهای ما بود. رشد اجتماعی با تلاش مشخص می شد. بسیاری از رفقای جوان مدیریت موسسات، کارخانه ها را بر عهده گرفتند، واز رهبران مناطق، شدند.

چگونه درکنارخانواده  پرورش یافتید؟ آیا والدین شما کمونیست بودند؟

  پدرومادرم انسان های زحمتکش بودند ازکودکی به من وخواهرم یاد دادند به آنها کمک کنیم. من شخصا در6 سالگی ازگاو وطیورمراقبت می کردم. پدرم به عنوان راننده تراکتوردریک مزرعه دولتی کارمی کرد و مادرم به عنوان کارگر در یک مزرعه وهمزمان به عنوان پرستاردریک بیمارستان مشغول به کار بود. او درسن 13 سالگی یتیم شد و با پدربزرگش کارمی کرد و برای کارارزش قائل بود. من هم او را زود ازدست دادم. مادرم همیشه به من توصیه می کرد اگر دولت اتحاد شوروی نبود، سرنوشت ما چه می شد. پدرومادرم کمونیست نبودند، اما از ایده من حمایت می کردند.

آیا از فاجعه در اتحاد شوروی می شد جلوگیری کرد؟ این "نقطه بدون بازگشت" چگونه اتفاق افتاد؟

اتحاد شوروی فرو نپاشید بلکه فروپاشانده شد. در تمام سالها امپریالیستها تلاش سیستماتیک ومستمری به راه انداختند تا سیاست بلشویکها و فعالیتهای دولت شوروی را بی اعتبار سازند. مردم با ترورسفید روبرو شدند، جنگ داخلی و مداخله خارجی ، محاصره و انزوای اقتصادی، خرابکاری و شورش کولاکها، جنگ کبیرمیهنی، نظامی گری ژاپن، جنگ سرد، دکترین دالس با هدف زوال اخلاقی، بارسنگینی بردوش مردم ما افتاد. امپریالیست ها مانع احیای اقتصاد ملی شدند نمونه (نازی ها بیش از70% دستاورهای ما را تخریب کرده اند) ایالات متحده پس ازبمباران اتمی شهرهای ژاپن هیروشیما و ناکازاکی، شروع به برنامه ریزی علیه جامعه صلح آمیز ما کرد و ما برای جلوگیری ازنابودی تلاش  کردیم. همانطور که روند امروزی (تحریکات درجنگ اوکراین) نشان می‌دهد، بازتوزیع سیاست ایالات متحده و تهدید جنگ هسته‌ای نه تنها در آن زمان ممکن بود بلکه امروز نیزهست؟  باید ازفروپاشاندن اتحاد جماهیر شوروی به هرترتیبی جلوگیری می شد.

بدون شک مشکلات درساختن سوسیالیسم وجود داشت علل و ماهیت آن نیز متفاوت است. کندی وعدم رشد تولید، اما ما همزمان با احیای هرآنچه که در جنگ تخریب شده بود، پیش می رفتیم . ما در فضای تهاجم آمریکا و بلوک ناتو، ازمنابع ملی برای افزایش توان دفاعی بهره گرفتیم. اتحاد شوروی درتمام سال‌ها تحت تحریم‌ بود ودرسایه اقتصاد مستقل با سیاست اتکاء به نیروی مردمی و منابع زیرزمینی به دومین ابرقدرت جهان تبدیل شد، این یک واقعیت غیرقابل انکار تاریخی است.

درمورد سئوال "نقطه بی بازگشت"، دلیل اصلی، همانطور که حوادث 19 اوت 1991(به نام کودتا) رخ داد. به نظر من، فقدان اراده سیاسی درمیان رهبرانی که شخصا (توسط  گارباچف ​​هدایت می شد و با نام (پرواسترویکا) "اصلاحات" را مطرح کردند. متأسفانه، دراین زمان یک فاصله نسلی برای درک از تغییرات  وجود داشت، که پس ازمرگ استالین، به دلیل عدم کار تئوریک دوره خاصی بخود گرفت وادامه آن در دوران گارباچفیسم به بی اعتبارکردن حزب کمونیست انجامید .گارباچفیسم با اسطوره سازی ونیهیلیسم تاریخی، سهل انگاری درسیاست امنیتی اطلاعاتی، نقض فاحش عدم اعتماد سازی درمقابل وحدت ایدئولوژی ونقش رهبری حزب کمونیست  درذهن ها کاشته شد وهرمخالفی درمعرض اتهام قرار گرفت.

 من به "نقطه بی بازگشت" در پلنوم آوریل 1991 کمیته مرکزی برمی گردم . زمان تصمیم گیری برای ماندگاری گارباچف ​​بود. من شخصاً به عنوان نماینده بیست و هشتمین کنگره حزب کمونیست به انتخاب گورباچف ​رای منفی دادم. و اکثریت نمایندگان هم به او رای منفی دادند. متأسفانه معامله پشت پرده اعضای کمیته مرکزی اجازه نداد گارباچف استعفاء دهد. حزب کمونیست به ناچارمنجربه بی نظمی و تضعیف روحیه، همراه با عوام فریبی سخنوران پرگو چون (گارباچف و...) برای جلب توجه افکارعمومی توده های حزبی شد، بخش قابل توجهی از روشنفکران مستقیماً احساسات ناسیونالیستی را ازمرکزیت جدید برای فروپاشاندن اتحادیه کارگران تبلیغ کردند. تا جائیکه ازمناطق ماوراء قفقاز، آسیای مرکزی بالتیک وسپس در اوکراین مقاومت منجربه درگیری خونین شد. لذا با از بین رفتن هسته اصلی سیستم سیاسی ازطریق انحلال اتحاد شوروی، نتیجه غم انگیزی به وجود آمد و به نام استقلال درحاکمیت جمهوری ها (منهای جمهوری بلاروس) با  فقرو تخریب دربزرگترین مجتمع صنعتی جهان همراه با انحطاط اخلاقی ومعنویت منجر شد.

چه مقطعی اوکراین به یکی ازکشورهای مافیای جهان تبدیل شد؟ چرا کسی قادر به حل این مشکل نیست؟

امروز آمریکا ومتحدان اروپایی هم مجبورند بپذیرند اوکراین یکی ازفاسدترین کشورهای جهان است. درجریان رویارویی نظامی با روسیه، فساد دراوکراین ابعاد جهانی بخود گرفت. قاچاق اسلحه، توزیع گسترده مواد مخدر، قاچاق انسان، اختلاس در بودجه...همه موید موضع حزب کمونیست اوکراین است که این رژیم را کاملاً دچار "متاستاز"ها ( بیماری .....) فراگستره و درمان ناپذیرازمکانی به مکان  دیگرانتقال داد.

من دردیدار با سفیرایتالیا در اوکراین علناً به او گفتم: آقای سفیر، مافیای ایتالیایی شما همراه مافیای اوکراینی میلیاردها دلار ازاموال مردم راغارت کرده اند و هیچکدام ازمسئولان مجرم شناخته نشدند. مسئول اصلی دولت و رئیس جمهور بود شما از آنها حمایت می کنید؟ فساد نتیجه احیای سرمایه داری هار دراوکراین و استقرار رژیم سیاسی به نفع الیگارشی است. ویژگی اوکراین دراین است بورژوازی توسط ایالات متحده آمریکا حمایت می شود و به طورفعال با مقامات دست نشانده پیوند نزدیک دارد. نتیجه اصلاحات بورژوازی تازه کاراوکراین  سفارشی است ازایالات متحده با کپی متن قوانین انگیسی ها برای سرقت اموال مردم اوکراین تهیه شده است.

اوکراین در مسیر بسیار لغزنده اقتصادی با از بین بردن بخش دولتی و تسخیر افراد جدید که منجر به طبقه بندی عظیم جامعه و شکل گیری قدرت الیگارشی شده است. تمامی صنایع دراوکراین: هواپیماسازی، موشک سازی، مهندسی کشاورزی، الکترونیک رادیویی، کشتی سازی، ساخت ماشین ابزار و مهندسی سنگین ازبین رفته اند....قطعنامه 120 کنگره ایالات متحده که در20 سپتامبر 1996 توسط مجلس نمایندگان تصویب شد، به وضوح وظایف رهبری اوکراین را مشخص می کند. بند 5 باقی مانده از اقتصاد سوسیالیستی دراوکراین به سرعت ازطریق خصوصی سازی شرکت های بزرگ و متوسط ​​ مزارع دولتی و مزارع جمعی از بین برده می شود. دولت به ایجاد شرایط مطلوب برای بخش انرژی رقابتی مبتنی بر بازار، اعمال تغییراتی که منجر به جو مثبت برای سرمایه گذاری خارجی می شد با ظهور سازمان سیاسی یا نظامی که می توانستند تجدید نظر به ادغام کشورهای سابق اتحاد جماهیر شوروی را داشته باشد، به شدت مخالفت شد.

با این توصیف می خواهم بار دیگر تأکید کنم  دلیل فساد درهرم قدرت وتمامی حوزه های اجتماعی، احیای سرمایه داری فاسد الیگارشی، تبدیل اوکراین به تحت الحمایه ایالات متحده و کنترل کامل آن است. طبقه بندی اموال جامعه، دژمافیای قدرت پس از کودتای مسلحانه در فوریه 2014 نشان می دهد نئونازی ها و جنایتکاران با اتحاد الیگارشی ها سازمان یافته اند.

بورژوازی (عمدتاً از طریق پروژه های فساد)، سرمایه را به شرکت‌های خارجی انتقال داده اند، با کنترل کامل بانگ جهانی مبارزه مردم با مافیای حاکم مسئله اصلی اوکراین است. حل این معضل اجتماعی تنها با حذف کامل رژیم فاشیستی امکان پذیرخواهد بود. امروزمردم اوکراین درمسیر"مارپیچ مرگ" قرار دارند. در طول سال‌های استقلال من با رفقای حزبی ام علیه روند مرگبارباراصلاحات بورژوازی و پیامدهای آن مبارزه کرده‌ام. متأسفانه، برخی از شهروندان نمی خواستند صدای ما را بشنوند، ویا برخی طبق اصل "خانه من در لبه پرتگاه نیست" فکر نمی کردند که خانه بزرگ ملت درآتش می سوزد. بنا براین من مسئولانه و قاطعانه اعلام می کنم هیچ کس به اندازه کمونیست ها نمی توانند مردم اوکراین را از "مارپیچ مرگ" نجات دهند.

جعل تاریخ چگونه ساخته می شود؟ چرا تبلیغات ضد کمونیستی این روز ها اینقدر مؤثر شده است؟

تبلیغات ضد کمونیستی بورژوازی بخشی از ماشین دولت سرمایه داری است که با سرکوب فعالان برای حفظ سیستم ساخته شده است. امپراتوری دروغ ضد کمونیستی ماهیت کلی دارد. فناوری نوین تبلیغاتی با پروژه های ویژه خدماتی بورژوازی از طریق قدرت دولتی محتوی سیستمی بخود می گیرد. کمونیست ستیزی درهمه عرصه های زندگی اجتماعی  از ورزش و بهداشت....تا رسانه های نوشتاری و دیداری تلویزیون به وِیژه درفضای اینترت ظالمانه قرار دارد. مبارزه علیه ما کمونیست ها چه درگذشته اتحاد شوروی وچه درشرایط کنونی به طورفعال توسط بورژوازی داخلی با حمایت همه جانبه بانگ جهانی تامین می شود مرحله اول، وظیفه انزوای اوکراین از فضای پسا شوروی وبا غارت اموال و سپس ادغام سرمایه به سرقت رفته تحت کنترل آمریکا وتشکیل یک دولت دست نشانده  تعیین شده است. این تبلیغات ضد کمونیستی  بدین ترتیب "موثر" واقع شد. بدین ترتیب حقیقت کنار گذاشته شد، اسطوره های سرمایه داری تحمیل شدند و تاریخ بازنویسی می شود، قهرمانان وشخصیت های مردم اوکراین بی اعتبار شدند. خائنان همدست فاشیست های اوکراین شدند، بناها و ابلیسک ها ویران شدند، شهرها، روستاها، خیابان ها تغییر نام دادند...

 همه اینها در شرایط بحران جهان سرمایه داری اتفاق می افتد. بیکاری، انبوه هزینه ها و تعرفه های بسیار بالا برای خدمات آب و برق، خروج کارگران ماهر از کشور برای کسب درآمد..... در یک کلام، این سیاست در شرایط لومپنیزاسیون عمیق جامعه توسط رژیم راستگرای اوکراین که درحافظه تاریخ به طور ویژه ثبت شد، قدرت اجباری جامعه را منفجر و منقبض کرد، زمینه ساز حذف دگراندیشان شد. در همان زمان، سازمان های ملی گرا تحت کنترل کامل آمریکایی ها، وزارت امورداخلی، سرویس امنیتی اوکراین و وزارت دفاع فعال شدند و ازروش های ارعاب و باج گیری استفاده کردند. خشونت فیزیکی، آتش زدن و تخریب دفاتر حزب کمونیست در همه جا آغاز شد. همانطور که وقایع امروز در اوکراین نشان می دهد:

 تصویب قانون کمونیست ستیزی، جنگ اطلاعاتی ( ترکیبی و شناختی) استفاده از روش های تروریستی برای سرکوب مخالفان ممنوعیت آزادی بیان مؤلفه "اثربخش" این تبلیغات گوبلزی بورژوایی است که در اوکراین ادامه دارد. من ازطرف نیروهای ترقیخواه  در کمیته حقوق بشر سازمان ملل درژنو، چهار بار با سیاستمداران جهان ملاقات داشته ام. با سخنرانی مکرر در پارلمان کشورهای مختلف اروپایی، این حق را دارم بگویم آنها این مافیای سیاسی به غم ما و سرنوشت مردم ما با پنهان شدن پشت کلمات زیبای دمکراسی هیچ اهمیتی برای مردم  قائل نیستند.

چرا مسئله دخالت ایالات متحده وغرب دردرگیری اوکراین اینقدر اهمیت دارد؟ آیا پیش نیازهای مداخله در اوکراین قبل از سال 2014 وجود داشت؟ آیا می شد از کودتا در اوکراین جلوگیری کرد؟

ابتدا باید پاسخ خود را دراین سئوال جستجو کنیم - چه کسی ازدرگیری دراوکراین سود می برد؟.

اولا در شرایط بحران جهانی ایالات متحده و غرب جمعی، در حال انجام باز توزیع سیاست جدیدی هستند.

دوما. دکترین سیاست خارجی آمریکا به هر طریق برای منافع خود حضور دارد.

 سوم.نقش وجایگاه اوکراین در دستیابی به اهداف نظم نوین جهانی در راستای منافع ایالات متحده مدتها قبل از کودتای نظامی در سال 2014 به وضوح در کتاب زی برژینسکی  نظریه پرداز معروف ضد شوروی در "صفحه شطرنج" چیده شده است. مکانیسم های دستیابی توسط گرداندگان جدید ارائه شده است. (به هر حال، خواندن این کتاب را به رهبران جمهوری های اتحاد شوروی سابق توصیه می کنم).

 یک پایان نامه دیگر برای پاسخ به سوال شما وجود دارد. آمریکایی ها وغرب جمعی با نماد حقوق بشری، توسعه دموکراسی و آزادی بیان، با استفاده از ناتو در انقلاب های رنگین سعی درسفید کردن جنایت، جنگ و خونریزی در اجرای سیاست هدفمند  نو استعماری دارند. در واقع اتحادیه بین المللی از باند تفرقه و سرقت تشکیل شده است. ایالات متحده از آغازگران اصلی تخریب اتحاد شوروی به طور سیستماتیک تلاش کرد تا اوکراین را به سکوی پرشی به اجرای این سیاست تبدیل کند. جهت اطلاع شما. در سال 1946، نقطه مرکزی سازمانهای ملی گرای اوکراین تصمیم به همکاری با سرویس های ویژه (اطلاعاتی) ایالات متحده و بریتانیا گرفتند. ساکنانی از میان ملی گرایان اوکراین در مراکز ویژه برای انجام فعالیت های خرابکارانه درسرزمین اوکراین انتخاب شدند و آموزش می دیدند. ایستگاه های رادیویی درخاک اوکراین، با انتشار ادبیات ضد شوروی همراه بود- همه چیز به هدف جدا کردن اوکراین ازخانواده اتحاد شوروی برنامه ریزی می شد.

با اجرای قطعنامه شماره 120 کنگره ایالات متحده (که قبلاً اشاره کردم) گرجستان، اوکراین، آذربایجان، مولداوی حلقه رویارویی بالتیک...را علیه روسیه به وجودآورد. اقدامات فعالی را برای ورود اوکراین به ناتو آغازکردند. تحت این تدارک بود که روند تخریب ارتدکس متعارف و ایجاد یک کلیسای محلی اوکراین شروع شد. در سال 1999، کوچما با ناسیونالیست‌های اوکراینی وارد اتحاد شد و گستاخانه در انتخابات ریاست‌ جمهوری اوکراین تقلب کرد - ایالات متحده چشم خود را براین امربست و با فرمان آنها، پارلمان اوکراین مجبور به رأی‌گیری کرد و تحت حمایت آنها یوشچنکو به عنوان نخست وزیرمنصوب شد.

دوره بعدی آمادگی اوکراین دررویدادهای سال 2014، وانتخاب یوشچنکو به عنوان رئیس جمهور فاشیستی کردن تمام ابعاد جامعه است. در اصل، ایدئولوژی ناسیونالیسم یکپارچه دونتسف (ترکیبی از فاشیسم ایتالیایی و نازیسم آلمانی)، شد یعنی. ایدئولوژی ملی گرایان اوکراینی به ایدئولوژی دولتی تبدیل شد. باندرا و شوخویچ دژخیمان فاشیستی هستند که با فرمان رئیس جمهور یوشچنکو قهرمانان حزب ناسیونال سوسیالیست "سوابودا" دروزارت دادگستری اوکراین ثبت شده اند. همچنین لازم به تذکراست این واقعیت هم در نظر گرفته شود. بین الیگارشی های دونتسک، دنپروپتروفسک و گالیسیایی روند جریان مالی درتقسیم منابع وجود داشت. در همان زمان، الیگارش های دونتسک که تحت کنترل ایالات متحده بودند، از فدراسیون روسیه درمورد ترجیحات خاص خود استفاده می کردند.عدم امضای قرارداد توسط آمریکایی ها در اوکراین به سکوی پرشی برای مبارزه علیه فدراسیون روسیه، از جمله حاکمیت  استقلال یافته بلاروس شد.

یاد آورمی شوم دهه 30 قرن بیستم، آمریکا، انگلیس، فرانسه، با تقویت ساختار نظامی- صنعتی آلمان، به هیتلراجازه دادند اروپا را تصرف کند و برای جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی آماده شود، لشکر اس اس ها را به جبهه ها فرستادند و از تقسیمات واحد های آنان درمبارزه با ارتش شوروی و کمونیست ها استفاده می کردند. امروز نیز کل اروپا از رژیم فاشیستی زلنسکی با تامین تسلیحات، مالی، اطلاعاتی امنیتی و غیره حمایت می کند. در واقع با تهدید تسلیحات هسته ای جنگ جهانی سوم را تحمیل می کنند. فاجعه کودتای فوریه 2014 دراوکراین به وجود آمد، ما کمونیست ها برای جلوگیری ازجنایت سازمان یافته تنها بودیم. پس از کودتا، الیگارشی برای مذاکره به دنبال حاکمیت فاشیستی رفت. نتیجه گیری آن امروزاین است که سرمایه داری فاسد همیشه از کارگران و دیگر زحمتکشان سوء استفاده سیاسی می کند.

چه اتفاقی برای حزب شما افتاد؟ آیا شما و رفقایتان مورد آزار و اذیت قرار می گیرند؟ آیا آنها هنوز زندانی هستند و کشته می شوند؟

 از سال 1991، پس از کودتای ضد سوسیالیستی در اوکراین، همه دولت ها (در زمان ریاست جمهوری کراوچوک، کوچما، یوشچنکو، یانوکوویچ، پوروشنکو، زلنسکی) به طورمداوم علیه حزب کمونیست اوکراین مبارزه کرده اند تا فعالیت های ما را ممنوع اعلام کنند.

پس از کودتای مسلحانه در فوریه 2014 که تحت کنترل کامل ایالات متحده صورت گرفت، الیگارش ها-کمپرادورها، نئوفاشیست ها و جنایاتکاران سازمان یافته با اتحادی به قدرت رسیدند و با استفاده از روشهای کنترل وسرکوب فاشیستی حاکمیت اوکراین را تشکیل دادند.

تک تک اعضای حزب ما مورد تعقیب، آزار و اذیت قرارگرفت. درهمه جا رفقای ما در "شکار جادوگران" حکومتی بودند. بیش از400 پرونده جنایی به اتهام خیانت، حمایت از جدایی طلبی، مدافع تروریسم و ​​تجاوز و تجزیه طلبی ارضی در اوکراین دادگاه های ویژه به وجودآمد.

 5 پرونده جنایی علیه شخصً من تشکیل شد. 11 ساعت بدون وقفه بازجویی شدم و بسیاری ازرفقای من 1.5 - 2 سال درسیاهچال های رژیم کودتا تحت شکنجه قرارگرفتند. رسانه ها ی ضد دمکراسی تبلیغات وسیع برعلیه ما به راه انداختند. در کانال تلویزیونی "1 + 1" الیگارشی کولومویسکی، یک برنامه 40 دقیقه ای منتشرکرد که من به عنوان دبیر اول کمیته مرکزی حزب کمونیست اوکراین متهم شده بودم، جائیکه باندرا (فاشیست های اوکراینی .م) مرتکب جنایت و تخریب شدند. ( دراودسا در2 مه 2014 ساکنان ساختمان کارگران به آتش کشیده شد و زنده مانده ها رامورد ضرب وشتم قراردادند).

 دراین زمان کمیته مرکزی اعضای حزب را سازماندهی کردند ویک ستاد مشترک -همکاری ویژه ایجاد کرد. ما فعالانه با کمونیست ها، کارگران و احزاب چپ مختلف جهان همکاری می کردیم. ما همکاری با سازمان بین المللی وکلای دموکرات، فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری و بسیاری دیگر را تشدید کرده ایم و بارها با گزارشگران حقوق بشر سازمان ملل در ژنو ملاقات داشته ایم.

در سال 2015، پارلمان اوکراین قانون "ضد کمونیستی" را تصویب کرد و بنابراین ایدئولوژی کمونیستی  ممنوع اعلام شد. تبلیغ  تاریخ شوروی ازسال 1917 تا 1991 به عنوان یک تاریخ کمونیستی غیرقانونی اعلام شد. کمونیست هایی که دررهبری حزب و کومسومول ها ارتباط خاصی داشتند، تحت لوستراسیون قرار گرفتند. استفاده از نمادهای اتحاد جماهیر شوروی اوکراین ممنوع اعلام شد. با تصمیم دادگاه، اموال حزب مصادره شد، تمام رسانه های مورد تایید حزب توقیف شدند، حساب های بانکی انها بسته شدند.

تاکنون پس ازکودتای 2014 تعقیب وشکار فعالان حزب همچنان ادامه دارد. اخیرا برادران کمونیست کونونوویچی (از رهبران سازمان جوانان لنینی) کمسومول دستگیر شدند، آنها چندین ماه در سیاه چال های رژیم فاشیتی بودند و اکنون در حصر خانگی بسرمی برند و پس ازبازجویی ها دوباره ازاین دبیران کمیته مرکزی سازمان جوانان وبه اتهام تعرض به تمامیت ارضی اوکراین و با تهدید به حبس ابد و مصادره اموال  درانتظارمحاکمه هستند. در تمام سالهای استقلال، نئوفاشیست های اوکراین با شعار "کمونیست تا گیلیاک" علیه ما کمونیست ها جنگیدند. حذف فیزیکی امروز آنها را حاکمیت اوکراین به تصویر می کشد، یعنی. قدرت و ادامه خشونت، سرکوب و انتقام‌ گیری فیزیکی ادامه دارد.

چه آینده ای برای اوکراین پیش بینی می کنید؟

من می توانم فقط پس ازحذف کامل رژیم فاشیستی درباره آینده  صحبت کنم. تا با ایجاد شرایط مناسب برای گفتگوی سیاسی و روشهای دموکراتیک صورت گیرد. اوکراین کنونی تحت کنترل کامل ایالات متحده و تحت الحمایه آنها است، همانطور که زلنسکی و وزیردفاع رزنیک می‌گویند، اوکراین محل آزمایشگاه نظامی ناتو بر انواع سلاح‌های موجود جدید است. خطرتقسیم اوکراین بین لهستان، رومانی، مجارستان، اسلواکی بسیار زیاد است. این یک هدیه از ماهواره های تبلیغی و از جدول اندیشکده ایالات متحده آمریکااست.

حزب کمونیست اوکراین با چنین سناریویی مبارزه می کند. این هم یکی ازدلایل ممنوعیت فعالیت ماست. من می خواهم موضع خود را درمورد چشم اندازبه آینده تائید کنم. ما قبل از کودتا در سال 2014 برنامه ایی ارائه دادیم. ما با درنظرگرفتن ساختارناسیونالیست های اوکراین در سال 2011 اوکراین را بدون کریمه و دونباس اعلام کردند، کمونیست های اوکراین اصل فدرال با خودمختاری گسترده مناطق جداگانه را به عنوان پایه ای برای دولت سازی پیشنهاد کردند (براساس ابتکارحزب کمونیست اوکراین قانون اساسی جمهوری خودمختارکریمه به تصویب رسید) ، یک الزام به وضعیت غیر بلوکی و دو زبان دولتی (اوکراینی و روسی) بدیهی است.هنگام اجرای این برنامه، تضمین حاکمیت و استقلال واقعی سیاسی و اقتصادی ضروری است. ما پیشنهادهای مرتبط دیگری درمورد پیش نویس قانون اساسی داریم که باید تصویب شود.

استقلال بلاروس چه تفاوتی با "استقلال" اوکراین دارد؟

عمدتاً صحبت درمورد نوعی استقلال احترام به اجرای آن نیست. این تفاوت اساسی قبل ازهر چیز در نتیجه تجلی اراده سیاسی مردم و انتخابات است در بلاروس انتخاب رئیس جمهورالکساندر لوکاشنکو ممکن شد. اگر شوشکویچ (اولین رئیس جمهورطرفدارغرب یکی ازمسئولان انحلال اتحاد شوروی-م) و دیگر سرسپردگان آمریکایی (درانتخابات 2020) به نقشه های غرب موفق می شدند، بلاروس نیز خود را درهمان باتلاق اوکراین فرومی برد.

استقلال یعنی یک سیاست دولتی درمقیاس وسیع برای حفاظت از منافع ملی (یعنی منافع توده های کار وزحمت) درهمه زمینه های اجتماعی تعیین می شود و بسیار مهم است که این سیاست واقعاً توسط اکثریت مردم حمایت شود. استقلال برای اکثریت افراد ساده و سخت کوش تضمین می شود نه برای یک دست غارتگر تازه به دوران رسیده ازثروتمندان در دولت برای حرص و پرخوری بیشتر...

استقلال بلاروس، بر خلاف اوکراین، با یک سیاست اقتصادی مستقل مبتنی برمالکیت عمومی، رویکرد دولتی برای توسعه سایر بخش‌های اقتصادی تولید در مقیاس بزرگ در روستاها، معرفی فناوری‌های جدید تضمین شده... حمایت از بازار داخلی و گسترش بازارهای خارجی برای استقلال واقعی با دردسترس بودن همه گان به آموزش و پرورش و بهداشت، حفاظت از مادران و کودکان، احترام به مستمری بگیران، امنیت شغلی، حفظ معنویت و دیگر ارزش های مردم،.... است. بطوریکه این استقلال وارد زندگی هرخانواده شده باشد.

استقلال و حاکمیت واقعی بعنی ایجاد یک دولت عدالت محور اجتماعی که منافع کل جامعه را تضمین می کند. به لطف چنین برنامه ای استقلال و حاکمیت، بلاروس برخلاف اظهارات نادرست مافیای سیاسی غرب (بایدن، مرکل، اولاند و دیگران)، صلح را با عملکرد ملموس تقویت کرده است. من بسیار خوشحالم درسال 2020 مردم بلاروس با قدرت تمام از رئیس جمهور الکساندر لوکاشنکو حمایت کرده  و از تخریب استقلال توسط غرب و"ستون پنجم" آنان جلوگیری کرده اند.

چه توصیه ای برای جوانان بلاروس دارید؟ به خصوص آنهاییکه به تبلیغات مخرب غرب گرایی معتقدند و حاضرند به خیابان بیایند؟

بزرگترها باید به ذهنیت گرایی جوانان توجه داشته باشند جوانان فرزندان ما هستند. اول از همه، ما باید شرایط  اقوام و زندگی در محیط خانواده و دوستان رابشناسیم و به جوانان یاد آورشویم. جوانان باید درک کنند همه چیز به چه قیمتی ازگذشته پیش می رود، تا تاریخ به فراموشی سپرده نشود وجوانان بدانند چگونه می توانند مفید باشند. من می خواهم آنها درک کنند میهن پرستی یک پیوند زندگی است. اول از همه باید فهمیده شود این میهن پرستی چیست و چگونه باید عمل کرد تا به سود مردم جامعه تمام شود.

نظر شما در مورد شخصیت رئیس جمهور بلاروس الکساندر لوکاشنکو چیست ؟ او بارها به عنوان ضامن صلح در پلتفرم های بین المللی عمل کرده است: اخیرا در درگیری یوگنی پریگوژین "توافقنامه  مینسک" و تلاش برای مذاکرات پس از شروع، آیا لوکاشنکو می تواند به صلح اوکراین کمک کند؟

من یک کمونیست هستم،   ودگراندیش اما در پاسخ به سؤال شما، می خواهم به کتاب مقدس رجوع کنم که می گوید:« انسان را نه با گفتار، بلکه با کردارنیک باید قضاوت کرد». وعیسی مسیح در موعظه سرکوه هشدار داد که زیارتگاه ها را به سگ ها ندهید. با بیان ابن نگرش نسبت به الکساندر لوکاشنکو، با چشمان خود می بینم که او هر روز برای زیبایی و نیازمردم کشورخود فداکاری کرده و حتی یک زیارتگاه را برای هتک حرمت به شغال های سیاسی غرب نداد. از آن محافظت کرد و آنچه توسط پدران ما ایجاد شده بود تکثیرنمود. اراده سیاسی، و ثبات در دستیابی به وظایف تعیین شده، پایبندی به اصول درتحقق وعده ها مشخص شده که اعتماد مردمی نسبت به او از دست نرفت. من به خود اجازه می‌دهم این را بگویم، من در رنج و تراژدی مردم اوکراین زندگی می‌کنم و نمی‌خواهم، باری برای شانه مردم بلاروس اضافه کنم. من شخصا از الکساندر لوکاشنکو به خاطرمشارکت دراجرای توافقات مینسک (نرماند 1-2نشست سران درمینسک  - م) برای پایان دادن به درگیری داخلی در دونباس و رویارویی نظامی سپاسگزارم.

ایده اتحاد تا حد زیادی به لطف و موقعیت دوستانه و صلح آمیز جمهوری بلاروس زنده است. اما درمورد شخصیت ها هرکدام ما دیدگاه خود را داریم، من از اراده جمعی و ازعینیت عمومی مردم سخن می گویم. پس ازکودتای آمریکایی2014  در اوکراین بلافاصله مطالعات جامعه شناختی در مورد شخصیتها انجام گرفت. درپاسخ به این سوال که "دوست دارید چه کسی را به عنوان رئیس جمهوردر اوکراین ببینید؟"  بیش از 48% از شهروندان اوکراینی رئیس جمهور بلاروس را نمونه یک رهبر مردمی به شمار آوردند. بنا بر این ارزیابی عمومی و رسمی مردم اوکراین از الساندرلوکاشنکو یک شخصیت خلقی است. که علاقمند بودند دارای چنین رئیس جمهوری باشند.

نویسنده: آلبرت سانتین

 مینسک سایت پراودا (حقیقت) برگرفته از: Y: MLYN.B

 

م .چابکی: 27 مرداد 1402 برابر با2023.08.18

 

https://mlyn.by/18072023/petr-simonenko-italyanskaya-mafiya-v-podmetki-ne-goditsya-ukrainskim-mafioznikam/

 

Go Back

Comment