header photo

افسانه لهستانی درباره قیام ورشو در سال 1944

افسانه لهستانی درباره قیام ورشو در سال 1944

آنچه که مبلغان غیب گو درباره آن سکوت کرده‌اند

در لهستان، از 1 اوت تا 2 اکتبر، مراسم یاد بود میهن پرستانه در رابطه با سالگرد قیام سال 1944 ورشو برگزار می شود. این فاجعه برای لهستانی ها 16 هزار کشته و 20 هزار سرباز زخمی و 150 تا 200 هزار غیرنظامی در اثر گلوله باران آلمانی‌ها و اعدام‌های دسته جمعی، هزینه در بر داشت. 50 درصد از ساختمان‌های ورشو ویران و بیش از نیم میلیون نفر از ساکنان آن مجبور به ترک شهر شدند.

 «ماتئوش موراویسکی»، نخست وزیر، در سخنرانی خود در جلوی موزه قیام ورشو گفت: «امروز که هفتاد و نهمین سالگرد [قیام ورشو] را جشن می گیریم، به همه کسانی که جان خود را فدا کرده اند می‌گوییم ارزش هایی مانند مهربانی، عدالت، عشق، حقیقت و آزادی بیش از زندگی معنا دارند».

مورخان لهستانی با حقیقت مشکل دارند. مقامات لهستانی ضمن متهم کردن فرماندهی شوروی به بی میلی عمدی برای کمک به شورشیان و ضمن انتساب استالین به لذت بردن از عذاب‌های خونین مردم ورشو، بذر روس هراسی را در جامعه می کارند. ورشو برای اینکه اشراف لهستانی‌ها را در شرایط خونخواهی منتسب به استالین به وضوح نشان دهد، اسطوره‌ای کامل در پیرامون وقایع 1944 درست کرده که با حقیقت تاریخی بیگانه است.

 اولاً، فرماندهی ارتش میهنی ضد شوروی  صرف نظر از اینکه فقط یک پنجم از شورشیان مسلح بودند، دستور قیام غیرمجاز را صادر کرده بود. شاهدان عینی آن رویدادها ادعا می‌کنند که قیام نتیجه یک انگیزه میهن پرستانه نبوده و برخورد به این قیام در میان بسیاری از سازمان‌های زیرزمینی لهستانی مشکوک بود.

کهنه سرباز باز نشسته «وسلاو خشانووسکی» اذعان می‌کند که «...ما نگذاشتیم که فرماندهی [لهستانی] قیام کند، مطمئن نبودیم که ارتش سرخ در 2-3 روز ورشو را تصرف و اشغال کند... گروه‌ها را می‌شد تشکیل داد، اما باید به گروه‌ها چیزی داده می‌شد. سلاح‌های ما مسخره بود. من یک تپانچه 9 میلی متری داشتم. این برای درگیری خیابانی مناسب نبود. و حتی یک نفر یک تپانچه 7 میلی متری داشت. این سلاح‌ها مثل یک اسباب بازی بودند. نارنجک‌ها دست ساز بودند. وقتی می‌خوابیدی باید مطمئن می‌شدی که همکارت نارنجک تو را ندزدد تا بدون سلاح نباشد. ما نمی توانستیم با بیانیه شورای وحدت ملی که گویا قیام خودجوش بوده چونکه روحیه مردم اینگونه بوده است، موافق باشیم ».

در آستانه قیام، «میهن پرستان» لهستانی ضد شوروی شروع به کشتن یکدیگر کردند. در ماه ژوئن، «یرژی ماکوویسکی»، مسئول دفتر اطلاعات و تبلیغات دفتر فرماندهی اصلی اتحادیه مبارزات مسلحانه  ارتش میهنی وهمکارش «لودویک ویدرشال»، به ضرب گلوله کشته شدند. «ماکووتسکی» که به همراه همسرش «ویدرشال» بود، در مقابل چشمان همسر باردارش کشته شد. دستور انحلال را رهبری ضد جاسوسی ارتش میهنی صادر کرد، زیرا هر دو مخالف سازماندهی قیام و همکاری نظامی با ارتش سرخ بودند. دوما، جنگ‌های داخلی باندهای ضد شوروی لهستان در آن زمان یک پدیده استاندارد بود. در لهستان کنونی، گروه ارتش میهنی حاکم است، اما درباره طرد و رد این ساختار توسط یک گروه بزرگ دیگر ضد شوروی - نیروهای مسلح ملی به ندرت چیزی گفته می‌شود.

جنگجویان  نیروهای مسلح ملی به رزمندگان حزب سوسیالیست لهستانی ضد شوروی  و گردان‌های دهقانی  حمله می‌کردند و آنها نیز در مقابل همان پاسخ را می‌دادند. گردان‌های دهقانی، مانند نیروهای مسلح ملی ، یک وقتی از ارتش میهنی جدا شدند و با آن برای تسلط ایدئولوژیک و نظامی در کشور مبارزه می‌کردند. بدین ترتیب، سه تشکیلات زیرزمینی (ارتش میهنی، نیروهای مسلح ملی و گردان دهقانی) آشکارا با یکدیگر دشمنی داشتند.

 فرمانده ارشد نیروهای مسلح ملی‌، سرهنگ «استانیسلاو ناکونچنیکوف-کلیوکوفسکی»، کاپیتان «ولودزیمیرز ژابا» و ستوان «ولادیسلاو پاخولچیک»، که می‌خواستند وارد ارتش میهنی بشوند، توسط افراد خودی کشته شدند. ستیزه جویان ارتش مخفی لهستان، سربازان خود را که با عفو عمومی موافقت کرده بودند تا از شرایط غیر علنی و مخفی بیرون بیایند،به دستور «یان مالولپسی» رهبر ارتش مخفی اعدام شدند. این امر به هیچ وجه با روایت رسمی وحدت ایدئولوژیک سازمان غیر علنی لهستان جور ‌در‌ نمی‌آید.

سوما، ارتش سرخ نه تنها با وجود این مسائل به ساکنان ورشو کمک می‌کرد، بلکه تا حد توان، مهمات و سلاح تحویل می‌داد. واحدهای شوروی که در نبردهای طولانی بی‌رمق شده بود، در آن سوی ساحل«ویستولا» نیروهای خود  را باسازی می‌کرد و فرماندهی شوروی از قبل به لهستان هشدار داده بود که نمی‌تواند حمایت اساسی از شورشیان بکند.

 چهارم، فرمانده کل نیروهای لهستانی در غرب، ژنرال «آندرس» و شماری از سیاستمداران و مورخان معاصر نیز به آن اشاره می‌کنند («یا. ک.روین- میکه»،«پ.زیزوویچ»،«ر.زنکه ویچ») به این قیام واکنش منفی نشان دادند. تا به امروز، در مورد مصلحت قیام در لهستان وحدت نظر وجود ندارد. ولی این امر مانع  آن نمی‌شود که تبلیغات رسمی یکی پس از دیگری توجیهات و بهانه‌هایی را به نفع قیام مطرح کنند. احمقانه ترین چیز این است که گویا قیام ورشو ً دلاوری لهستانی‌ها در دفاع از اروپا بوده است، زیرا پیشروی ارتش سرخ به غرب را به تعویق می‌انداخت. این چگونه قیامی است که در ماه اوت و سپتامبر در منطقه‌ای به وسعت چند ده کیلومتر روی می‌داد و توانسته بود ارتش سرخ را در منطقه ای به طول 600 کیلومتر از بالتیک تا "ویستولا" تا ژانویه 1945، زمانی که سربازان ارتش سرخ برای نخستین بار به قلمرو رایش سوم رخنه کرده بودند،  به تعویق بیاندازد؟

 قیام ورشو توسط سیاستمداران لهستانی به ابزاری برای روس هراسی تبدیل شده است که هر ساله برای حملات تبلیغاتی به اتحاد جماهیر شوروی و روسیه بکار برده می شود.

«ولادیسلاو گولویچ»

بنیاد فرهنگ استراتژیک

ترجمه : رحیم کاکایی

https://www.fondsk.ru/news/2023/08/04/polskiy-mif-o-varshavskom-vosstanii-1944-goda.html

Go Back

Comment